- درسبيستوسوم:آيين زندگى
- درسبيستوچهارم:همنشين شايسته
- درسبيستوپنجم:آفت ارتباطهاى اجتماعى
- درسبيستوششم:اعتصام قلب
- درسبيستوهفتم:آرزوهاى طولانى
- درسبيستوهشتم:دل صاف
- درسبيستونهم:جايگاه تجربه در زندگى انسانى
- درسسيام:فرصتهاى طلايى
- درسسيويكم:ريشه برترىطلبى
- درسسيودوم:خطر و حذر
- درسسيوسوم:روابط اجتماعى
- درسسيوچهارم:آداب رفاقت (1)
- درسسيوپنجم:آداب رفاقت (2)
- درس سيوششم:آداب رفاقت (3)
- درسسيوهفتم:انواع روزى
- درسسيوهشتم:دنياى ايدهآل
- درسسيونهم:درس تاريخ (1)
- درسچهلم:درس تاريخ (2)
- درسچهلويكم:از انسانيّت تا...
- درسچهلودوم:حقشناسى
- درسچهلوسوم:از فضيلت تا رذيلت
درس سىام
فرصتهاى طلايى
نه هر جوينده، يابنده است
چگونه فرصت را مغتنم شماريم؟
مسافر بىتقوا در دنيا هم به مقصد نمىرسد
عذرخواهى بايد فورى انجام پذيرد
اعتدال در بهرهمندى از امكانات روزگار
فرصتهاى طلايى
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
وَمِنَ الْحَزْمِ الْعَزْمُ، وَ مِنْ سَبَبِ الْحِرْمانِ اَلتَّوانىّ، لَيْسَ كُلُّ طالِب يُصِيبُ وَ لا كُلُّ راكِب يَؤُوبُ وَ مِنَ الْفَسادِ إِضاعَةُ الزّادِ، وَلِكُلِّ اَمْر عاقِبَةٌ، رُبَّ يَسير اَنْمى مِنْ كَثير، وَ لا خَيْرَ فِى مُعِين مَهِين، وَ لا تَبيتَنَّ مِنْ أَمْر عَلى عُذْر، مَنْ حَلِمَ سادَ وَ مَنْ تَفَهَّمَ اِزْدادَ، وَ لِقاءُ أَهْلِ الْخَيْرِ عِمارَةُ الْقَلْبِ، ساهِلِ الدَّهْرَ ما ذلَّ لَكَ قَعُودُهُ؛
و از دورانديشى، عزم و اراده است و از اسباب نامرادى، سستى است. هر جويندهاى، يابنده نيست و هر مسافرى باز نمى گردد. از جمله زيانها و تبهكارىها، ضايع نمودن توشه مىباشد. هر كارى را پايان و انجامى است. چه بسا نفع اندك كه بهتر از فراوان آن است. يار و ياور بىقدر، قيمت و سودى ندارد. در حالى كه عذرى را بر ذمّه دارى شب را مگذران! هر كه حلم پيشه كرد، بزرگوار شد. هر كه در پى فهميدن رفت، علم افزود. ديدار اهل خير، موجب آبادى دل است. تا مركب روزگار رام توست آن را آسان گير!
گاهى انسان به گمان اين كه در آينده وقت بيشتر و فرصت بهترى براى انجام كارها و تحقق مقاصد خود داشت، فرصت فراهم شده را از كف مىدهد. معمولا در اين مورد، تسويف و عدم تدبير دقيق باعث مىشود كه آدمى از نعمت و خيرى كه خداوند متعال براى او مقدّر فرموده است محروم گردد. شيطان دايماً وسوسه مىكند كه دير نمىشود، در آينده امكانات بيشترى فراهم خواهد شد و اين كار را بهتر مىتوان انجام داد و... . براى اين كه انسان در دام اين وسوسههاى شيطانى نيفتد، اميرالمؤمنين على(عليه السلام) هشدار مىدهند كه احتياط هميشه در اين
نيست كه كار را تأخير بيندازيد و صبر كنيد؛ بلكه گاهى احتياط اقتضا مىكند كه آدمى كارها را زودتر انجام دهد؛ چون ممكن است در آينده همين فرصت هم از دست برود. مِنَ الْحَزْمِ العَزْم؛ حزم، دورانديشى و احتياط كردن، هميشه اقتضا نمىكند كه كار را به تأخير بيندازيم؛ بلكه گاهى بايد آن را هر چه سريعتر انجام دهيم. هميشه اينگونه نيست كه اگر آدمى كارى را به تأخير بيندازد، به نفعش باشد؛ بلكه بايد در صورتى كار را به تأخير اندازد كه مطمئن شود با تأخير، امكانات بيشترى فراهم و كار به شكل بهترى انجام خواهد شد.
