- سخن ناشر
- درساول:كيفيت بندگى و راه رستگارى
- درسدوم:لزوم بهره گيرى صحيح از نعمت هاى خداوند
- درسسوم:درك صحيح از واقعيت هاى زندگى و استفاده بهينه از عمر
- درسچهارم:توصيه پيامبر به استفاده شايسته از توانايى هاى فعلى
- درسپنجم:نكوهش تحصيل علم براى اهداف دنيوى
- درسششم:عظمت و وسعت حقوق ونعمت هاى خداوند و لزوم توجه به وظايف
- درسهفتم:بيدارى و هوشيارى مؤمن
- درسهشتم:همسويى قول و عمل و پاسدارى زبان
- درسنهم:ارزش و اهميت نماز و تفاوت درجات بهشتيان
- درسدهم:پيشگامان بهشت و منزلت برخى از تكاليف و درجات بهشت
- درسيازدهم:اهميت و نقش خوف و حزن «1»
- درسدوازدهم:اهميت و نقش خوف و حزن «2»
- درسسيزدهم:خردى و كوچكى دنيا، و اهميت آخرت نگرى
- درسچهاردهم:ستايش آخرت خواهى، زهد و بصيرت در دين و نكوهش دنيا طلبى
- درسپانزدهم:حكمت، بصيرت و گوشه اى از سيره عملى پيامبر
- درسشانزدهم:خطر دوستى مال و مقام و ستايش قناعت و ساده زيستى
- درسهفدهم:آثار گريه براى آخرت، گشادگى قلب مؤمن و تقوا مدارى
- درس هجدهم: بزرگداشت عظمت و جلال پروردگار
- درسنوزدهم:عظمت مقام خداوند در نظر فرشتگان
- درس بيستم:توصيف پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)از بهشت و جهنم
- درس بيست و يكم:اهميت تفكر و لزوم حفظ عوامل غفلتزدا
- درس بيست و دوم:گستره حق و باطل
- درس بيست و سوم:فقيه كامل و نمود رفتارى اعتقاد به توحيد افعالى
- درس بيست و چهارم:اهميت محاسبه، سنجش اعمال و شرم از خدا
درس هفتم
بيدارى و هوشيارى مؤمن
ـ همنشينى باپرهيزگاران و فقيهان، وتفاوت گناه درنگرش مؤمن وكافر
ـ لزوم انتخاب رفيق شايسته و بزرگ انگاشتن گناه
ـ خطر عالمان بىبند و بار و جاهلان بىخرد و نا آگاه
ـ توجه به گناه و سنگين شمردن آن، نتيجه لطف و عنايت خداوند
ـ لزوم توجه به عظمت كسى كه مخالفت مىشود، نه كوچكى گناه
بيدارى و هوشيارى مؤمن
«يا اَباذَرٍّ؛ اَلْمُتَّقُونَ سادَةٌ وَ الْفَقُهاءُ قادَةٌ وَ مُجالَسَتَهُمْ زِيادَةٌ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَرى ذَنْبَهُ كَأَنَّهُ تَحْتَ صَخْرَة يَخافُ أَنْ تَقَعَ عَلَيْهِ وَ إِنَّ الْكافِرَ لَيَرى ذَنْبَهُ كَاَنَّهُ ذُبابٌ مَرَّ عَلى اَنْفِهِ. يا اَباذَرٍّ؛ إِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى إِذا أَرادَ بِعَبْد خَيْراً جَعَلَ الذُّنُوبَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ مُمَثَّلَةً وَ الاِْثْمَ عَلَيْهِ ثَقيلا وَبيلا، وَ إِذا اَرادَ بِعَبْد شَرّاً أَنْساهُ ذُنُوبَهُ.
يا اَباذَرٍّ؛ لا تَنْظُرْ اِلى صِغَرِ الْخَطيئَةِ وَ لكِنِ انْظُرْ إِلى مَنْ عَصَيْتَ. يا اَباذَرٍّ؛ إِنَّ نَفْسَ الْمُؤْمِنِ أَشَدُّ ارْتِكاضاً مِنَ الْخَطيئَةِ مِنَ الْعُصْفُورِ، حينَ يُقْذَفُ بِهِ فى شَرَكِهِ.»
