قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

درس سى و چهارم

 

 

آداب رفات (1)

 

 

 

راه‌هاى استحكام دوستى‌

الف) صميميت

ب) خيرخواهى و دل‌سوزى

ج) استمرار در رفاقت

د) دورى از انتقام

راه‌هاى مصونيت از آفات زندگى اجتماعى‌

الف) پرهيز از خشم

ب) اجتناب از قطع دوستى

 

 

 

 

آداب رفاقت (1)

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

وَلاَتَتَّخِذَنَّ عَدُوَّ صَدِيقِكَ صَدِيقًا فَتُعَادِىَ صَدِيقَكَ، وَلاَتَعْمَلْ بِالْخَديعَةِ فَاِنَّهُ خُلْقَ لَئِيم، وَامْحَضْ أَخَاكَ النَّصِيحَةَ حَسَنَةً كَانَتْ اَوْقَبِيحَةً، وَسَاعِدْهُ عَلَى كُلِّ حَال، وَ زَلِّ مَعَهُ حَيْثُ زَالَ، وَلاَتَطْلُبَنَّ مُجَازَاةَ اَخِيكَ وَإِنْ حَثَا التُّرَابَ بِفِيكَ وَخُذْ(1) عَلَى عَدُوِّكَ بِالْفَضْلِ فَاِنَّهُ اَحْرَى لِلظَّفَرِ، وَتَسْلِمْ مِنَ الدُّنْيَا [النَّاس] بِحُسْنِ الْخُلْقِ وَتَجَرُّعِ الْغَيْظَ، فَاِنِّى لَمْ اَرَ جُرْعَةً أَحْلَى مِنْهَا عَاقِبَةً وَلاَ أَلَذَّ مِنْهَا مَغَبَّةً وَلاَ تَصْرِمْ أَخَاكَ عَلَى ارْتِيَاب وَلاَتَقْطَعْهُ دُونَ اسْتِعْتَاب وَ لِنْ لِمَنْ غَالَظَكَ فَاِنَّهُ يُوشَكُ أَنْ يَلينَ لَكَ؛

 

دشمن دوستت را به دوستى مگير، كه با دوستت دشمنى كرده‌اى و فريب‌كارى مكن كه خوى لئيمان و پست‌هاست. در پند و اندرزى كه به بردارت مى‌دهى ـ نيك يا زشت ـ با اخلاص و بى‌غرض باش. در هر حال ياور او و هر كجا رفت همراه او باش. خواهان كيفر و مجازاتش مباش؛ هرچند خاك به دهانت بپاشد. با دشمن خود به احسان رفتار كن كه براى پيروزى، عفو مؤثرتر است و با اخلاق پسنديده، خود را از دنيا (مردم) مصون نگهدار. خشم خود را اندك اندك بياشام چه من جرعه‌اى كه سرانجامش شيرين‌تر از اين باشد، ننوشيدم و پايانى گواراتر از آن نديدم. به مجرد ترديد و شك، از برادرت مبُر و بدون دلجويى از او مگسل و با كسى كه با تو درشتى مى‌كند نرمى كن چه بسا كه به زودى با تو نرمى كند.


1. در برخى نسخه‌ها عبارت «خُذْ عَلَى عَدُوِّكَ بِالْفَضْلِ فَاِنَّهُ اَحْلَى الظَّفَرَيْنِ» آمده است.

همان‌گونه كه گذشت قسمت اخير وصيت‌نامه امام على(عليه السلام) به مباحث اخلاق اجتماعى و آداب معاشرت اختصاص دارد و به روابط انسان‌ها با يكديگر در زندگى اجتماعى مى‌پردازد. خداوند متعال تمام موجودات را براى انسان خلق كرده است و اين انسان‌ها هستند كه بايد از تمام مواهب هستى و از جمله وجود يكديگر براى رسيدن به اهداف الهى بهره گيرند و از انبوه نعمت‌هاى خداوندى در راستاى نيل به مقاصد عالى استفاده كنند. اما صد افسوس كه گاهى برخى انسان‌ها نعمت‌هاى خدادادى را به نقمت تبديل كرده، نه‌تنها از آنها استفاده نمى‌برند، بلكه از آن نعمت‌ها استفاده سوء و نابه‌جا مى‌كنند. چنين افرادى قبل از هر كسى به خودشان ظلم مى‌كنند و سعادت خودشان را به خطر مى‌اندازند و بعد هم به كسانى كه با آنها معاشرت دارند زيان مى‌رسانند. در واقع چنين افرادى هم براى خودشان مضرند و هم براى ديگران، و چه بسا جز ضرر و خسران فايده‌اى ندارند، در حالى كه بايد سعى كنند از نعمت وجود يكديگر و تمام موجودات و مواهب هستى براى نيل به اهداف ارزشمند انسانى و الهى و بهويژه اهداف عالى اسلام استفاده كنند و زمينه تعالى و ترقى تمام شهروندان جامعه اسلامى را فراهم آورند.

 

راه‌هاى استحكام دوستى‌

بدون شك لازمه يك زندگى اجتماعى ايده‌ال آن است كه انسان‌ها با يكديگر روابطى دوستانه و صميمانه داشته باشند و هريك به‌گونه‌اى جهت حفظ و استحكام اين روابط كوشش كنند و عواملى كه اين صميميت و صداقت را به خطر مى‌اندازند شناسايى و آنها را از صحنه روابط اجتماعى و رفتارها و برخوردهاى گروهى و جمعى محو كنند و تمام قواعد لازم و مؤثر در ايجاد روابط دوستانه و صميمانه را به كار گرفته، بى‌كم و كاست رعايت نمايند.