نه هر جوينده، يابنده است
تاكنون يك معنا را براى اين فراز از كلام حضرت على(عليه السلام) ارائه نموديم. اما با توجه به مقدمات گذشته احتمال معناى ديگرى هم وجود دارد كه اينك به آن مىپردازيم.
در عبارت بعدى مىفرمايند: لَيْسَ كُلُّ طالِب يُصيبُ وَ لا كُلُّ راكِب يَؤُوب(1)؛ ترجمه ساده و ابتدايى اين سخن اين است كه چنين نيست كه هر كس در صدد نيل به هدف و مقصدى برآيد، حتماً به هدفش برسد؛ هر جويندهاى، يابنده نيست و چنين نيست كه هر غايبى كه در سفر است، حتماً برگردد. ممكن است كسانى به سفر بروند و ديگر باز نگردند. اما اين كلام، مفهوم ديگرى را در دل خود نهفته دارد. براى اين كه به آن مفهوم و معنا دست يابيم بايد چند نكته معلوم گردد: اول آن كه تعبير مذكور در چه مقام و موردى گفته مىشود. واضح است فردى كه به سفر مىرود گاه برمى گردد و گاهى هم برنمىگردد. همين طور وقتى شخصى در پى هدفى است گاهى به آن مىرسد و گاهى هم به آن نمىرسد. پس ذكر اين مطلب در اين جا براى تبيين چه هدفى است؟ حضرت(عليه السلام) چه چيزى را مىخواهند به مخاطب تفهيم كنند و چه حكمتى را مىخواهند بياموزند؟
برخى از مفسران و شارحان در مقام توضيح اين سخن گفتهاند كه آدمى گاهى در اثر خامى و تازهكار بودن خيال مىكند كه در هر راهى قدم بگذارد و براى هر كارى اقدام نمايد، حتماً موفق مىشود و چون با اين توقع وارد كار و ميدان عمل شده است، اگر موفق نشود نااميد و
1. در نسخه ديگرى عبارت «لا كُلُّ غائِب يَعُودُ» بيان شده است.
سرخورده مىگردد. اين وضعيت، باعث مىشود كه جرأت اقدام به هيچ كارى را پيدا نكند و با خود بگويد: در فلان مورد وارد عمل شدم، به نتيجه نرسيد؛ پس معلوم مىشود كه من هيچگاه موفق نمىشوم و به تعبير عوام من شانس ندارم و به هر درى بزنم به رويم بسته مىشود. در اينجا براى جلوگيرى از يأس و نااميدى كه از رهگذر ناكامىها بر زندگى انسان سايه مىافكند، مىفرمايد: اين گونه نيست كه هر كس هر اقدامى كند، حتماً به هدفش برسد تا اگر به هدفِ خود نرسيديد تعجب كنيد و خود را ناتوان شماريد. طبيعت كار دنيا بهگونهاى است كه گاهى انسان اقدام مىكند و به نتيجه مىرسد و گاهى نيز به نتيجه نمىرسد. انسان نبايد آن قدر به نتيجه كار دل ببندد كه اگر موفق نشد، نااميد و سرخورده گردد. بايد اقدام نمايد و اميدوار باشد كه به نتيجه مىرسد؛ ولى متوجه باشد كه ممكن هم هست نتيجه ندهد. وعده موفقيت به نفسدادن باعث مىشود كه اگر موفق نشد، مأيوس و سرخورده شود. نظير اين كه گاهى آدمى مسيرى را انتخاب مىكند و صد در صد مطمئن و خاطر جمع است كه مسيرى صاف، هموار و مستقيم است كه هيچ دستاندازى ندارد؛ در اين حال اگر مختصر پستى و بلندى و دستاندازى پيش بيايد، چون خلاف انتظار وى بوده و براى آن برنامهريزى نكرده است، ممكن است در اثر همين اندك گودى به زمين بخورد و پايش بشكند. اما اگر در ذهنش تصور راهى پر از دستانداز و فراز و نشيب نقش بسته باشد، اگر به گودى و دستاندازى برخورد نمايد، مىتواند خودش را كنترل كند؛ چون در ذهنش وجود چنين حوادثى را پيشبينى كرده و براى مواجهه با آن خود را آماده ساخته و برنامهريزى نموده است.