همنشينى باپرهيزگاران و فقيهان، وتفاوت گناه درنگرشمؤمنو كافر
«يا اباذرّ؛ المتّقون سادة و الفقهاء قادة و مجالستهم زيادة. إنّ المؤمن ليرى ذنبه كأنّه تحت صخرة يخاف أن تقع عليه و إنّ الكافر ليرى ذنبه كأنّه ذباب مرّ على أنفه.»
اى ابوذر؛ پرهيزگاران بزرگوارند و فقيهان پيشوايان و رهبران، همنشينى آنان، موجب افزايش علم و فضيلت مىگردد. مؤمن، گناه خود را همانند تخته سنگى مىبيند كه بيم دارد بر او فرود آيد و كافر، گناه خويش را همانند مگسى مىبيند كه از روى بينى او عبور مىكند.
در بيانات پيشين، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) انسان را به موقعيت حساس خود، اهميت زندگى و ارزش لحظات عمر واقف ساخت و به او هشدار داد كه از تنبلى، كسالت و بىتفاوتى كناره گيرد و با احساس مسؤوليّت، به مسائل زندگى بنگرد. تأكيد شد كه آدمى فرصت را غنيمت شمرد و كار امروز را به فردا نيفكند. حال سخن در اين است كه راه بهتر استفاده بردن از عمر و اوّلين گام در «سير الى اللّه» چيست؟
مسلّم در راستاى قدردانى از عمر و «سير الى اللّه» اوّلين گام، پرهيز از گناه است. چون انسان آلوده به گناه به جايى نمىرسد و ارزش عمر آدمى تا آنجاست كه به معصيت آلوده نگردد.
امام سجاد(عليه السلام) در دعاى «مكارم الاخلاق» مىفرمايد:
«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد... و عَمِّرْنى ما كانَ عُمْرى بِذْلَةً فى طاعَتِكَ فَاِذا كانَ عُمْرى مَرْتَعاً لِلشَّيْطان فَاقْبِضْنى إِلَيْكَ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ إِلَىَّ أَوْ يَسْتَحْكِمَ غَضَبُكَ عَلَىَّ.»(1)
خداوندا؛ بر محمد و آل محمد درود فرست... و عمرم را طولانى گردان، تا هنگامى كه در بندگى تو صرف مىگردد. پس آنگاه كه عمرم چراگاه شيطان گشت، پيش از آنكه بر من خشم گيرى و غضبت حتمى گردد، روحم را قبض كن.
بنابراين گناه، هرچند اندك باشد، موجب تباهى است، حتى اگر شخصى در كنار آن عبادتهاى زيادى نيز انجام دهد. كسى كه در كنار عبادتهايش گناه مىكند، به مانند كسى است كه كيسهاى سوراخ دارد و هرچه از يك طرف پول و جواهر درون آن مىنهد، از طرف ديگر بيرون مىريزد، و يا به مانند كسى است كه خرمنى فراهم مىكند و سپس بر آن آتش مىافكند؛ چرا كه گناهان به مثابه آتشى است كه بر خرمن اعمالمان افكنده مىشود.
پس در قدم اوّل بايد گناهان را شناخت و از آلوده گشتن به آنها دورى جست و اگر گناهى مرتكب شديم، توبه كنيم و از آن پس با يارى جستن از خداوند و توسّل به اولياى او، در صدد برآييم به گناه آلوده نگرديم.
لزوم انتخاب رفيق شايسته و بزرگ انگاشتن گناه
از ديدگاه حضرت پيامبر(صلى الله عليه وآله)آدمى در مسير حركت به سوى كمال، به دو چيز سخت نيازمند است: يكى رفيق شايسته و ديگرى بزرگ انگاشتن گناه و پرهيز از آن. شايد جمع بين اين
1. مفاتيح الجنان، (دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ چهارم)، ص 1106.
دو، به اين معنى است كه گزينش رفيق خوب، مقدّمهاى است براى بزرگ شمردن گناه و سرانجام اجتناب از گناه؛ و انتخاب دوست بد مقدّمهاى است براى آلودگى هر چه بيشتر به گناهان، چرا كه رفيق خوب مىتواند منبع بسيارى از خيرات و بركات باشد؛ چنانكه دوست بد عامل بسيارى از انحرافات و مفاسد است.
