- درسبيستوسوم:آيين زندگى
- درسبيستوچهارم:همنشين شايسته
- درسبيستوپنجم:آفت ارتباطهاى اجتماعى
- درسبيستوششم:اعتصام قلب
- درسبيستوهفتم:آرزوهاى طولانى
- درسبيستوهشتم:دل صاف
- درسبيستونهم:جايگاه تجربه در زندگى انسانى
- درسسيام:فرصتهاى طلايى
- درسسيويكم:ريشه برترىطلبى
- درسسيودوم:خطر و حذر
- درسسيوسوم:روابط اجتماعى
- درسسيوچهارم:آداب رفاقت (1)
- درسسيوپنجم:آداب رفاقت (2)
- درس سيوششم:آداب رفاقت (3)
- درسسيوهفتم:انواع روزى
- درسسيوهشتم:دنياى ايدهآل
- درسسيونهم:درس تاريخ (1)
- درسچهلم:درس تاريخ (2)
- درسچهلويكم:از انسانيّت تا...
- درسچهلودوم:حقشناسى
- درسچهلوسوم:از فضيلت تا رذيلت
درس چهل و يكم
از انسانيت تا...
نقش ميل و گرايش در رفتار
عوامل مؤثر در پيدايش و تقويت گرايشه
تعارض گرايشه
مرز انسانيت و حيوانيت
از انسانيّت تا...
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
وَ لاَ تَكُونَنَّ مِمَّنْ لاَ يَنْتَفِعُ مِنَ الْعِظَةِ اِلاَّ بِمَا لَزِمَهُ(1) فَاِنَّ الْعَاقِلَ يَتَّعِظَ بِالاَْدَبِ، وَالبَهَايِمُ لا تَتَّعِظُ اِلاَّ بِالضَّرْبِ؛
از كسانى مباش كه جز در مواردى كه به آن الزام شوند، از پند و موعظه بهرهاى نمىبرند كه همانا عاقل به ادب پند مىپذيرد وچهارپا پند نمىپذيرد مگر با تازيانه.
نقش ميل و گرايش در رفتار
شايد اين جمله براى افراد زيادى يك پرسش بىجواب باشد كه، چرا آدمى علىرغم شنيدن نصايح و گرفتن رهنمود از روايات و آيات و برخوردارى از شناخت صحيح، كمتر به آنها عمل مىكند؟ چه بايد كرد تا آدمى بدون پند ديگران و موعظه مجدد و نصيحت ناصحان، خود راه درست و صحيح را برگزيند و بدان ره پويد؟ بهراستى اين سؤال حقيقت مسلّم و ملموس زندگى ماست و پاسخ آن از اهميت خاصى برخوردار مىباشد.
بىترديد اعمال و رفتارى كه انسان انجام مىدهد مانند هر حيوانى از يك نوع درك و ميل سرچشمه مىگيرد و اگر در پى انجام كارى برمىآيد براى رسيدن به نتيجه و هدفى است. حيوان، اگر علف مىخورد، به دنبال سير شدن است و انسان هم اگر غذا مىخورد از روى گرسنگى است. پس انسان با حيوان در اين جهت اشتراك دارند كه براى تحصيل نتيجه و مطلوب عمل مىكنند و به تعبيرى اعمال او از يك علت غايى برخوردار است و اگر اين علت غايى مطرح نباشد هرگز به انجام كارى اقدام نمىكند و هر عملى كه انجام مىدهد ناشى از ميلى است كه نسبت به نتيجه آن دارد و در پى رسيدن به آن نتيجه است.
1. در برخى نسخ چنين آمده: و لاتكونن ممّن لا ينتفع من العظه الاّ اذا بالغت فى ايلامه؛ از آنان مباش كه جز با بسيار آزردن، از پند سود نمىبرند.