البته اگر بخواهيم به صورت جامع درباره آداب معاشرت و آيين اخوت و سبك زندگى اجتماعى صحبت كنيم بايد طى فصول متعدد به مباحث گسترده‌اى كه در اين زمينه مطرح است مشغول شويم. حداقل به مباحثى هم‌چون معيار انتخاب دوست، معيار شناختِ افرادِ سزاوارِ دوستى و افراد غير سزاوار براى دوستى، شرايط گزينش دوست و كيفيت و چگونگى

دوستى و حتى شكل آغاز دوستى و ادامه آن و كيفيت برخورد با دوست در شرايط مختلف و... بپردازيم؛ ولى از آن‌جا كه پرداختن به تمام مباحث فوق خارج از حوصله بحث فعلى ماست و خود، بحث و فرصت مستقلى مى‌طلبد و از سوى ديگر چون بناست سير بحثمان طبق همين بيانات حضرت على(عليه السلام)در اين وصيت باشد، لذا حريم كلام را به مباحث مطرح شده در اين وصيت‌نامه الهى محدود مى‌سازيم.

هم‌چنين بايد توجه داشته باشيم كه وقتى در اين‌جا از دوست و دشمن، يا دوستى و دشمنى صحبت مى‌كنيم با صرف نظر از آن شرايطى است كه بايد در مقام انتخاب دوست در نظر گرفت. طبيعى است كه دوست‌گزينى افراد براساس معيارهاى گزينش آنها متفاوت است؛ مثلا اگر ايمان ملاك گزينش باشد، حتى به حسب اختلاف مراتب ايمان، افراد در انتخاب دوست متفاوت عمل مى‌كنند. كسى كه از ايمان برترى برخوردار است و معرفت كامل‌ترى دارد توجهش در زندگى معطوف رضوان الهى است و جز رضايت خداوند سبحان چيز ديگرى نمى‌طلبد؛ لذا طبعاً در انتخاب دوست هم همين معيار را در نظر مى‌گيرد و دوستى انتخاب مى‌كند كه معاشرت با او دايماً وى را به خداوند متعال نزديك و نزديك‌تر سازد. كسانى كه ايمانشان ضعيف‌تر است، حداقل در مقام رفاقت، با كسى طرح دوستى مى‌ريزند كه به دين و اعتقادشان ضرر نرساند. اين افراد اگرچه به پيشرفت معنوى خود كمتر توجه دارند ولى به ضرر خود رضايت نمى‌دهند. و بالاخره افرادى كه دچار ضعف حادّ ايمان هستند در رعايت شرايط اخوت و رفاقت سهل‌تر عمل مى‌كنند.

حضرت على(عليه السلام) در اين مقام درصدد بيان شرايط گزينش دوست نيست، بلكه پيش‌فرض كلام حضرت(عليه السلام) اين است كه رفاقت براساس موازين اسلامى و صحيح صورت گرفته است. اكنون در اين فضا حضرت على(عليه السلام) اصولى را بيان مى‌فرمايند كه رعايت آنها براى حفظ و ادامه اين رفاقت خوب و ايده‌آل لازم است.

 

الف) صميميت

از جمله امورى كه بايد در مقام حفظ رفاقت رعايت گردد، صميميت در دوستى است. از جمله لوازم اين صميميت اين است كه وقتى با كسى رفيق مى‌شويد نبايد دشمنان او را به

دوستى برگزينيد. بى‌ترديد هر كسى در زندگى دوست و دشمن دارد. اما شخص مؤمن كه تنها ملاك رفاقتش رضايت الهى است، هرگز به كسانى كه دشمن خدا و دين خدا هستند مهر نمىورزد و هم‌چنين با دوستانِ دشمنان خدا و دوستان دشمنان اهل ايمان، دوستى برقرار نمى‌كند، بلكه در واقع با چنين افرادى سر ناسازگارى دارد. اما افرادى كه در اين حد ايده‌آل از ايمان نيستند، دشمنان ديگرى نيز مى‌توان براى آنها در نظر گرفت؛ چراكه تمام دوستى‌ها و دشمنى‌هاى آنها بر مبناى ايمان به خداوند نيست و افراد مؤمن و نمازخوان هم گاهى دوستى‌ها و دشمنى‌هايى با يكديگر دارند و بر سر متاع دنيا با هم اختلاف پيدا مى‌كنند. لذا آنچه در اين مورد اهميت پيدا مى‌كند چگونگى رفع اين كدورت‌ها و آداب حفظ دوست و دوستى‌هاست.

اگر شما دوستى داريد و اين دوست شما دشمنى دارد، براى حفظ دوستى و رفاقت خود نبايد با دشمنان وى طرح دوستى بريزيد، تا دوستى شما پايدار و مستمر بماند. شما نمى‌توانيد در همان حالى كه اين رفاقت را حفظ مى‌كنيد، رفاقت با دشمن دوست خود را هم به‌گونه‌اى در دل داشته باشيد؛ چون وقتى او مشاهده مى‌كند كه شما با دشمنش روابط دوستانه برقرار كرده‌ايد، ديگر با شما آن صميميت قبلى و قلبى را نخواهد داشت.