دوست خوب موجب مىگردد، گناه در چشم انسان بزرگ جلوه كند و اگر گناهى مرتكب شد، پيوسته خود را در مقابل ذات حق، شرمسار و مقصّر بشمارد. در مقابل، دوست بد موجب مىگردد، گناه در نظر انسان كم جلوه كند و كوچك شمرده شود؛ تا جايى كه در مقابل هيچ گناهى احساس شرم نكند.
در اين فراز حضرت دو ملاك را براى انتخاب همنشين ارائه مىكنند:
1ـ داشتن تقوا.
2ـ آگاهى به حلال و حرام الهى، و به عبارت ديگر شناخت دين.
معاشرت با دوست بىتقوا و مشاهده بىتقوايىهاى او، گناه را در نظر انسان كمرنگ مىسازد و در نتيجه، هلاكت و خسران ابدى نصيب او مىگردد؛ چنانكه قرآن از قول برخى از دوزخيان نقل مىكند كه مىگويند:
«يا وَيْلَتى لَيْتَنى لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلا. لَّقَدْ أَضَلَّنى عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جائَنى وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلاِْنْسانِ خَذُولا.»(1)
واى بر من، اى كاش فلانى را دوست خود برنگزيده بودم. او بود كه مرا از ياد خدا بازداشت و شيطان انسان را خوار مىكند.
همانطور كه انسان بىتقوا لايق دوستى نيست، با انسان جاهل و نادان نيز نبايد طرح دوستى ريخت. او حتى اگر بخواهد كار نيكو انجام دهد، در اثر جهل، به خطا و انحراف مىافتد. پس چنانكه آگاهى و تقوا، دو بال براى رشد و تعالى و تكامل در مسير حقّ است، دو معيار ارزشمند براى گزينش دوست و رفيق نيز مىباشد. از اين جهت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در
1. فرقان / 29 ـ 28.
سفارش خود به ابوذر، تقوا و فقاهت را ملاك دوست گزينى معرفى مىكنند. البته بايسته است كه اين دو ويژگى در انسان جمع گردد، چون انسانى كه در صدد انجام وظايف خود است، اگر دين شناس نباشد، هر قدر كه مقدس هم باشد، فريب شيطان و مردم را مىخورد.
خطر عالمان بىبندوبار و جاهلان بىخرد و ناآگاه
در روايت معروفى، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مىفرمايند:
«قَصَمَ ظَهْرى رَجُلانِ: عالِمٌ مُتَهَتِّكٌ وَ جاهِلٌ مُتَنَسِّكٌ.»(1)
دو طايفه كمر مرا شكستند، عالم و دين شناس بىبندوبار، و عابد و مقدس ناآگاه و نادان.
امام(قدس سره) مىفرمودند كه مقدّس نماها در صدد برمىآيند به وظيفه عبادى خود عمل كنند، اما وظيفه اصلى خويش را، كه تحصيل علم و شناخت صحيح است، فراموش كردهاند. با همان سليقههاى كج و با جهالت خود راهى را مىپيمايند و بر آن اصرار و تعصّب نيز مىورزند. زيان اين طايفه براى اسلام، بيش از زيان فاسقان است. اين دسته نه خود به جايى مىرسند و نه مىگذارند ديگران پيشرفت كنند؛ به تعبير امام صادق(عليه السلام):
«مَنْ عَمِلَ عَلى غَيْرِ عِلْم ما يُفْسِدُ اَكْثَرُ مِمّا يُصْلِحُ.»(2)
كسى كه بدون علم و شناخت عمل مىكند، بيش از آنچه اصلاح كند، فساد و تباهى به بار مىآورد.
همچنين عالم بىبندوبار كه به علمش عمل نمىكند، مردم فريب او را مىخورند و به جهت علمش به او احترام مىگزارند و بر اثر بىتقوايى ضربهاى به اسلام مىزند كه هرگز از جاهلان بر نمىآيد. از اين جهت هرجا كه از «تقوا» تعريف و ستايش شده، منظور تقوايى است كه با علم همراه باشد و الا اگر اين دو از يكديگر جدا گردند؛ نه تنها مفيد نخواهند بود
1. بحارالانوار، ج 2، ص 111، روايت 25.
2. بحارالانوار، ج 1، ص 208.
بلكه مضر نيز هستند. در مقابل اگر از فقاهت و علم ستايش شده، مقصود فقاهت و علمى است كه با عمل همراه باشد. چون دين شناسى كه علم دارد، ولى بدان عمل نمىكند، راهزن است.