در امور زندگى نيز وضعيت به همين شكل ترسيم مىگردد. اگر انسان اينگونه تصور كند كه به هر كارى كه اقدام مىنمايد، حتماً بايد موفق شود، اگر در يك يا چند مورد موفق نشد مأيوس و نااميد شده، سرخوردگى پيدا مىكند و چه بسا اصلا از زندگى هم دلسرد گردد. بسيارى از افرادى كه به پوچگرايى و افكار باطل از اين نوع گرفتار شدهاند، به خاطر همين ذهنيت نابجا بوده است كه در همه موارد انتظار موفقيت داشتهاند. چون به اميدهاى خامى دل بسته بودند كه به آنها نرسيدند، دچار سرخوردگى شدند و به آشفتگى روحى و روانى مبتلا گرديدند. اما وقتى انسان توجه داشته باشد و بداند كه در هر كار حتماً به نتيجه نمىرسد، ديگر از فعاليتهاى
خود نااميد و ناراحت نمىشود؛ چون از قبل توجه دارد كه هميشه اسباب، ما را به نتيجه نمىرسانند. توجه به اين مطلب، باعث مىشود كه اگر در كارى موفقيت حاصل نشد، و از كار و زندگى خود دلسرد و نااميد نشويم؛ چراكه لَيْسَ كُلُّ طالِب يُصيبُ و لا كُلُّ راكِب يَؤُوب؛ اين طور نيست كه هر كسى كه به دنبال چيزى مىرود به آن برسد؛ بلكه گاهى به آن نمىرسد و اينگونه نيست كه هركس به سفر رفت حتماً برمىگردد؛ بلكه بايد احتمال بدهد كه ديگر برنمىگردد.
چگونه فرصت را مغتنم شماريم؟
آنچه گذشت، يك احتمال و يك وجه از وجوه متعدد معناى اين كلام الهى بود؛ اما با توجه به مطالب قبلى احتمال معناى ديگر هم وجود دارد. وقتى مىفرمايد: گاهى تأخير انداختن كار، موجب محروميت از اصل هدف مىشود، منظور اين است كه در اولين فرصت در پى انجام آن كار باشيد كه اگر زمان ديگرى درصدد انجام آن برآييد، ممكن است انجام نپذيزد؛ چراكه لَيْسَ كُلُّ طالِب يُصيب. مقتضاى اين كلام حضرت(عليه السلام) كه مىفرمايند: فرصت را غنيمت شماريد، اين است كه براى دفع وسوسههاى شيطانى و مبارزه با تنبلى، اولين فرصت را قدر بدانيد و توجه داشته باشيد كه چه بسا در فرصتهاى بعدى به هدفِ مطلوب و نتيجه نهايى نرسيد؛ به عنوان مثال آن كارگرى كه با خود مىگويد: اگر امروز كار نكردم مهم نيست، امروز از پسانداز ديروز استفاده مىكنم و فردا به سراغ كار مىروم و يا طلبه و دانشجويى كه با خود مىگويد: اگر امروز درس نخواندم و مطالعه نكردم خيلى مهم نيست، عيبى ندارد و فردا جبران مىكنم و...، بايد بداند كه شايد فردا هم ممكن نشود و مشكلاتى بيشتر از امروز پيش بيايد. پس حضرت على(عليه السلام) مىخواهند بفرمايند اين كه انسان كارها را تأخير مىاندازد و در كارها سستى مىكند و مىگويد: امروز نشد، فردا و اگر فردا نشد، پس فردا و...، درست نيست؛ چه بسا كه فردا هم ميسر نشود. اين طور نيست كه هر وقت شما بخواهيد ميسر گردد. حال را غنيمت بدانيد و الآن كه برايتان ميسر است، كار را انجام دهيد و آن را به عقب نيندازيد.