بنابراين اگر مايل هستيد رفاقت شما پايدار بماند، نبايد با دشمن دوست خود رفاقت كنيد: لاَتَتَّخِذَنَّ عَدُوَّ صَدِيقِكَ صَدِيقاً فَتُعَادِى صَدِيقَك؛ دشمن دوست خود را دوست مگير؛ چه لازمه اين عمل آن است كه با دوست خود دشمنى كنى. اگر انسان با دشمن كسى رفاقت كند، معنايش اين است كه با خود او دشمنى كرده است. به زبانى ديگر اين كلام حضرت(عليه السلام) به اين نكته اشاره دارد كه جمع بين دوست و دشمنِ دوست رفاقت خالصانه و واقعى را ناممكن مى‌سازد. اگر شما مى‌خواهيد با اين شخص دوست باشيد، بايد دشمنش را رها سازيد و با دشمن او دوستى نداشته باشيد. البته توجه داريم كه اين سخن مستلزم آن نيست كه با دشمن دوست خود، دشمنى كنيد. مقصود اين است كه با وى دوستى و روابط صميمانه برقرار نكنيد كه اين عمل موجب مى‌گردد آن دوستى نخستين به خطر افتد.

ممكن است كسى در روابط اجتماعى خود، رفتار دوگانه‌اى داشته باشد؛ يعنى با هر كسى ادعاى دوستى كند؛ اما محبت او را در دل نداشته باشد و به مقتضاى رفاقت خود رفتار نكند.

چنين كسى در واقع حيله به كار بسته و راه خدعه و فريب در پيش گرفته است. با توجه به اين فرمايش حضرت، شخص مؤمن مى‌بايد از اين گونه رفتارهاى ناشايست و نامطلوب دورى گزيند؛ چون مؤمن اهل صفا و يكرنگى است و دوستى او واقعاً دوستى و دشمنى او به يقين دشمنى است. اين گونه نيست كه با كسى طرح دوستى بريزد و اظهار رفاقت نمايد ولى در واقع و در عمق دلش نسبت به او دشمنى داشته باشد. اگر شخص مؤمن با كسى اظهار دوستى مى‌كند، در قلب و عمق وجودش هم واقعاً به او محبت دارد و مى‌خواهد با او دوست باشد. حضرت(عليه السلام) در اين مقام چه نيكو و زيبا مى‌فرمايند: وَلاَتَعْمَلْ بِالْخَدِيعَة؛ در رفتار با ديگران اهل حيله و نيرنگ مباش؛ بلكه اهل صفا و يكرنگى باش و ظاهر و باطنت يكى باشد. وقتى با كسى اظهار دوستى مى‌كنى، واقعاً خيرخواه او باش كه اهل خدعه و نيرنگ بودن شايسته فردى چون تو نيست و نيرنگ‌بازى خُلق افراد پست و لئيم است؛ فَاِنَّهُ خُلْقَ لَئِيم(1).

 

ب) خيرخواهى و دل‌سوزى

شرط ديگر استحكام و استمرار دوستى، خيرخواهى و دل‌سوزى است. سزاوار است وقتى با كسى عهد رفاقت بستيد، كاملا خيرخواهش باشيد. در واقع اين سخن تأكيد بر همان يكرنگى است؛ يعنى بعد از رعايت موازين و ملاك‌هاى انتخاب رفيق صالح، وقتى دوست شايسته‌اى را انتخاب نموديد و به يقين دانستيد كه از نظر موازين اخلاقى اسلام دوستى و رفاقت با وى مورد تأييد است، بايد علاوه بر غنيمت شمردن چنين رفاقتى، با وى با نهايت صميميت رفتار كنيد. و به آنچه مقتضاى خيرخواهى و دل‌سوزى است عمل نماييد. مثلا بايد در مشكلات يار و ياور او باشيد؛ از لغزش‌هاى او چشم بپوشيد و او را از ارتكاب خطا باز داريد. از اين روى وقتى كسى را به دوستى گرفتيد، نبايد در اين دوستى كوتاهى كنيد؛ مى‌بايد صددرصد خيرخواه و پشتيبان او باشيد و اگر از او لغزشى مشاهده كرديد به او تذكر دهيد و به صورت صحيح آن لغزش را برطرف نماييد. همين‌طور اگر كار خوبى انجام داد از عمق دل او را تحسين كنيد و تا آن‌جا كه در توان داريد در تحصيل كمالات، وى را يارى رسانيد تا در انجام كارهاى خير پيشرفت كند. مثلا اگر دو محصل يا دانشجو رفيق يكديگرند هريك مى‌بايد خيرخواه ديگرى


1. در برخى نسخ «خلق اللئيم» آمده كه اين تعبير نيز درست است.