خداوند متعال خطاب به حضرت داوود مىفرمايد:
«لا تَجْعَلْ بَيْنى وَ بَيْنَكَ عالِماً مَفْتُوناً بالدُّنْيا فَيَصُدُّكَ عَنْ طَريقِ مَحَبَّتى، فَاِنَّ اُولئِكَ قُطّاعُ طَريقِ عِبادى الْمُريدينَ؛ اِنَّ اَدْنى ما اَنَا صانِعٌ بِهِمْ اَنْ اَنْزَعَ حَلاوَةَ مُناجاتى عَنْ قُلُوبِهِم.»(1)
اى داوود؛ بين من و خود، عالمى را كه فريفته دنيا شده است، واسطه برنگزين، تا تو را از مسير محبت من باز دارد. همانا آنان راهزن طريق بندگان خداجو هستند. كمترين مجازات آنان اين است كه شيرينى مناجاتم را از دلشان خارج مىسازم.
عالم بى عمل و دنياپرست، چونان دزدى است كه در روز روشن كاروان را به يغما مىبرد. او چون علم دارد، بهتر مىداند كه چگونه مردم را فريب دهد. چنين عالمى به درد دين نمىخورد، پس بايد مواظب باشيم كه فريب آنها را نخوريم. لذا تقوا و فقاهت در كنار هم مؤثرند و باعث سعادت فرد و جامعه مىگردند. مجالست با كسانى رواست كه از سويى روح تقوا، تعبّد، بندگى و اطاعت امر خدا را در خود تقويت كردهاند و از سوى ديگر در مقام شناخت دين برآمده، به معارف دينى دست يافتهاند. مجالست با اين دسته از علما بر فضيلت و كمال انسان مىافزايد.
گرچه «فقيه» در اصطلاح، به عالمانى گفته مىشود كه قدرت استنباط احكام شرعى و برگرداندن فروع به اصول را دارند، ولى «فقيه» در اصطلاح قرآن و روايات به معناى دين شناس است؛ اعم از شناخت مسائل فرعى، اعتقادى و اخلاقى. بلكه عالم به مسائل اعتقادى و اخلاقى، براى همنشينى مناسبتر است.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) مىفرمايد: حال كه عزم سفر كردى و رفيق مناسبى براى خود برگزيدى،
1. كافى، ج 1، ص 46.
مواظب باش به گناه آلوده نگردى كه اگر به گناه آلوده گشتى، حركت و سير تو بىنتيجه خواهد بود و بر تلاشها و عبادتهاى تو ثمرى بار نمىشود.
بىجهت انسان به دنبال گناه نمىرود، لابد گناه لذّت، شيرينى و جاذبهاى دارد كه فرد بدان آلوده مىگردد. گرچه اين جاذبهها خيالى و وسوسههاى شيطانى است و واقعيتى ندارد؛ ولى به هر جهت انسان در گناه جاذبه و شيرينىاى مىبيند كه به سراغ آن مىرود. سخن اينجاست كه انسان چه كند تا توفيق يابد از گناه اجتناب كرده، در برابر آن مقاومت كند.
بهترين راه جهت اجتناب از گناه اين است كه خطر گناه و بزرگى آن را درك كند. زيانها و خطراتى كه اين لذّت زودگذر در بردارد و نيز آثار سوء و مستمرى را كه گناه براى زندگى اخروى و دنيوى او در پى دارد، بشناسد.
ويژگى مؤمن در اين است كه نسبت به گناه نگرش خاصّى دارد و همين نگرش مانع از ارتكاب گناهان مىشود. براى انسان مؤمن، گناه بسان سنگ بزرگى است كه مىخواهد بر سرش فرود آيد. اگر گناه و لغزشى از او سرزد، از عواقب آن وحشت زده مىشود. آن نگرش چنان تأثيرى در فكر و انديشه او مىگذارد كه پيوسته وجدان او را عليه گناه تحريك مىكند و هر زمان كه جرمى مرتكب گشت به عذرخواهى و توبه روى مىآورد. به مانند آدمى كه سنگ بزرگى را بالاى سر خود مىبيند و پيوسته از سقوط آن بيمناك است. يعنى روح اين انسان چنان پاك و بىآلايش است كه در مقابل هر گناهى عكس العمل نشان مىدهد و پيوسته به سرزنش و ملامت نفس خود مىپردازد، تا آنجا كه خواب و آرامش را نيز از خويش سلب مىكند.
