- سخن ناشر
- درساول:كيفيت بندگى و راه رستگارى
- درسدوم:لزوم بهره گيرى صحيح از نعمت هاى خداوند
- درسسوم:درك صحيح از واقعيت هاى زندگى و استفاده بهينه از عمر
- درسچهارم:توصيه پيامبر به استفاده شايسته از توانايى هاى فعلى
- درسپنجم:نكوهش تحصيل علم براى اهداف دنيوى
- درسششم:عظمت و وسعت حقوق ونعمت هاى خداوند و لزوم توجه به وظايف
- درسهفتم:بيدارى و هوشيارى مؤمن
- درسهشتم:همسويى قول و عمل و پاسدارى زبان
- درسنهم:ارزش و اهميت نماز و تفاوت درجات بهشتيان
- درسدهم:پيشگامان بهشت و منزلت برخى از تكاليف و درجات بهشت
- درسيازدهم:اهميت و نقش خوف و حزن «1»
- درسدوازدهم:اهميت و نقش خوف و حزن «2»
- درسسيزدهم:خردى و كوچكى دنيا، و اهميت آخرت نگرى
- درسچهاردهم:ستايش آخرت خواهى، زهد و بصيرت در دين و نكوهش دنيا طلبى
- درسپانزدهم:حكمت، بصيرت و گوشه اى از سيره عملى پيامبر
- درسشانزدهم:خطر دوستى مال و مقام و ستايش قناعت و ساده زيستى
- درسهفدهم:آثار گريه براى آخرت، گشادگى قلب مؤمن و تقوا مدارى
- درس هجدهم: بزرگداشت عظمت و جلال پروردگار
- درسنوزدهم:عظمت مقام خداوند در نظر فرشتگان
- درس بيستم:توصيف پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)از بهشت و جهنم
- درس بيست و يكم:اهميت تفكر و لزوم حفظ عوامل غفلتزدا
- درس بيست و دوم:گستره حق و باطل
- درس بيست و سوم:فقيه كامل و نمود رفتارى اعتقاد به توحيد افعالى
- درس بيست و چهارم:اهميت محاسبه، سنجش اعمال و شرم از خدا
درس پنجم
نكوهش تحصيل علم براى
اهداف دنيوى
ـ فرجام عدم عمل به علم و كسب منزلت اجتماعى به وسيله آن
ـ فرجام كسب علم، جهت فريفتن مردم
ـ اعتراف به جهل، ويژگى عالمان الهى
ـ بزرگترين حسرت عالم در قيامت
ـ تقسيم بندى علماء در بيان على(عليه السلام)
نكوهش تحصيل علم براى اهداف دنيوى
«يا اَباذَرٍّ؛ اِنَّ شَرَّ النّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَ اللّهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ عالِمٌ لايَنْتَفِعُ بِعِلْمِهِ، وَ مَنْ طَلَبَ عِلْماً لِيَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النّاسِ اِلَيْهِ لَمْ يَجِدْ ريحَ الْجَنَّةِ. يا اَباذَرٍّ؛ مَنِ ابْتَغى الْعِلْمَ لِيَخْدَعَ بِهِ النّاسَ لَمْ يَجِدْ ريحَ الْجَنَّةِ.
يا اَباذَرٍّ؛ اِذا سُئِلْتَ عَنْ عِلْم لا تَعْلَمُهُ فَقُلْ لا اَعْلَمُهُ تَنْجُ مِنْ تَبِعَتِهِ وَلا تُفْتِ النّاسَ بِما لا عِلْمَ لَكَ تَنْجُ مِنْ عَذابِ اللّهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ.
يا اَباذَرٍّ؛ يُطْلِعُ قَوْمٌ مِنْ اَهْلِ الْجَنَّةِ عَلى قَوْم مِنْ اَهْلِ النّارِ، فَيَقُولُونَ: ما اَدْخَلَكُمُ النّارَ وَ قَدْ دَخَلْنا الْجَنَّةَ بِفَضْلِ تَاْديبِكُمْ وَ تَعْليمِكُمْ؟ فَيَقوُلوُنَ: اِنّا كُنّا نَأْمُرُ بِالْخَيْرِ وَ لا نَفْعَلُهُ.»