باشد و در پيشرفت تحصيلى او بكوشد، نه آن‌كه با رفتارى زيركانه، تنها در فكر پيشرفت تحصيلى خود باشد. گاهى يكى از دو رفيق با وجود صميميتى كه با هم دارند، بيشتر در فكر پيشرفت خود است و تنها يك انگيزه دارد و آن جلوتر بودن از ديگران و سبقت گرفتن از رفيق خود؛ لذا بيشتر در صدد انجام كارهاى شخصى خود مى‌باشد و به قول معروف سنگ خود را به سينه مى‌زند. تمام اين نوع رفتارها با صرف نظر از اين كه خود عملى نابه‌جاست، با صفا و صميميت كه مقتضاى دوستى است، مطابقت ندارد و چه‌بسا خيانت در رفاقت محسوب گردد. در مقام رفاقت، اين نوع رفتار خلاف يكرنگى و صميميت است. مقتضاى رفاقت مورد نظر اسلام اين است كه وقتى انسان با كسى رفاقت آغاز كرد، با تمام وجود خيرخواه دوست خود باشد و در انجام آنچه از دستش برمى‌آيد كوتاهى نكند، و هر عملى كه مقتضاى دوستى الهى است، به نيت خيرخواهى براى دوست خود انجام دهد؛ حتى اگر دوست او از اين رفتار ناخرسند شود؛ مثلا اگر او را نصيحت كنيد ممكن است برنجد و خاطرش آزرده گردد؛ اما شما بايد مطابق آنچه آيين دوستى اقتضا مى‌كند عمل نماييد و هرگز از خيرخواهى و نصيحت او دست نكشيد. به هرحال تا آن‌جا كه مى‌توانيد بايد سعى كنيد تا او را از كار زشت بازداريد. همين طور اگر مشاهده مى‌كنيد كار خيرى انجام مى‌دهد، با تمام وجود به او كمك كنيد تا در مسير صحيح پيش برود: وَامْحَضْ اَخَاكَ النَّصِيحَةَ، حَسَنَةً كَانَتْ اَوْ قَبِيحَة؛ نصيحت و دل‌سوزى و خيرخواهى خالصانه خود را به برادر و دوست خود پيش‌كش كن، چه در كار خير و چه در كار شر؛ خيرخواه او باش نه اين كه گاه خيرخواهى نمايى و گاه كوتاهى پيشه كنى، و فقط درصدد پيشرفت خودت باشى. مبادا منفعت و مصلحت شخصى خود را بر مصلحت رفيق خود مقدّم بدارى بلكه: وَسَاعِدْهُ عَلَى كُلِّ حَال؛ اگر با كسى دوست هستى، خالصانه براى او دل‌سوزى و خيرخواهى كن و در تمام حالات يار و ياور او باش.

 

ج) استمرار در رفاقت

بى‌ترديد حالات انسان در زندگى مختلف است. گاه فقير است و گاه غنى، زمانى بيمار است و وقت ديگر سالم و... و در شرايط و حالات مختلف زندگى مشكلات و گرفتارى‌هايى دارد و براى علاج آن مشكلات و رفع گرفتارى‌ها نيازمند كمك است. لذا وقتى با كسى دوست هستيد

در هر حالى يار او باشيد. مبادا فقط به وقت دارايى رفيقش باشيد و در هنگام فقر و تنگ‌دستى رهايش كنيد؛ يا وقتى كه موقعيت اجتماعى خوب و برجسته‌اى دارد با او رفاقت ساز كنيد اما اگر حادثه‌اى پيش آمد و آن موقعيت اجتماعى از دست رفت، وى را فراموش كنيد. رفاقت خود را در همه‌جا و همه حال حفظ كنيد و در هر حالى دوست و رفيق خود را كمك كنيد: وَزَلِّ مَعَهُ حَيْثُ زَال؛ هرجا كه هست، هم‌چون سايه همراه او باشيد.

همان گونه كه گذشت فرض سخن حضرت(عليه السلام) آن است كه رفاقت، به شكلى صحيح و پسنديده صورت گرفته است و مورد توصيه و امضاى اسلام است. لذا اين گونه نيست كه اين فرمايشات گهربار حضرت على(عليه السلام) درباره دوستى‌هاى نابه‌جا و خلاف شرع نيز قابل اجرا و سفارش باشد. اگر با شخص فاسد و فاسق باب رفاقت گشوده‌ايد، ديگر نمى‌توان طبق اين توصيه، هرجا كه آن فاسق مى‌رود هم‌چون سايه او را همراهى كرد و به هر گرفتارى و مشكلى كه در مسير اين زندگى ناپاك و شيطانى مبتلا شد، ياريش داد و...؛ بلكه مقصود حضرت(عليه السلام) آن است كه اگر دوست خوب و صالحى يافتيد او را رها نكنيد و اگر در جايى مرتكب اشتباهى شد، در اصلاح آن بكوشيد و اگر احتياج به كمك مالى داشت، از كمك به او مضايقه نكنيد و حتى در اين مسير بايد منافع مادّى و گاه منافع معنوى خود را فداى پيوند رفاقت سازيد؛ از خودگذشتگى داشته باشيد و رفيق خود را تنها مگذاريد. اين سخنان نهايت اهتمام اسلام را به حفظ رفاقت و صميميت نشان مى‌دهد و بر همين مبناست كه مى‌گوييم وجود انسان‌ها براى يكديگر نعمت است و بايد از نعمت روابط دوستانه به نفع مصالح اسلام و انسان‌هاى ديگر بهره بگيريد. به يقين هرچه اين روابط صميمانه‌تر باشد، نفع هر دو طرف نيز بيشتر و مطلوب‌تر خواهد بود. بنابراين بايد براى حفظ اين روابط كوشيد و از سست شدن و به كدورت گراييدن اين روابط جلوگيرى كرد.

 

د) دورى از انتقام

دو ضرورت بر زندگى اجتماعى انسان سايه افكنده است: يكى لزوم معاشرت با ديگران و ديگرى مصون نبودن آدمى از خطا. حال با عنايت به اين سخن اگر يكى از دو دوست دچار لغزشى شود، نه‌تنها در زندگى شخصى وى تأثير مى‌گذارد؛ بلكه در معاشرت او نيز مؤثر است.