در مقابل، كافر و كسى كه فطرت خويش را با زنگار معصيت آلوده كرده است، در برابر گناه احساس ناراحتى نمىكند و گناه در نظر او، به مانند مگسى است كه از روى بينىاش عبور مىكند. (مقصود از كافر، تنها كسى نيست كه منكر خدا و قيامت باشد، بلكه كسى كه يكى از ضروريات دين را انكار كند نيز كافر است.)
گذشته از روايات و آيات، اين موضوع يك واقعيت روانى است كه تكرار عمل ناپسند، قُبح آنرا از بين مىبرد و در نتيجه، به صورت عملى لذّتبخش جلوه مىكند و ديگر از انجام آن احساس شرم نمىشود؛ گناه نيز چنين است: اگر گناهى پيوسته تكرار شد، قُبح آن از بين مىرود و به دنبال از بين رفتن قُبح آن، از آن احساس شرم نمىشود.
در همين جا مىتوان معيارى را ارائه داد و آن اينكه هر كس مىخواهد بداند كه آيا به مرز ايمان نزديكتر است و يا به مرز كفر، ببيند كه عكس العمل او در مقابل گناه چگونه است. اگر مىبيند كه گناه براى او مهم نيست و بدان اعتنا نمىكند، توجه داشته باشد كه در مسير كفر قدم برمىدارد؛ چرا كه پشيمانى از گناه حاكى از روح ايمان، و بىاعتنايى به آن، حاكى از روح كفر است. مقتضاى ايمان اين است كه اگر غضب و شهوتى بر انسان غالب گشت، و مرتكب گناهى شد، بلافاصله پشيمان مىشود و از كرده خود بيمناك مىگردد. اگر چنانچه چنين حالتى در ما نيست، از عاقبت خود بترسيم كه در مسير خطرناكى پيش مىرويم.
توجّه به گناه و سنگين شمردن آن، نتيجه لطف و عنايت خداوند
«يا اباذرّ؛ إنّ اللّه تبارك و تعالى إذا أراد بعبد خيراً جعل الذّنوب بين عينيه ممثّلة والإثم عليه ثقيلا وبيلا و إذا أراد بعبد شرّاً انساه ذنوبه.»
اى ابوذر؛ اگر خداى تبارك و تعالى خير بندهاى را بخواهد، گناهانش را در مقابل او مجسّم مىكند و گناه را بر او سنگين و دشوار مىگرداند و اگر بدى و بدبختى بندهاى را بخواهد گناهان او را از يادش مىبرد.
خداى متعال به همه انسانها لطف و محبت دارد، اگر به كسى محبت نمىداشت او را نمىآفريد. اما خداوند به اولياى خود لطف و عنايت خاصى دارد. اگر اين دسته بر اثر غفلت مرتكب گناهى شوند، براى تنبّه و بيدارى، گناه را در نظرشان مجسّم مىسازد؛ زيرا اوّلين گام در جهت فرو رفتن در آلودگى و غرق شدن در معاصى، فراموش كردن گناه و عقوبت آن
است. با توجه به اينكه خداوند به برخى بندگان نظر و عنايت خاصى دارد و آنان را به حال خود رها نمىكند و در مقابل به برخى از آنان بىاعتناست و به حال خود رهايشان كرده است؛ هر كس مىتواند ارزيابى كند كه مورد لطف و عنايت خداوند قرار دارد يا نه. اگر گناهان گذشته خود را فراموش نكرده، گناه برايش سنگين و گران است، بداند كه مورد عنايت خداست؛ ولى اگر گناه خود را فراموش مىكند و آن را سبك مىشمارد، بداند كه خدا بدو عنايت ندارد.
واضح است كه به ياد داشتن گناه وقتى كارساز است كه مانع ادامه گناه شود و الا اگر كسى گناهان خويش را به ياد داشته باشد، ولى آنها را بار گران و سنگينى بر دوش خود نبيند، باكى از دست زدن به گناه ندارد.
امام سجاد(عليه السلام) در دعاى ابوحمزه ثمالى مىفرمايد:
«أَنَا الَّذى أَمْهَلْتَنى فَما ارْعَوَيْتُ وَ سَتَرْتَ عَلَىَّ فَما اسْتَحْيَيْتُ وَ عَمِلْتُ بِالمَعاصى فَتَعَدَّيْتُ وَ اَسْقَطْتَنى مِنْ عَيْنِكَ فَما بالَيْتُ...»