فرجام عدم عمل به علم و كسب منزلت اجتماعى به وسيله آن
در اين بخش، خطاب حضرت به دانشمندان است؛ حضرت علما را تشويق مىكنند كه به علم خود عمل كنند و آثار عمل نكردن به علم را يادآور مىشوند.
گرچه بيانات حضرت روشن است و نياز به توضيح ندارد، ولى براى اينكه مطلب هرچه بيشتر، جهت تثبيت در قلوب، روشن گردد، به برخى از رواياتى كه مضمونش با سخنان پيامبر، در اين فراز يكسان است، اشاره مىكنيم. ولى پيش از آن يادآور مىشويم كه از نظر اسلام انسان عاقل نمىتواند بدون مسؤوليّت باشد، اما ميزان و محدوده مسؤوليّتها متفاوت است. پس انسان جاهل و عالم در مسؤوليّت داشتن مشتركند، گرچه مسؤوليّت عالم بيش از مسؤوليّت جاهل است.
بنابراين از آنجا كه جاهل نيز مسؤوليّت دارد، موظّف است تكاليف الهى و مسائل دينى
مورد نيازش را فراگيرد و ندانستن مسائل دينى، موجب سقوط تكليف نمىگردد؛ لذا امام صادق(عليه السلام) در ذيل آيه شريفه: «قل فللّه الحجّة البالغة» مىفرمايد:
«أَنَّ اللّهَ تَعالى يَقُولُ لِلْعَبْدِ يَوْمَ الْقِيامَةِ: عَبْدى؛ أَكُنْتَ عالِماً؟ فَإِنْ قالَ نَعَمْ قالَ لَهُ: أَفَلا عَمِلْتَ بِما عَلِمْتَ؟ وَ إِنْ قالَ: كُنْتُ جاهِلا قالَ لَهُ: أَفَلا تَعَلَّمْتَ حَتّى تَعْمَلَ...»(1)
(در روز قيامت وقتى بنده، به جهت ترك وظايف و تكاليف خود، مورد بازخواست قرار مىگيرد) خداوند متعال به آن بنده مىگويد: آيا به وظايف و تكاليف خود آگاه بودى؟ اگر او در جواب گفت: بله، بدان آگاه بودم. خداوند مىفرمايد: چرا به آنچه بدان آگاه بودى عمل نكردى؟ و اگر بنده گفت: من جاهل بودم، خداوند مىفرمايد: چرا نرفتى وظايفت را فراگيرى تا بدان عمل كنى؟
تفاوت اساسى عالم و جاهل در اين است كه حجت الهى بر عالم تمام شده است و در مقابل ترك وظيفه، هيچ عذرى از او پذيرفته نخواهد شد و نسبت به آن سختگيرى مىشود. در اين باره امام صادق(عليه السلام) مىفرمايد:
«يُغْفَرُ لِلْجاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْبَاً قَبْلَ اَنْ يُغْفَرَ لِلْعالِمِ ذَنْبٌ واحِدٌ...»(2)
پيش از آنكه يك گناه از عالم بخشيده شود، هفتاد گناه از جاهل بخشيده مىشود.
نبايد توهّم شود كه ما از تحصيل علم صرف نظر كنيم، تا تكليفمان سختتر نشود و وضعمان بدتر از جاهلان نگردد، چون از كسى كه دنبال كسب علم و آگاهى نرفته است نيز سؤال مىشود و با فرار از تحصيل علم و آگاهى مسؤوليّت از انسان سلب نمىگردد. علاوه چرا ما از آن دسته علمايى نباشيم كه به علمشان عمل كردند و همانطور كه در دنيا ديگران حسرت مقام آنها را مىخورند، در آخرت نيز به مقام آنها غبطه بخورند.
در جوامع روايى ما، بابهاى متعددى، با عناوين گوناگونى، در فضيلت تحصيل علم وارد شده است، تا آنجا كه در برخى از روايات آمده است كه حتى پرندگان هوا و وحوش بيابان و ماهيان دريا، براى كسى كه علوم الهى را تحصيل مىكند، استغفار مىكنند.