اين هدف غايى مشترك از اشكال متنوعى برخوردار است و داراى سطوح مختلف مىباشد. گاهى فقط ارضاى يك غريزه آن هم براى مدتى كوتاه وى را به سمت انجام عمل مىكشاند و گاه اهداف عالىتر؛ ولى به هر حال هرگز عملى را بدون هدف انجام نمىدهد؛ حتى آن گاه كه در صحرا و خيابان قدم مىزند، اين قدم زدن بىهدف نيست. شايد خودش بگويد هدفى ندارم؛ ولى تحصيل آرامش و رفع خستگى روحى و كاهش سطح افسردگى و اضطراب و... علت غايى قدم زدن او است. بنابراين اگر ميل و گرايش نسبت به كارى نداشته باشيم هرگز آن كار را انجام نمىدهيم. خداوند اين ميل و گرايش را در نهاد هر انسان و حيوانى به وديعه نهاده است؛ مثلا خداوند انسان و حيوان را بهگونهاى آفريده است كه از خوردن غذا لذت مىبرند. البته نوع غذا فرق مىكند؛ ولى اين گرايش و لذت، غايتى است كه هر جاندارى از آن برخوردار است. پس ميل و گرايشى در وجود انسان وجود دارد كه او را به انجام كارها وا مىدارد و او هرگز در انجام آنچه مقتضاى ميل و گرايش فطرى او است ترديد نمىكند و لحظهاى هم انجام آن را به تأخير نمىاندازد؛ مگر اينكه خواستههاى او با هم تزاحم پيدا كند و چند ميل و گرايش، همزمان بروز نمايد و در مقدّم داشتن يكى، گرايش ديگر فعلا بىپاسخ بماند؛ مانند اينكه هم تمايل به انجام عملى لذتبخش دارد و هم خواهان آسايش و استراحت است؛ ولى چون آن عملِ لذتآفرين خستگى مىآورد و انژرى مىطلبد، لذا به تنآسايى روى مىآورد و ميل به آسايش را ترجيح مىدهد. بسيارى از افرادى كه در پى آسايش و رفاه هستند در واقع اين گرايش را دنبال مىكنند؛ اما افراد ماجراجو و پرتلاش در پى تأمين خواستههاى لذتآفرين خود به استراحت پشت كرده، اين ميل خود را دنبال مىكنند.
عوامل مؤثر در پيدايش و تقويت گرايشها
ميلها و گرايشهاى كم و بيش مشتركى بين انسان و حيوان وجود دارد و در به وجود آمدن آنها نيز عوامل متعددى دخالت دارند. گاه ترشح يك هورمون خاص، تمايل به رفتار جنسى را در انسان به دنبال مىآورد و وى را به سوى اين نوع اعمال مىكشاند. همانگونه كه مشاهده مىشود و تجربه به اثبات رسانده، اين ميل محصول يك عامل عضوى است و منشأ
فيزيولوژيك دارد؛ اما برخى از اميال عامل و منشأ عضوى ندارند يا اگر عاملى عضوى و ارگانيك در آنها دخيل است، نقش برجسته ندارد؛ بلكه حرف اصلى را نيروى روانى مىزند؛ مانند ميل و گرايش محترم شمرده شدن. اين گرايش، محصول يك عضو خاص در بدن انسان نيست و چشم و گوش يا غده خاصى منشأ مستقيم آن نيست؛ بلكه حالتى روانى است كه در آن انسان از مورد احترام قرارگرفتن احساس خشنودى مىكند و عضوى خاص انسان را به اين گرايش وا نمىدارد. در اينجا عامل اصلى روح انسانى است و ارتباط اين گرايش با بدن و عضو خاص، كم و گاه بسيار ناچيز است.
ميل انس با خدا و مناجات با ربالارباب نيز از جمله ديگر گرايشهاى غيرعضوى است كه نمىتوان براى آن يك منشأ عضوى معرفى كرد. ميل انس با خداوند، گرايشى قوى و برتر است كه آدمى حاضر است براى اجابت آن هر سختى و مشقتى را به جان بخرد و سرما، گرما، بىغذايى و بىخوابى را تحمل كند تا حلاوت مناجات با خدا و انس با حضرت دوست را بچشد.(1) بنابراين همانگونه كه منشأ اين گرايشها و استعدادها مىتواند يك عامل عضوى يا روحى باشد، موانع شكوفايى و بروز اين ميلها و گرايشها نيز گاه يك عامل بدنى و عضوى است و گاه يك حالت روحى و روانى خاص.