وقتى دوستى با شما بدرفتارى مى‌كند و آداب و موازين اخوّت و صداقت را زير پاى مى‌نهد راهى برخلاف دوستى در پيش گرفته است؛ به عنوان نمونه در آن‌جا كه بايد به شما كمك كند، كوتاهى مى‌كند و حتى به شما ضرر هم مى‌رساند. در مقابل چنين فردى چه بايد كرد؟ فرمايش اميرالمؤمنين(عليه السلام) اين است كه: لاَتَطْلُبَنَّ مُجَازَاةَ اَخِيك؛ اگر اشتباهى از دوست شما سر زد و نسبت به شما كوتاهى كرد يا حتى كار زشت و بدى مرتكب شد، فوراً درصدد انتقام بر نياييد و مقابله به مثل نكنيد. هرگز اين كار را نكنيد حتى اگر رفيق شما خاك بر سر و صورت و دهان شما ريخت، باز هم درصدد انتقام از او بر نياييد. او را راهنمايى كنيد تا به اشتباه خود پى ببرد و در صدد جبران برآيد و عذرخواهى كند، نه اين كه شما هم در مقابل خطاى او، مرتكب خطاى ديگر شويد. وَلاَتَطْلُبَنَّ مُجَازَاةَ اَخِيك؛ درصدد مكافات دوستتان نباشيد و كار بد را به كار بد ديگر مجازات مكنيد: وَاِنْ حَثَا التُّرَابَ بِفِيك؛ حتى اگر مشتى خاك برداشت و به دهان تو پاشيد، يا به هر وسيله‌اى نهايت خشم تو را برانگيخت و تو را نسبت به خودش بدبين كرد، باز هم بايد خودت را حفظ كنى. حس انتقام‌جويى و خشم خود را فرو بر، و سعى كن او را به اشتباه خودش آگاه نمايى تا درصدد اصلاح خود برآيد و حتى او را كمك كن تا جبران نمايد.

پس با اين بيان، كيفيت رفتار با دوست خطاكار و ناسازگار مشخص گرديد و روشن شد كه نبايد از موازين دوستى تخطى نموده، نسبت به خطاهاى دوست خود درصدد مقابله به مثل باشيد. البته اگرچه فرض سخن اين است كه در يك جامعه اسلامى زندگى مى‌كنيم و روابط دوستانه و مورد پسند و تأييد اسلام بين افراد برقرار است و نوعاً كسى عمداً در حق دوست خود جفا و خطا نمى‌كند؛ ولى به هرحال احتمال بروز لغزش و خطا وجود دارد. لذا در صورت بروز خطا نبايد مقابله به مثل كرد.

حتى اگر با كافرى هم رابطه دوستى و رفاقت برقرار نموده‌ايد موازين دوستى را رعايت كنيد و حق دوستى را در مورد او هم به جاى آوريد.(1)


1. لازم به توضيح است كه برقرارى رابطه دوستى با كافر، به‌خصوص اگر در سايه حكومت اسلامى زندگى مى‌كند، ممنوع نيست و مسلمان مى‌تواند با او رابطه داشته باشد، از او كمك بگيرد و به او كمك كند و چه‌بسا در اثر همين رابطه به تدريج او را به اسلام هدايت كند. هم‌چنين اگر در برخى كتب فقهى آمده كه با دشمنان اهل بيت(عليهم السلام) دوستى نكنيد و با ايشان چنين و چنان رفتار نماييد، مقصود افرادى هستند كه از روى علم و عناد با اسلام و اهل حق دشمنى مى‌كنند.

در يك كلام، در عالم رفاقت بايد مرد و مردانه بود. اگر دوستتان با شما دشمنى كرد چه مسلمان باشد، چه كافرى كه در جامعه اسلامى زندگى مى‌كند، نبايد دوستى خود را زير پا بگذاريد و انتقام بگيريد؛ چون اين خطاها بر سر مسايل دنياست و نبايد درصدد تلافى برآييد و دوستى خود را به خاطر دنيا زير پا بگذاريد. سعى كنيم حتى همين غير مسلمان را نيز مورد محبت قرار داده، به او كمك و احسان نماييم و وى را از جود و بخشش خود بهره‌مند سازيم: اِدْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِيم؛(1) به يقين اين‌گونه رفتارها موجب مى‌شود كه دشمنى به دوستى بدل گردد و خصومت جاى خود را به رفاقت دهد: قرآن شريف به صراحت بيان مى‌فرمايد كه عداوت ديگران را با رفتار دوستانه و خوب پاسخ دهيد تا جلوى عداوت را بگيريد كه در اين صورت روابط دوستانه جانشين روابط خصمانه مى‌گردد. اگر كسى با شما عداوت دارد، با رفتار نيك و زيبا با او مواجه شويد: اِدْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَن؛ كه اگر چنين كرديد، بعد از اين رفتار شايسته و پسنديده، خصومت ميان شما و آن دشمن به يك دوستى صادقانه و صميمانه بدل مى‌گردد: فَإِذَا الَّذِى بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِيم؛ يعنى رفتار خوب شما باعث مى‌شود كه دشمنى به دوستى تبديل شود؛ آن هم نه دوستى ساده، بلكه دوستى صادقانه و صميمانه و گرم. وَلىٌّ حَمِيمٌ يعنى دوستىِ گرم. با اين تدبير خردمندانه، آدمى مى‌تواند دشمنان خود را به دوست تبديل كند. لذا به محض مشاهده بدرفتارى و دشمنى از كسى، نبايد وى را رها كنيم يا با او بناى دشمنى بگذاريم؛ بلكه چه بسا با تدابيرى عاقلانه مى‌توان رفتار خصمانه را از او سلب كرد و وى را به رفتارى دوستانه ترغيب نمود.