1. بحارالانوار، ج 7، ص 285.
2. بحارالانوار، ج 2، ص 27.
به هر جهت حضرت در اين فراز مىفرمايند: عالمى كه به علمش عمل نكند، در روز قيامت منزلت و مقام او از همه پستتر است و بوى بهشت به مشام او نمىرسد. چه بسا كسى كه به دنبال تحصيل علم مىرود، در ابتدا نيّتش خدمت به دين و انجام وظايف است و در بين راه موانعى پيش مىآيد كه او را از رسيدن به هدف باز مىدارد؛ ولى برخى از هنگام اشتغال به تحصيل علم، انگيزه و نيت الهى و خدايى ندارند. نه تنها در تحصيل اخلاص ندارند، بلكه نيّتهاى بدى در سر دارند، مثل اينكه براى جلب توجه مردم و محبوبيّت مردمى و كسب شهرت و مقام، به دنبال تحصيل مىروند. طبيعى است كه چنين فردى از ابتدا رو به انحراف و سقوط مىرود و در نتيجه به منجلاب خوارى و ذلّت و بدبختى گرفتار مىآيد و در قيامت بوى بهشت را نخواهد چشيد.
شايد كسى كه علوم دنيايى را وسيله كسب مقام و موقعيّت و يا كسب روزى قرار دهد، مورد مذمّت و سرزنش قرار نگيرد، اما كسى كه علوم الهى را كه براى كسب سعادت اخروى وضع شدهاند، در جهت دنيا به كار گيرد، بايد مورد سرزنش قرار داده شود. در واقع چنين شخصى شأن و منزلت دنيا را فراتر از دين مىداند و به تعبير ديگر به دنيا اصالت مىدهد نه به دين. اين تفكّر ناشى از بىاعتقادى به مبانى و ارزشهاى دينى است و سرانجامى جز دورى از خداوند ندارد؛ چنانكه پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمود:
«مَنِ ازْدادَ فى الْعِلْمِ رُشْداً فَلَمْ يَزْدِدْ فى الدُّنْيا زُهْداً لَمْ يَزْدِدْ مِنَ اللّهِ إِلاّ بُعْداً.»(1)
كسى كه بر آگاهى و علم او افزوده گردد و به دورى و گريز از دنيا روى نياورده باشد، از خدا دورتر شده است.
فرجام كسب علم، جهت فريفتن مردم
«يا اباذرٍّ؛ منِ ابتغى العلم ليخدع به النّاس لم يجِد ريحَ الجنَّة.»
كسى كه براى فريفتن مردم علم بياموزد، بوى بهشت را نچشيده است.
1. بحارالانوار، ج 2، ص 37.
برخى نه تنها براى كسب شهرت و مقام به تحصيل علم مىپردازند، بلكه بالاتر براى فريب دادن مردم و سوء استفاده و انحراف ديگران علم مىآموزند.
تا اين بخش از اين فراز روايت، به اهميّت عمل كردن به علم و تصحيح نيّت اشاره شد: اينكه انسان بنگرد به چه نيتى به دنبال تحصيل علم مىرود و نكند نيّتهاى شيطانى در دلش پديد آيد. براى كسب عناوينى چون «حجةالاسلام»، «آيت الله» و يا «فيلسوف» و «مفسر» و جلب احترام مردم به دنبال كسب علم نرود.
كسانى كه به هدف شهرت، زحمت تحصيل علم را بر خود هموار مىسازند، شايد پيش خود مىپندارند كه هر كس بين مردم مشهورتر است، نزد خداوند نيز عزيزتر است. اين پندار باطلى است. مگر هر كس بين مردم شهرت دارد، به وظيفهاش عمل كرده است تا نزد خداوند عزيز گردد و به سعادت نايل شود؟ گرچه او بين مردم شهرت دارد، ولى نزد خداوند از همه سرافكندهتر و شرمندهتر است، چرا كه ملاك ارزشدهى انسان، علم، عمل و تقواست. ملاك اين است كه انسان نزد خدا عزيز باشد، نه نزد مردم.