تعارض گرايشها
اينكه انسان تا چه اندازه از اين ميلهاى طبيعى و غريزى تبعيت مىكند بحثى فراتر از حوصله اين مقال است و ما اينك درصدد بررسى آن نيستيم؛ اما اين نكته پذيرفته شده است كه انسان خود در فراهم آوردن مقدمات ارضاى اين گرايشها و رفع موانع آن نقشى اساسى و عمده دارد و از اين طريق مىتواند آنها را تحت كنترل درآورد و روشهاى تهيه مقدمات و راههاى برخورد با موانع آنها را فراهم سازد؛ مثلا شنيدن موعظه و تعليم و تربيت يافتن در مكتب
1. خوب است در اينجا اين نكته را ياد آور شويم كه محروميت از لذت مناجات با خداوند و انس با او گاه يك عقوبت الهى است؛ يعنى افرادى كه به گناه و آلودگىهاى اخلاقى و اعتقادى و رفتارى مبتلا هستند، گاه با وجود علم و تحصيلات، از اين لذت محروم مىشوند و اين موانع از بروز آن استعداد و ميل فطرى جلوگيرى مىكند و مانع شكوفايى آن مىگردد.
صاحبان نفوس قدسى و خواندن دعا و... از جمله امورى هستند كه ميلهاى نهفته عالى را برمىانگيزند. در كنار تمام اين راهها، عمل به دستورات اخلاقى معلمان اخلاق و پاىبندى به فرامين و نواهى شارع مقدس تأثير بهسرايى در شكوفايى اين گرايشها و رفع موانع دارد.
در مناجات شعبانيه تعبير بسيار آموزندهاى در اين باره وجود دارد كه حضرت چنين مىفرمايند: اِلَهى لَمُ يَكُنْ لِى حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ اِلاَّ فِى وَقْت اَيْقَظْتَنِى لَِمحَبَّتِك؛ خداى من! نيرويى در من نبوده است تا بتوانم به وسيله آن از نافرمانى تو دست بردارم مگر در آن هنگام كه تو مرا براى دوستى و محبت خود بيدار كردى. در اين تعبير، دو نيروى متعارض در وجود انسان به تصوير كشيده شده كه يكى در جهت معصيت و حركت به سمت پايين و ديگرى رو به كمال و پاكى است. حال حضرت امير(عليه السلام) در اين مناجات در مورد اين تعارض مىفرمايند: خدايا من توان فرار از معصيت تو را ندارم و گرفتار گناه هستم و نمىتوانم از آن دست بشويم؛ مگر اينكه به نيروى محبت خود مرا از اين هلاكت نجات بخشى.
در قرآن كريم نيز چنين كشمكشى به تصوير كشيده شده است كه گويا دو جاذبه نيرومند از دو جهت مخالف، انسان را به دو سوى مقابل هم مىكشانند؛ يكى به سمت خدا و ديگرى به سويى مخالف آن. يك گرايش آن است كه آدمى را به طرف خدا و افرادى كه وجودشان از محبت خداوند لبريز است سوق مىدهد و از سوى ديگر، جاذبههاى شيطانى آدمى را به سوى هواى نفس و محبوبيتهاى كاذب اجتماعى و رسيدن به پُست و مقام و دنياطلبى و زرق و برق دنيا مىكشاند. اين گزيده مناجات شعبانيه، محبت خداوند را بزرگترين نيرويى مىداند كه انسان را از شيطان و هواى نفس دور مىسازد و به سوى خداوند سوق مىدهد. اگر اين عامل در انسان تقويت گردد به راحتى او را از چنگ نيروهاى غير الهى نجات مىبخشد.