البته معناى اين سخن آن نيست كه انسان تمام فعاليت‌هاى خود را تعطيل كند و در شهر به تحقيق و جستجو بپردازد و ببيند چه كسى با او دشمن است و آن‌گاه همّت و وقت خود را صرف خدمت به او كند تا دست از دشمنى بردارد. برخورد دوستانه در برابر كسى كه دشمنى مى‌كند اگرچه يك ارزش است ولى شرايط خاص خود را دارد. ارزش آن است كه انسان در مواجهه با دشمن خود سعى كند دشمنى او را به دوستى تبديل كند؛ اما شرايط تحقق اين اصلِ ارزشى و راه‌هاى عمل به آن از جمله امورى است كه بايد در مقايسه با موارد خاص و


1. فصلت (47)، 34.

موقعيت‌هاى مختلف آنها را تشخيص داد و رعايت كرد. مثلا يك راهِ آن خيرخواهى و راه ديگر احسان يا بذل و بخشش و محبت است؛ تا در او اثر گذارد و نظر او را نسبت به شما تغيير دهد. شايان ذكر است كه اين مسأله در مكتب قرآن اهميت خاصى دارد و در چندين آيه بيان شده است؛ مانند اِدْفَعْ بِالَّتِى هِىَ اَحْسَنُ السَّيِّئَة؛(1) سيّئه و بدى را با رفتار نيكو پاسخ دهيد؛ يا اِدْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِىٌ حَمِيم.(2)

در اين وصيت الهى نيز همانند قرآن كريم به صراحت تأكيد شده كه با دشمنانتان رفتار خوبى داشته باشيد تا دشمنى آنها به دوستى تبديل شود: وَخُذْ عَلَى عَدُوِّكَ بِالْفَضْلِ فَاِنَّهُ اَحْرى لِلظَّفَر؛ اگر به دشمنان خود احسان كنيد بهتر به مقصد مى‌رسيد، چراكه هدف و مقصد اين است كه جلوى دشمن سد شود و از ضررهايى كه از جانب وى متوجه مصالح مسلمانان است جلوگيرى گردد و مردم از خصومت وى در امان مانند و اين اهداف گاه با احسان به دست مى‌آيد و چه بسا به اين طريق بتوانيم از وى در راستاى اهداف پاك استفاده كنيم؛ يعنى نه‌تنها با احسان، خطر فرد را دفع مى‌كنيم، بلكه مصلحت مسلمانان را نيز جلب مى‌نماييم. پس يكى از راه‌هاى دفع ضرر و خصومت آن است كه در برابر دشمنىِ افراد، با آنها دوستى كنيم. يعنى آزار و اذيت آنها را با احسان و فضل پاسخ دهيم؛ چه در برابر اين گونه افراد، با احسان بهتر و زودتر به مقصد مى‌رسيم.

البته معناى اين سخن شريف و قاعده اخلاقى اين نيست كه در برابر تمام افرادى كه رفتار خصمانه دارند با احسان و گذشت رفتار كنيم. يعنى اين سخن براى برخورد با همه مردم قابل اجرا نيست و كليت ندارد و با برخى از انسان‌ها نبايد طبق اين قاعده عمل كرد. همان‌گونه كه گذشت بسيارى از قواعد اخلاقى و احكام شرعى و فقهى كليت ندارند بلكه برخى موارد از شمول آن خارج و استثنا شده‌اند. يكى از موارد اين استثنا آن‌جايى است كه بين ملاك دو دستور اخلاقى تزاحم واقع شود. در اين‌گونه موارد تقدم با حكمى است كه اهميت بيشترى دارد. در دستورات اخلاقى نيز گاه رفتارى خاص اهميت يافته، يا در برابر فردى خاص، شكلى خاص از رفتار ضرورت مى‌يابد. در همين قاعده مورد بحث، گاه آدمى با دشمنى مواجه


1. مؤمنون (23)، 96.

2. فصلت (47)، 34.

مى‌شود كه آن‌قدر معاند و شقى است كه هرچه به او احسان و نيكى كند در او تأثيرى نمى‌گذارد و چه بسا او را بر دشمنى و عناد خود تشويق و ترغيب مى‌نمايد. بى‌ترديد چنين افرادى نادرند؛ ولى بايد كاملا توجه داشته باشيم كه بين مردم چنين افرادى نيز وجود دارند و نبايد آنها را از مصاديق اين فرمايش اخلاقى دانست و مطابق مفاد اين دستور اخلاقى با آنها رفتار كرد.

بنابراين معناى كلام مولى‌الموحدين على(عليه السلام) اين نيست كه با هر دشمنى، هرچند دشمنان معاند اسلام، احسان كنيد و خيرخواه آنها باشيد. در واقع خيرخواهى در حق چنين افرادى آن است كه با آنها مبارزه كنيم و آنان را از روى زمين برداريم تا عذابشان در آخرت كمتر شود؛ چه مبارزه با دشمنان دين و كشتن آنها براى آنان يك نوع رحمت است. چراكه كمتر گناه كرده، در نتيجه كمتر به عذاب اخروى مبتلا مى‌شوند. در هر صورت، اين قاعده اخلاقى در مورد كسانى است كه رفتارهاى دوستانه دارند و از دشمنى‌هاى خصمانه و عنادآميز به دورند.