منم آن كه، براى توبه و بازگشت از گناه، مهلتم دادى و من از گناه باز نگشتم و گناهانم را پوشيدى و من حيا نكردم و دوباره به معاصى دست زدم و از حد تجاوز كردم تا تو مرا از چشم خود انداختى.
پس اگر خداوند خير كسى را بخواهد، همواره گناهانش را برايش مجسّم مىسازد، تا آنجا كه او آنها را بار سنگين و گرانى بر خود مىبيند. در مقابل اگر خداوند به كسى عنايت نداشته، شر او را بخواهد، او را به حال خود رها مىكند و پس از آن، گناه براى او سبك مىگردد و بدان اهميّت نمىدهد.
البته در ابتدا خداوند كسى را از عنايت خود دور نمىدارد و شر او را نمىخواهد، بلكه بعد از آنكه به كارهاى زشت دست زد و بر گناه اصرار ورزيد، خداوند به چنين عقوبتى گرفتارش مىكند.
كسى نزد خداوند عزيز است كه در مقام بندگى و تقرّب به او برآيد و كسى در نظر خدا
پست است كه از خدا دور شده، او را فراموش كند؛ وقتى خدا را فراموش كرد، خداوند نيز او را به حال خود رها مىكند.
«وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ نَسُو اللَّهَ فَأَنْسهُمْ أَنْفُسَهُمْ...»(1)
شما مؤمنان به مانند كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند، خداوند نيز آنان را از خود غافل ساخت.
لزوم توجه به عظمت كسى كه مخالفت مىشود، نه كوچكى گناه
«يا اباذرّ؛ لا تنظر الى صغر الخطيئة و لكن انظر الى من عصيت.»
اى ابوذر؛ به كوچكى گناه نگاه نكن، بلكه به بزرگى كسى بنگر كه او را نافرمانى كردهاى.
از سه زاويه مىتوان به گناهان نگريست:
1 ـ نگرش به نفس گناه، از جهت كوچكى و بزرگى آن.
2 ـ نگرش به گناه، از جهت فاعل و كسى كه آن را انجام مىدهد.
3 ـ نگرش به گناه، از جهت كسى كه نافرمانى مىشود.
در كتاب و سنّت گناهان به دو دسته «كبيره و صغيره» تقسيم شدهاند كه هر يك از آنها حكمى جدا و عذابى مخصوص به خود دارد. قرآن مىفرمايد: وقتى كه نامه اعمال به دست عدهاى داده مىشود، آنها مىگويند:
«... يا وَيْلَتَنا مَالِ هَذا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً اِلّا أَحْصها.»(2)
واى بر ما اين چگونه كتابى است كه همه گناهان كوچك و بزرگ ما را برشمرده است.
شايد تفاوت اساسى بين اين دو دسته اين باشد كه بر گناهان كبيره وعده عذاب داده شده است و بر گناهان صغيره وعده عذاب ندادهاند. همچنين بر گناهان صغيره حدى منظور نشده است و بر تعدادى از گناهان كبيره حد مشخصى در نظر گرفته شده است.
1. حشر / 19.
2. كهف / 49.
گفتنى است كه ممكن است كسى عملى را مرتكب شود كه به نظر او گناه صغيره و قابل بخشش است، ولى از اين موضوع غفلت كند كه اولا تكرار صغيره و كوچك شمردن آن، گناه كبيره است و مداومت بر آن، آدمى را در ارتكاب گناه گستاخ مىكند. ثانياً، فراموش كند كه چه كسى مورد معصيت قرار گرفته، با نهى چه كسى مخالفت شده است.
اين بخش از روايت به مورد دوم نظر دارد كه فقط به كوچك بودن گناه نگاه نكن، بلكه به اين واقعيت نيز توجه داشته باش كه چه كسى مورد معصيت و مخالفت قرار مىگيرد. گاهى يك امر، خود به خود، كوچك است، اما از آن جهت كه با شخصيت بزرگى ارتباط دارد، بزرگ است.