براساس پژوهشهاى علمى نيز آدمى در كشاكش نيروىهاى متعدد قرار دارد و هر يك از اين جاذبهها او را به سويى مىكشاند و هر يك فعاليت خاصى را مىطلبند. در اين بين، افرادى كه مجذوب محبت الهى هستند هرگز مقهور شيطان و عوامل او نمىشوند و شياطين نمىتوانند در آنها نفوذ كنند. هدف ارسال رسل و انزال كتب، تربيت انسانها و تعديل اين اميال است؛ تا اميال الهى در آنها زنده شود و جاذبههاى معنوى تقويت گردد و انسان از تيررس عوامل غيرالهى مصون بماند.
از جمله عواملى كه انسان را در كشمكش اين نيروهاى متعارض يارى مىكند توجه به مبدأ هستى است. اگر انسان باور داشته باشد كه خداوند، هستىبخش عالم است و او مدير تمام امور ريز و درشت عالم وجود مىباشد و به او توكل نمايد، مىتواند راه هدايت را به سوى خود بگشايد. البته گاه با وجود اين باور، در مقام عمل دچار غفلت مىگردد و باورهاى خود را فراموش مىكند؛ اينجاست كه موعظه و شنيدن سخن معلمان اخلاق او را در جهت رهايى از گرايشهاى معارض يارى مىرساند. بنابراين نقش موعظه آن است كه باورهاى ثابت شده را در ذهن و دل آدمى زنده مىسازد و هميشه وجود آدمى را از ياد آنها سيراب مىكند و به وى اجازه نمىدهد كه به سهو، نسيان و فراموشى مبتلا گردد.
مرز انسانيت و حيوانيت
تفاوت اساسى حيوان و انسان در برخورد با اين گرايشها و اميال الهى در همين نكته نهفته است كه اميال اساسى و روحى در انسان قابل تقويت و تضعيف و تعديل است و آدمى به دست خود مقدمات اين تغييرات را فراهم مىسازد، ولى حيوانات به هيچ وجه از اين قابليتها برخوردار نيستند. در واقع انسانيت انسان در همين تفاوت به دست مىآيد كه او افزون بر خواستههاى مشترك حيوانى، برخى خواستههاى اختصاصى نيز دارد.
او مىتواند خواستههاى الهى و معنوى را بر خواستههاى مادّى و دنيايى ترجيح دهد و در تعارض بين آنها، خواستههاى مؤثرتر و مهمتر؛ يعنى اميال الهى و معنوى را مقدّم بدارد. از سوى ديگر مىتواند با بهرهگيرى از شيوههايى همچون موعظه، تحصيل، تعليم و تربيت و... به تعديل يا تقويت يا تضعيف خواستهها و اميال خود بپردازد؛ در حالى كه حيوانات از تمام اين مواهب محرومند. حيوان محكوم اين اميال است و از خود هيچ ارادهاى جز تن سپردن به گرايشهاى غريزى و فطرى ندارد؛ مثلاً به هنگام احساس گرسنگى سر خود را پايين انداخته، بدون اينكه بداند غذايش از كجا و چگونه آمده، تا آنجا كه احساس گرسنگى مىكند مىخورد. اگر انسان نيز اينگونه باشد ديگر تفاوتى با حيوان نخواهد داشت. جاى تعجب نيست كه قرآن مىفرمايد: وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الاَْنْعَمُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُم؛(1) كسانى
1. محمد (47)، 12.