خلاصه كلام آن‌كه انسان بايد با دشمنى‌ها و خصومت‌هايى كه به طور متعارف در زندگى اجتماعى رخ مى‌دهد، رفتارى دوستانه و خيرخواهانه داشته باشد تا دشمنى به دوستى بدل گردد و جامعه رو به سلامت و امنيت و ترقى پيش رود. رفتارهاى تلافى‌جويانه با روح يك زندگى اجتماعى انسانى و اسلامى سازگارى ندارد و موجبات آشوب، هرج و مرج و اختلافات قبيله‌اى و خانوادگى را فراهم مى‌آورد و باعث سلب آسايش و رفاه و امنيت از زندگى اجتماعى مى‌شود. روشن است زندگى در چنين محيطى، جز تشويش و اضطرابِ طاقت‌فرسا كه باعث تباهى نيروهاى جامعه است، هيچ ثمره‌اى نخواهد داشت.

 

راه‌هاى مصونيت از آفات زندگى اجتماعى‌

الف) پرهيز از خشم

حضرت على(عليه السلام) در ادامه اين درافشانى روش‌هاى مصونيت از بلايا و آفات اجتماعى را بيان مى‌فرمايند: وَتَسْلِمْ مِنَ الدُّنيَا بِحُسْنِ الْخُلْقِ وَتَجَرُّع الْغَيْظ؛ اگر مى‌خواهيد از آفات زندگى اجتماعى سالم بمانيد و از ضررهايى كه ديگران ممكن است به شما برسانند مصون باشيد، اخلاق خود را اصلاح كنيد و خوش‌رفتار باشيد، و غيظ و خشم خود را فرو بخوريد.

به يقين خوش‌رفتارى با ديگران به عنوان يك قاعده اخلاقى، تنها در برابر افراد خوش اخلاق و نيك‌منش سفارش نشده است بلكه اهميت، ارزش و چه بسا جايگاه اين سفارش، بيان شيوه رفتار با افراد بدخلق و پرخاشگر و ناسازگار است. اين سخن شبيه فرمايش قبل مولاست كه فرمود: حتى اگر دوستت خاك بر دهان تو پاشيد، مجازاتش مكن. اين‌گونه رفتارها به طور طبيعى موجب عصبانيت و پرخاشگرى مى‌شود. گاهى با تعبير سبكى كه دوستى در حق شما مى‌كند، عصبانى شده، به اصطلاح اوقات شما تلخ مى‌شود، يا اگر آن‌گونه كه توقع داريد شما را احترام نكند، اوقات شما تلخ مى‌شود؛ چه رسد به اين كه بر دهان شما خاك بپاشد!! طبيعى است كه خويشتن‌دارى و كنترل عملكرد در مقابل اين نوع برخوردها بسيار مشكل است؛ چه رسد به اين كه انسان، به جاى انتقام و رفتار غضب‌آلود، آرام بگيرد و محبت و احسان ارزانى دوستش نمايد.

فروخوردن خشم، كارى بس مشكل؛ اما بسيار سازنده است. اگر انسان مى‌خواهد از آفات زندگى اجتماعى و خطرها و ضررهايى كه از ناحيه ديگران متوجه او مى‌شود مصون بماند بايد با تمرين و ممارست بسيار خشم خود را فرو خورد و آرام بگيرد و در برابر رفتار ناهنجار ديگران مقابله به مثل نكند: تَسْلِمْ مِنَ الدُّنيَا بِحُسْنِ الْخُلْقِ وَتَجَرُّعِ الْغَيْظِ فَاِنِّى لَمْ اَرَجُرْعَةً اَحْلَى مِنْهَا عَاقِبَةً وَلاَ اَلَذَّمِنهَا مَغَبَّة؛ اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى‌فرمايد: فرزندم، من در زندگى هيچ جرعه‌اى گواراتر و شيرين‌تر از جرعه غيظى كه فرو بخورم، نيافتم. در اين كلام الهى فروخوردن خشم به نوشيدن شربت گوارا و شيرين تشبيه شده است.

نوشيدنى‌ها در كام انسان‌ها تأثير يكسان ندارند. برخى مانند نوشيدن آب شيرينِ خنك است و بعضى همانند شربتى لذت‌بخش، و گاهى هم مانند دارويى تلخ و چندش‌آور است كه دهان را آتش مى‌زند؛ اما در ميان تربيت‌شدگانِ مكتب على(عليه السلام)فروخوردن خشم از هر شربت گوارايى لذت‌بخش‌تر است. به طورى كه آن مقتداى پاكان مى‌فرمايند: من وقتى خشم خود را فرو مى‌خورم آن چنان لذتى مى‌برم كه از نوشيدن هيچ شربت گوارايى نمى‌برم.

جا دارد كسانى كه دوست دارند پيرو على(عليه السلام) باشند اين پند مقتداى خود را اندك اندك تجربه و تمرين كنند و خود را به اين خصلت پسنديده بيارايند. اگر ما بكوشيم تا در برابر

رفتار ناشايست و خشم و غضب ديگران، خشم خود را فرو بخوريم، آن‌چنان لذت و سرورى به ما دست خواهد داد كه اگر مقابله به مثل مى‌كرديم، هرگز چنان لذتى نمى‌برديم.