اعتراف به جهل، ويژگى عالمان الهى
در روايتى پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) مىفرمايد:
«مَنْ تَعَلَّمَ عِلْمَاً مِمّا يُبْتَغى بِهِ وَجْهُ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، لا يَتَعَلَّمَهُ إِلاّ لِيُصيبَ بِهِ عَرْضَاً مِنَ الدُّنْيا، لَمْ يَجِدْ عُرْفَ الْجَنَّةِ يَوْمَ الْقيامَةِ.»(1)
هر كس علم الهى را كه فقط براى خدا بايد فرا گرفته شود، براى دستيابى به هدف و مقام دنيوى فرا گيرد، در روز قيامت، بوى بهشت را نخواهد چشيد.
يا اباذرّ؛ اذا سئلت عن علم لاتعلمه فقل لا اعلمه تنج من تبعته و لا تفت النّاس بما لاعلم لك تنج من عذاب اللّه يوم القيامة»
اى ابوذر؛ هرگاه از تو چيزى را پرسيدند كه نمىدانى، بگو نمىدانم، تا از عواقب آن در امان بمانى و به آنچه نمىدانى فتوا نده تا از عذاب خداوند در روز رستاخيز،
1. بحارالانوار، ج 2، ص 38.
برهى. (روا نيست كه انسان چيزى را بگويد كه بدان علم ندارد، چه بسا آن سخن موجب انحراف و گمراهى ديگران بشود.)
يكى از آفتهاى بزرگى كه ممكن است شخص عالم به آن مبتلا شود، اين است كه اگر چيزى را نمىداند، خجالت بكشد به جهل خود اعتراف كند. اين اعتراف براى جاهل آسان است، اما وقتى كسى به عنوان عالم شناخته شد، از گفتن «نمىدانم» طفره مىرود. وقتى چيزى از او مىپرسند و او نمىداند، برايش دشوار است كه سؤال را بىجواب بگذارد، چون نگران است كه مردم به او بگويند: تو چه عالمى هستى كه مسأله نمىدانى!
چه اشكال دارد كه در جواب مردم بگويد نمىدانم، مگر براى هر كس واجب شده كه همه چيز را بداند؟ فقط خداست كه همه چيز را مىداند و ديگران را از دانش خود، به قدر قطرهاى بهرهمند كرده است. چنانكه در قرآن مىفرمايد:
«... وَ مَا أُوتِيتُم مِنَ الْعِلْمِ اِلّا قَليلا.»(1)
آنچه از علم به شما دادند بسيار اندك است.
مرحوم علامه طباطبايى، رضوان الله تعالى عليه، شبهاى پنجشنبه و جمعه جلساتى داشتند كه عدهاى از شاگردان خدمت ايشان مىرسيدند و بحثهاى فلسفى و غير فلسفى مطرح مىگشت. ما اگر سؤالى داشتيم، قبل از شروع جلسه و يا در بين راه خدمت ايشان مىرسيديم و سؤالاتمان را مطرح مىساختيم. يك شب در بين راه از ايشان سؤالى فلسفى كردم، فرمودند: نمىدانم. سؤال دوّم را مطرح كردم، خيلى راحت فرمودند نمىدانم، سپس مدتى تأمل كردند و آنگاه فرمودند: ببينيد به اين صورت مىتوان جواب داد؟ سپس بيان دلنشين و قانع كنندهاى را افاده فرمودند. آن شب ايشان فرمودند: ما بايد مجهولات خود را با معلومات خداوند مقايسه كنيم، در آن صورت خواهيم ديد كه چيزى نمىدانيم و مجهولات ما به مانند معلومات خداوند بىنهايت است.
اين روش تربيت شدگان مكتب انبيا و اولياى خدا است كه اگر به چيزى يقين نداشتند با ترديد پاسخ مىدادند. چه بسا جوابى كه ايشان بيان مىكرد، از آنچه ما به آن اطمينان
1. اسراء / 85.