به بيان ديگر حضرت على(عليه السلام) در مقام تشويق انسان به فعاليت و مبارزه با سستى و تنبلى مىباشند و به وى مىآموزند كه اگر شيطان به تو مىگويد: امروز اگر اين كار عملى نشد، فردا
مىتوانى آن را انجام دهى و...، به او بگو: شايد فردا هم مانعى پيش آيد و موفق نشوم. اين طور نيست كه اگر فردا دنبال كار بروم، حتماً آن كار انجام پذيرد. شايد فردا هم ممكن نشد. امروز اگر تلاش كنم، ممكن است به بخشى از اهدافم برسم؛ ولى اگر فردا تلاش كنم شايد مانعى پيش آيد و اين مقدار از نتيجه هم به دست نيايد. به هرحال اين معنا نيز از كلام الهى حضرت على(عليه السلام) به دست مىآيد كه انسان بايد واقع بين باشد و فرصتها را غنيمت بشمارد و در انجام كارها سستى و تنبلى نكند؛ ولى آنچنان هم به نتيجههاى دنيوى كار، دل نبندد كه اگر برايش حاصل نشد از زندگى دلسرد و سرخورده گردد.
مسافر بىتقوا در دنيا هم به مقصد نمىرسد
آن امير سخن در ادامه، چنين مىفرمايند: مِنَ الْفَسادِ إِضاعَةُ الزّاد؛ از مظاهر تباهى و تبهكارى اين است كه انسان توشه خودش را از بين ببرد. اگر كسى توشهاى را كه در مسير حركت خود مىتواند استفاده كند، دور بيندازد و بگويد: بعد، تهيه مىكنم، مثل اين است كه با دست خويش، خود را در چاه اندازد و از بين ببرد. از دست دادن توشه و زاد به منزله اين است كه انسان خودش را به بدبختى مبتلا كند. حال با توجه به اين كه در لسان قرآن و عرف اولياى دين، توشه اهل ايمان در مسير زندگى تقواست، شايد از اين بيان بخواهند اين مطلب را برسانند كه تقوا را از دست ندهيد. آدمى اگر تقواى خود را از دست بدهد، مثل مسافرى است كه توشه سفر خود را از دست داده است. به يقين چنين عملى موجب هلاكتش مىگردد.
رُبَّ يَسِير اَنْمى مِنْ كَثِير؛ چه بسا نفع اندك بهتر از فراوان آن است. گاهى علت اين كه انسان از فرصتهاى موجود استفاده نمىكند و دنبال انجام كارها نمىرود و آنها را به تأخيز مىاندازد، اين است كه مىگويد اگر اين كار را الآن انجام بدهم، نتيجهاش كم است؛ ولى فردا با تمهيدات بهتر و مقدمات بيشتر انجام مىدهم و نتيجه بيشترى خواهم گرفت. اين تحليل ذهنى باعث مىشود كه با گمان رسيدن به نفع بيشتر از اين نفع اندك و كم، صرفنظر كند. مىپندارد اگر با تمهيدات بيشتر و مقدمات كاملتر كار را انجام بدهد نفعش بيشتر است؛ در حالى كه اين انديشه، فكر صحيحى نيست و كليت ندارد.البته اگر به طور يقينى بدانيم كه حتماً