از جانب ديگر نيز اگر دقت كنيم معمولا پاسخ رفتار ناشايست اگر غير از آرامش و خويشتن‌دارى باشد، خود آفات زيادى به دنبال دارد و چه بسا گرفتارى‌هايى به همراه مى‌آورد. در مقابل، تسلط بر خويش و كنترل رفتار و فروبردن خشم اگرچه در ظاهر بسيار مشكل است اما لذت وصف‌ناپذيرى در پى دارد؛ پيامدى كاملا مغاير با عوارض ابراز خشمِ متقابل كه هرگز با آن قابل مقايسه نيست. پس نه‌تنها خشم گرفتن با فرونشاندن آن برابر نيست بلكه پيامدهاى اين دو عملكرد نيز هرگز قابل مقايسه نمى‌باشد. اگر آدمى بتواند بر خود مسلط شود و خشم خويش را فرو خورد بسيار شيرين است؛ در حالى كه ابراز خشم هرچند در برابر خشم باشد، لذت‌بخش نخواهد بود. گويا با اين تعبير حضرت(عليه السلام) درصدد بيان اين مطلب هستند كه گمان نكنيد اين سخن صرفاً يك نصيحت و پند خشك اخلاقى است، بلكه من خود اين واقعيت را به تجربه چشيده‌ام و حاصل تجربه شخصى من چنين است. اگر مى‌گويم خشم خودت را فرو خور، چون به تجربه يافته‌ام كه هيچ جرعه‌اى شيرين‌تر از خشمى كه فرو خورده شود، نيست. من چيز شيرين‌ترى نيافتم: فَاِنِّى لَمْ اَرَجُرْعَةً اَحْلَى مِنْهَا عَاقِبَةً وَلاَ اَلَذَّ مِنْهَا مَغَبَّة؛ جرعه‌اى كه نتيجه‌اش شيرين‌تر و گواراتر از فروخوردن خشم باشد نديده‌ام. با اين شكل سخن گفتن در واقع مخاطب را تشويق مى‌كنند كه تو هم تجربه كن آن‌گاه خواهى ديد كه چه لذتى دارد.

 

ب) اجتناب از قطع دوستى

بروز سوء تفاهم در زندگى اجتماعى يك پديده عادى است و به تعبير بهتر، لازمه يك زندگى اجتماعى اين است كه انسان گاهى رفتارهاى مشكوكى از ديگران و حتى از دوست خود مشاهده مى‌كند. حال اگر بنا باشد هر كسى به محض مشاهده رفتار مشكوك يا رفتارى كه انگيزه و علت آن مجهول است، دچار سوء برداشت شود و با ديده بدبينانه به آن نگاه كند و به سرعت عكس‌العمل نشان دهد هرگز پيمان دوستى پايدار نخواهد ماند و هرگز اثرى از دوست و رفيق ديده نمى‌شود؛ چراكه آدمى هميشه در معرض اين‌چنين رفتارهايى است و زمينه‌هاى مختلفى

براى سوء برداشت وجود دارد. در حالى كه اصل در روابط اجتماعى و ارتباط با ديگران و به خصوص در رابطه با دوستان آن است كه تمام آنها رفتارى صحيح و بر مبناى حسن نيت دارند. لذا حتى اگر رفتار شبهه‌انگيزى از آنها مشاهده كرديم و دچار شك و ترديد شديم كه آيا واقعاً اين كار و رفتار درست است يا نه بايد آن را صحيح بشماريم و مُهر صحت بر آن بزنيم و تمام اعمال افراد جامعه را نيكو و پسنديده بدانيم. به صرف اين‌كه ترديد پيدا كرديد، رفاقت خود را قطع نكنيد و به ديگران سوء ظن نداشته باشيد، بلكه بايد در ضمن استمرار رفاقت، بيشتر تحقيق كنيد تا به واقعيت پى ببريد. حتى اگر يقين پيدا كرديد كه اين رفتار وى غلط بوده و با نيت پليدى انجام شده است، باز هم نبايد درصدد تلافى و مقابله به مثل برآييد، بلكه مى‌بايد در راه اصلاح وى قدم برداريد.

پس به صِرف مشاهده يك رفتار شبهه‌آميز از دوست خود نبايد تصور كنيد كه او ديگر تمايلى به دوستى با شما ندارد يا اين كه قصد خيانت دارد و بايد رهايش كرد. هرگز نبايد با استناد به اين شك و شبهه‌ها رفاقت خود را قطع كنيد. حتى اگر يقين كرديد كه او عمداً درصدد قطع رفاقت با شماست يا در فكر انجام كارى ناشايست و نسبت‌دادن آن به شما بوده و مى‌خواسته در حق شما خيانت كند، باز هم نبايد به سرعت تصميم به قطع رفاقت بگيريد؛ بلكه بايد زمينه‌اى فراهم سازيد كه او از تصميم خود منصرف شود. بايد سعى كنيد او را به اشتباه خود آگاه كنيد و با صحبت و نصيحت و هر شيوه‌اى كه مناسب تشخيص داديد او را به ادامه دوستى صميمانه گذشته فرا بخوانيد. چه بسا رفتار شما موجب پشيمانى و اصلاح او شود و او را به جبران گذشته وادارد. اما اگر اين تدابير سودى نبخشيد و او را در اين عناد و دشمنى هم‌چنان مصمم يافتيد اين‌جاست كه مجال قطع رفاقت فراهم آمده است.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org