داشتيم، اطمينان بخشتر بود، ولى اگر به آن علم و يقين نداشت، مقيد بود كه در ابتدا بگويد نمىدانم! در واقع اين شيوه بر اثر مبارزه با نفس و سركوب آن حاصل گشته بود.
اين روش كسانى است كه شصت، هفتاد سال از عمر پربركت خود را در راه تزكيه و تعلّم و تعليم صرف كردهاند. حال ما با ياد گرفتن چهار كلمه و اصطلاح، وقتى به شهرمان مىرويم و از ما سؤال مىكنند، برايمان سخت است بگوييم نمىدانم! بايد تمرين كنيم و خود را عادت بدهيم به اينكه اگر چيزى را نمىدانيم، راحت بگوييم، نمىدانيم و اگر به چيزى ظنّ داريم بگوييم: احتمال دارد چنين باشد. در اين صورت خود را از گرفتارىهاى آخرت نجات دادهايم.
بزرگترين حسرت عالم در قيامت
«يا اباذرّ؛ يطلع قوم من أهل الجنّة على قوم من أهل النّار، فيقولون: ما أدخلكم النّار؟ وقد دخلنا الجنّة بفضل تاديبكم وتعليمكم. فيقولون: انّا كنّا نأمر بالخير ولا نفعله»
اى ابوذر؛ در روز قيامت گروهى از بهشتيان بر گروهى از جهنّميان اشراف مىيابند، سپس از آنان سؤال مىكنند: چگونه شما وارد جهنّم شديد؟ با اينكه ما به بركت تربيت و تعليم شما وارد بهشت گرديديم. در جواب مىگويند: ما ديگران را به اعمال شايسته فرمان مىداديم و خود به آن عمل نمىكرديم.
يكى از صحنههايى كه در قرآن از قيامت ترسيم شده، اين است كه بهشتيان بر جهنّميان اشراف دارند و آنان را مىبينند و با آنان گفتگو مىكنند. گويا بهشت در مكان رفيعى قرار دارد و جهنّم در مكانى پست و از اين جهت بهشتيان بر آنها اشراف دارند.
تعبير قرآن اين است كه گاهى بهشتيان جهنّميان را مخاطب قرار مىدهند و گاهى بالعكس جهنّميان بهشتيان را مخاطب مىسازند:
«وَ نَادى أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنا مَا وَعَدَنا رَبُّنا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُم مَّا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقّاً قالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَن لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظّالِمينَ.»(1)
1. اعراف / 44.
بهشتيان دوزخيان را ندا كنند كه آنچه (پيامبران) به ما وعده دادند (از مقامات بهشتى) حق يافتيم، آيا شما نيز آنچه را خدا به شما وعده داد، حق يافتيد؟ آنها گفتند: بله (ما نيز به سزاى خود رسيديم) آنگاه در بين آنان منادى ندا كند كه لعنت خداوند بر ستمكاران باد.
بله چنانكه در اين روايت آمده است، بهشتيان به گروهى از جهنّميان مىگويند: ما به پاس راهنمايىها و هدايتگرىهاى شما و به بركت تعليم و تربيت شما به بهشت دست يافتيم، چه شد كه شما گرفتار جهنم و عذاب الهى شديد؟ آنها با حسرت و ندامت جواب مىدهند: ما به آنچه گفتيم عمل نكرديم، شما را به انجام كار نيك و شايسته دعوت كرديم، ولى خود از آن كناره گرفتيم. شما را به انجام مستحبّات دعوت كرديم، ولى خود عمل نكرديم. شما را به دورى از گناه و غيبت راهنمايى كرديم، ولى خود به غيبت و گناه آلوده گشتيم. شما به گفتههاى ما گوش داديد و عمل كرديد و در آن منزل برين جاى گرفتيد، اما ما با همه دانشمان عمل نكرديم و به اين سرنوشت نكبتبار و دردناك دچار شديم.
اين رسوايى و حسرت، سرانجام كسانى است كه به علمشان عمل نمىكنند. مسلّم براى آنان اين حسرت دردناكتر از سوختن به عذاب الهى است، چرا كه عذابهاى روحى از عذابهاى جسمانى سوزندهتر است. درد شماتت دشمن، بيش از درد شكنجه و سوازندن است.