فردا شرايط بهترى فراهم مىشود كه نتيجه بيشترى خواهد داد و صرف نيرو در امروز مانع از انجام كار در فردا مىشود، بايد كار را به تأخير انداخت و فردا آن را دنبال نمود. فرض كنيد سرمايهاى داريد كه اگر امروز آن را در يك معامله خاص به كار بگيريد سودش ده درصد است؛ اما اگر ذخيره كنيد، مىتوانيد فردا معامله ديگرى انجام دهيد كه تا بيست درصد سود خواهد داشت. در اين صورت، بايد امروز اين معامله را رها سازيد تا فردا سود بيشترى از آن معامله ببريد. پس اگر شرايط بهگونهاى است كه هزينه نمودن نيرو، سرمايه و وقت در امروز باعث مىشود كه براى تجارت فردا سرمايه و نيرويى باقى نماند و از طرفى يقين داريم كه فردا معاملهاى ميسر خواهد بود كه سود بيشترى خواهد داشت، در اين جا كار معقول آن است كه معامله را به تأخير اندازيم و در فردا با سود بيشترى آن را انجام دهيم. انسان عاقل در اين جا با خود مىگويد: چرا اين سرمايه را صرف كارى بكنم كه ده درصد سود دارد؟ آن را ذخيره مىكنم و فردا به كارى مىزنم كه بيست درصد سود عايدم مىسازد. وقتى از بين دو زمان فقط يكى را مىتوان انتخاب نمود، كار پرسودتر را بر مىگزينيم؛ اما اگر انجام آن عمل در هر دو زمان ممكن باشد، كار را بايد در هر دو زمان انجام داد؛ مثلاً امروز اين معامله را انجام مىدهد و ده درصد سود مىبرد و فردا هم اين جنس و سرمايه را در معامله ديگرى به كار مىگيرد و سود ديگرى كسب مىكند. در اين صورت، به دو سود دست يافته و كار پسنديدهاى انجام داده است. مثلا فرض كنيد روز دوازدهم رجب است و انسان با خود مىگويد امروز روزه نمىگيرم تا فردا كه از «ايام البيض» است و ثواب بيشترى دارد روزه بگيرم. در اين جا بايد ببيند امكان روزه گرفتن در هر دو روز هست يا نه. اگر مىتواند هم امروز و هم فردا را روزه بگيرد، بىترديد بهتر است در هر دو روز، روزه بگيرد. عاقلانه نيست كه كار كوچكتر را به بهانه كم بودن ثوابش رها سازيم و انجام ندهيم و به اميد انجام عملى با ثواب بيشتر بىكار بنشينيم؛ اما اگر بين اين كار و آن عمل فقط يكى ممكن است و از طرفى مطمئن است كه اگر اين كار را نكند، مىتواند كار مهمتر، پرثوابتر و سودمندتر را انجام دهد اشكالى ندارد كه نيرويش را براى كار مهمتر ذخيره كند. اين بيان در تمام فعاليتهاى مادّى و معنوى و اعمال دنيوى و اخروى صدق مىكند. پس بايد در برخى موارد به سود اندك اكتفا كرد كه: رُبَّ يَسِير أَنْمى مِنْ كَثِير؛ چه بسا نفع اندك كه پرسودتر است از نفع فراوانى كه توقع رسيدن به آن وجود دارد.
بعضى از شارحان نهج البلاغه معناى ديگرى را براى اين عبارت بيان كردهاند و گفتهاند منظور، كمِ حلال در مقابل زيادِ حرام است؛ يعنى سود حلال اندك بهتر از نفع زيادى است كه از راه حرام حاصل شود. پس انسان نبايد نفع حلال را رها كند، به اميد اين كه فردا نفع حرام بيشترى به دست او مىآيد. البته اين معنا خيلى مناسب و دلچسب نبست؛ چراكه مقايسه بين حلال و حرام غير از مقايسه بين كم و زياد است.