كه كافر شدهاند، بهره مىبرند و همانگونه كه چارپايان مىخورند، مىخورند و جايگاه آنها آتش است. انسانهاى عارى از عقيده و فكر، كه مصداق كامل آن، كفار هستند، همانند چهارپايان مىخورند و مىآشامند و... . البته مؤمنان نيز غذا مىخورند و از لذايذ دنيا بهره مىبرند؛ ولى بهرهمندى كفار از دنيا بهگونهاى است كه خواستههاى الهى را زير پا مىگذارند و به لذتهاى عالى انسانى خود ضرر مىرسانند و سعادت ابدى و هدايت الهى را از كف مىدهند. در واقع با وجود برخوردارى از نعمتى منحصر به فرد كه هرگز در اختيار حيوانات نيست؛ همانند حيوانات، بدون برخوردارى از لذات معنوى و الهى زندگى مىكنند. روشن است كه چنين موجوداتى با اين درجه از حرمان، از چهارپايان نيز گمراهتر و فرومايهترند: بَلْ هُمْ اَضَل.(1)
براى اينكه به ميزان انسانيت خود پى ببريم بايد بررسى كنيم كه در تعارض بين خواستههاى حيوانى و انسانى كداميك را انتخاب مىكنيم و آنجا كه خواستههاى حيوانى با اميال الهى و معنوى تعارض دارد، پيرو عقل و ايمان و اعتقادات خود هستيم يا دنبالهرو خواستههاى گذراى مادّى و حيوانى!؟ آيا مىتوانيم خود را از چنگال قدرتمند خواستههاى غريزى و حيوانى نجات دهيم؟ مرز حيوانيت و انسانيت از همين مسير مىگذرد و اينجاست كه حيوانيت و انسانيت رقم مىخورد. صدافسوس كه گاه ممكن است برخى حيوانات از خواستههاى حيوانى و دنيايى خود دست بشويند ولى انسان نه. برخى حيوانات وقتى وارد مزرعه ديگران مىشوند به محض اينكه مشاهده مىكنند صاحب مزرعه مىخواهد با چوب بر سرشان بزند، فرار مىكنند و ديگر وارد آن مزرعه نمىشوند و همان يك تجربه براى هميشه آنها را تربيت مىكند؛ ولى برخى انسانها علىرغم هزاران بار تجربه تلخ درس نمىگيرند و تربيت نمىپذيرند و همچنان مرتكب خلاف مىشوند. برخى حيوانات با كمك شيوههايى تربيت مىپذيرند؛ ولى برخى انسانها حتى طى سالها تماس مستقيم با انبياى الهى نيز تربيت نمىشوند؛ در واقع حيوان تربيتپذيرتر از اين انسانهاست. آيا چنين حيوانى برتر از انسان نيست و آن انسان بدتر و فرومايهتر از اين حيوان نيست؟ به يقين بَلْ هُمْ اَضَل.(2)
بايد توجه داشت كه اگر انسان بعد از تجربهكردن تربيت شود و به سمت گرايشهاى الهى
1. فرقان (25)، 44.
2. همان.
حركت كند باز هم برتر از حيوان نيست. اگر آدميزاده بهگونهاى باشد كه بعد از ابتلا به درد و بلا، دست از گناه و خلاف بكشد از حيوان برتر نيست؛ چه، حيوان باركش هم اگر روزى در جايى پاهايش در گل فرو رود ديگر از آن منطقه عبور نخواهد كرد و براى مرتبه دوم به سراغ آن مكان نمىرود. انسان كسى است كه رفتار خود را بر اساس محبت و انس با خدا شكل دهد نه بر پايه تجربههاى تلخ و گرفتارىهايى كه دامنگير او شده است.
امير مؤمنان(عليه السلام) نيز در اين قسمت وصيّتشان به فرزند خود امام حسن(عليه السلام) مىفرمايند: اگر مىخواهيد پاى از مرز حيوانيت فراتر بگذاريد و به جايگاه انسانهاى متعالى نزديك شويد، بايد سعى كنيد تا بر هواى نفس و خواستههاى حيوانى خويش غالب شويد و از طريق موعظه و پند ناصحان و انس با حضرت دوست و اولياى خداوند و محبت به ائمه هدى(عليهم السلام) كه از شئون محبت به خداست(1) به كوى سعادت و هدايت قدم بگذاريد. مبادا همانند حيوانات باشيد كه فقط با تازيانه ره مىيابند؛ كه انسان عاقل به كمك نيروى عقل و تربيتپذيرى به سرمنزل مقصود مىرسد.
1. اين مطلب در آيات و روايات بسيارى بيان شده است؛ از جمله در زيارت جامعه كبيره مىخوانيم: مَنْ اَحَبَّكُمْ فَقَدْ اَحَبَّ اللَّه؛ هركس شما را دوست بدارد، همانا خدا را دوست داشته است.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org