دردآور است كه انسان احساس كند، ديگران به واسطه راهنمايىهاى او به بهشت راه يافتند و او با اينكه مىتوانست با بهرهبردن از داشتههاى خود درجات عالىترى را كسب كند، به مهلكه جهنّم درافتد و مريدانش به تماشاى او بنشينند! آنها در بهشت متنعم گشتهاند و او در جهنّم معذّب است. اگر او هيچ عذابى نداشت، جز محروم گشتن از نعمتهايى كه تربيت شدگان او بدان رسيدهاند، برايش كافى بود.
با توجه به نكتههايى كه در اين حديث شريف ذكر گرديده است، ما بايد از ابتدا، نيتمان را تصحيح كنيم و براى خدا و انجام وظيفه، به كسب علم روى آوريم و از ابتدا به آنچه مىگوييم عمل كنيم تا اين ويژگى براى ما ملكه شود و اگر چنانچه به معلومات بيشترى دست يافتيم، بتوانيم به آن عمل كنيم. اگر از اوّل بنا را بر سهل انگارى و تسامح گذاشتيم،
ابتدا وظيفهاى را ترك كرديم و بعد وظيفه ديگرى را، ملكه عصيان در ما تقويت مىگردد و ديگر مبارزه با نفس مشكل خواهد بود.
تقسيمبندى علماء در بيان على(عليه السلام)
در تقسيمبندى و دستهبندى علما و دانشمندان، اميرالمؤمنين(عليه السلام) مىفرمايد:
«الْعُلَماءُ رَجُلانِ، رَجُلٌ عالِمٌ آخِذٌ بِعِلْمِهِ فَهَذا ناج وَ رَجُلٌ تارِكٌ لِعِلْمِهِ فَهَذا هالِكٌ وَ اِنَّ اَهْلَ النَّارِ لَيَتَأَذَّونَ مِنْ ريحِ الْعالِمِ التّارِكِ لِعِلْمِهِ وَ إِنَّ أَشَّدَ أَهْلَ النّارِ نَدامَةً وَ حَسْرَةً رَجُلٌ دَعا عَبْدَاً إِلى اللّهِ سُبْحانَهُ فَاسْتَجابَ لَهُ وَ قَبِلَ مِنْهُ فَأَطاعَ اللَّهَ فَأَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ وَ أَدْخَلَ الدّاعىَ النّارَ بِتَرْكِهِ عِلْمَهُ.»(1)
دانشمندان دو دستهاند: دسته اوّل دانشمندى كه به علم خويش عمل مىكند و رستگار مىگردد.
دسته دوّم دانشمندى كه به علم خود عمل نمىكند و هلاك مىگردد و بىترديد جهنّميان از بوى بد عالم بى عمل، اذيّت مىشوند. همانا پشيمانترين و حسرت زدهترين اهل جهّنم، كسى است كه ديگرى را به سوى خدا دعوت كند و ديگرى از او بپذيرد و خدا را اطاعت كند و سپس خدا او را به بهشت داخل سازد، اما دعوت كننده را، به جهت عمل نكردن به علم خويش، وارد جهنّم مىنمايد.
در حديث قدسى، خداوند خطاب به حضرت داوود مىفرمايد:
«إِنَّ أَهْوَنَ ما أَنَا صانِعٌ بِعالِم غَيْرِ عامِل بِعِلْمِهِ أَشَّدُ مِنْ سَبْعينَ عُقُوبَةً أَنْ أُخْرِجَ مِنْ قَلْبِهِ حَلاوَةَ ذِكْرى...»(2)
كمترين عقوبتى كه عالم بىعمل را به آن مبتلا مىكنم، از هفتاد عقوبت و عذاب سختتر است و آن اينكه شيرينى مناجاتم را از دلش خارج مىكنم (و پس از آن از ياد من لذّت نمىبرد).
1. بحارالانوار، ج 2، ص 34.
2. بحارالانوار، ج 2، ص 32.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org