مجسّم كنيد كه شما در حضور امام معصوميد و حضرت فرمانى، هرچند كوچك به شما بدهد: مثلا دستور بدهد كه ظرف آبى براى او بياوريد؛ اما شما با خود تصوّر كنيد كه اين امر بسيار ناچيز است و با همين تصوّر، از اطاعت كردن امتناع كنيد. آيا چنين تصوّرى عاقلانه است؟ آيا مقتضاى ادب همين است؟! آيا اين مخالفت پسنديده است؟ هرگز چنين نيست، زيرا على رغم كوچك بودن امر، امر كننده بسيار بزرگ است و امر كوچك به اعتبار امر كننده عظمت مىيابد. حال همين مثال را بر ذات مقدس خداوند منطبق كنيد؛ با اينكه مخالفت خداوند با مخالفت امام معصوم قابل مقايسه نيست. پس ميزان قُبح مخالفت را بايد با ميزان عظمت آمر و ناهى سنجيد.
چنين برداشتى از گناه، مىتواند، براى آدمى انگيزهاى قوى در جهت مخالفت با شيطان ايجاد كند، و هرگونه بهانهجويى را از نفس امّاره سلب گرداند. يك وقت دوستى در حدّ انسان، در خواست و خواهشى از او دارد؛ ممكن است درخواست او را نپذيرد و به او بگويد: تو حق نداشتى به من دستور بدهى. اما گاهى پدر، مادر و يا استاد به انسان دستور مىدهد كه مخالفت آنها بسيار زشت است و گاهى فرمان از جانب يك مرجع و گاهى از جانب امام معصوم و گاهى از جانب خداست. در اين صورت هرچه مقام آمر، يا ناهى عظيمتر و والاتر باشد، تخلف از فرمان او قبيحتر و به مؤاخذه سزاوارتر است.
وقتى شيطان وسوسه مىكند: يك نگاه به نامحرم كه چيزى نيست، يك دقيقه گوش دادن به موسيقى حرام چيزى نيست، بايد به اين موضوع توجه كنيد كه با امر چه كسى مخالفت مىكنيد. اينجاست كه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) به ابوذر مىفرمايد: به كوچكى گناه نگاه نكن؛ بلكه ببين چه كسى را مخالفت مىكنى.
«يا اباذرّ؛ انّ نفس المؤمن أشدّ ارتكاضاً من الخطيئة من العصّفور حين يقذف به فى شركه.»
اى ابوذر؛ اضطراب و ناراحتى انسان با ايمان از گناه خود، بيشتر از ترس و ناراحتى گنجشكى است كه در دام گرفتار شده است.
در اينجا پيامبر(صلى الله عليه وآله) مثال محسوس ديگرى براى تبيين عكس العمل مؤمن، در مقابل گناه بيان مىفرمايند كه اگر دامى را براى گرفتار كردن گنجشكى بگسترانيد و اين موجود پر تحرّك در آن بيفتد، عكس العمل بسيار شديدى از خود نشان مىدهد و بدون آرام و قرار، براى رهايى از دام، تلاش مىكند و گاهى تلاش او، منجر به هلاكت و از بين رفتن او مىشود؛ از بس خود را به اين طرف و آن طرف مىزند. اين به جهت شدت اضطراب و نگرانى او از به دام افتادن است. واكنش مؤمن در مقابل گناه خويش نيز چنين است. زمانى كه احساس مىكند در دام شيطان گرفتار آمده است، ناراحتى و اضطراب سراسر وجود او را فرامىگيرد، تا آنجا كه آرام و قرار و خورد و خواب را از او سلب مىسازد و او پيوسته، در جهت رهايى از اين دام شيطانى مىكوشد.
ما معصوم نيستيم و پيوسته در معرض خطا و نسيان قرار داريم، انتظارى هم نيست كه اصلا گناهى از ما سرنزند؛ ممكن است گاهى در دام شيطان بيفتيم (البته معناى معصوم نبودن اين نيست كه بايد گناه كرد، زيرا ممكن است انسانهاى غير معصومى نيز باشند كه گناه نكنند و تفاوت آنها با معصوم در اين است كه معصوم داراى ملكهاى است كه او را از انجام گناه باز مىدارد؛ انسانهاى معمولى نيز مىتوانند، در عين نداشتن ملكه عصمت، به گناه مبتلا نشوند.) در هر صورت اگر به گناهى مبتلا شديم، ايمان ما اقتضا مىكند كه پيوسته نگران آن باشيم و سعى كنيم با توبه، انابه، گريه و زارى خود را از پيامدهاى آن نجات دهيم.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org