عذرخواهى بايد فورى انجام پذيرد
از پندهاى بسيار مهمى كه در اين كلمات قصار مورد تأكيد قرار گرفته، يكى اين است كه سعى كن اگر كارى را انجام دادى و اشتباه كردى، جبران آن را به تأخير نيندازى. بسيارى از انسانها به اين بيمارى مبتلا هستند كه اشتباهات خود را جبران نمىكنند. و يا آن را به تأخيرى مىاندازند. اگر اشتباهى از ما سر مىزند و مىتوانيم بلافاصله نسبت به كسى كه در حق او كوتاهى و بىاحترامى نمودهايم عذرخواهى كنيم، نبايد آن را به تأخير بيندازيم. يا مثلا اگر بر اثر غفلت، عمل نابجايى از ما سر مىزند كه موجب ضرر ديگران مىشود، در صورتى كه مىتوانيم آن ضرر را جبران كنيم نبايد آن را به تأخير بيندازيم: لا تَبيتَنَّ مِنْ أَمْر عَلى عُذْر؛ شب را با عذر نخواب! قبل از اين كه شب بشود، كارت را علاج كن! اگر عذرخواهى به كسى بدهكار هستى، ادا كن و آن گاه سرت را بر بالين نرم بگذار! اگر مىخواهى غفلتت را جبران كنى و نفع از دسترفته را تدارك نمايى، آن را به فردا حواله مده و تا تازه است، آن را جبران كن؛ چون اولا ممكن است فردا موفق نشوى و ثانياً وقتى از آن عمل ناشايست مدتى مىگذرد، موجب كدورت بيشتر مىشود و ثالثاً رفع كدورت را نيز مشكلتر مىسازد. فرض كنيد حرف نامناسبى از دهان شما بيرون مىجهد؛ اگر سريع بگوييد معذرت مىخواهم، موجب ناراحتى و انزجار شنونده نمىشود؛ اما اگر چند روز بگذرد و بعد از مدتى عذرخواهى كنيد، در ظرف اين چند روز هر وقت يادش مىآيد كه مورد بىاحترامى واقع شده است؛ لايه ديگرى از كدورت روى كدورت قبلى قرار مىگيرد. شما خودتان مىتوانيد اين حالت را تجربه كنيد؛ وقتى حرف و يا رفتار نامناسبى را از كسى مشاهده مىكنيد اگر چند روز بگذرد و از شما عذرخواهى نكنند گويا
اين كار مرتب تكرار مىشود و ناراحتى و كدورت روزافزون را به دنبال مىآورد؛ اما اگر در همان لحظه اول در صدد عذرخواهى از شما و جبران آن عمل نابجا آيند، چون تازه است علاجش آسانتر است. پس نگذاريد عذرخواهى شما شبمانده بشود. كارهاى زشت و رفتارهاى نابجا و لغزشهاى خود را فوراً جبران كنيد.
توجه داريم كه مطلب فوق درباره گناهان و لغزشهايى كه در مسير بندگى خدا رخ مىدهد، اهميت بيشترى مىيابد. البته در عبارتهاى ديگر، حضرت على(عليه السلام) به اين موضوع پرداخته، مىفرمايند: در توبه نمودن از گناهان خود تعجيل كنيد و توبه را به تأخير نيندازيد! طبق فرموده خود حضرت، اين جملات، كلمات كوتاهى است كه هم اهل دنيا و هم اهل آخرت از آن استفاده مىكنند. وقتى مىفرمايند: عذرخواهى را به تأخير نيندازيد، هم شامل عذرخواهى پيش بنده خداست كه براى زندگى دنيا مفيد است و هم دربرگيرنده عذرخواهى نزد خداوند سبحان كه براى آمرزش گناهان مؤثر مىباشد. اقتضاى هر دو مقام اين است كه زودتر اقدام كنيد. پس اگر لغزشى از شما سرزده است، زودتر جبران كنيد و نگذاريد بماند تا بر كدورت افزوده بشود و يا بار عقاب آخرت شما سنگين گردد.
اعتدال در بهرهمندى از امكانات روزگار
حضرت در ادامه در يك تشبيه بديع و زيبا مىفرمايند: ساهِلِ الدَّهْرَ ماذَلَّ لَكَ قُعُودُه؛ تا مركب دنيا رام توست با او بساز! حضرت، در اين عبارت بىبديل و جمله آسمانى، دنيا را به مسند شتر تشبيه فرمودهاند كه انسان وقتى سوار آن مىشود، مىتواند آن را آرام آرام براند و به مقصد برسد؛ ولى احتمال دارد اين شتر، چموشى كند و ما را از رسيدن به مقصد باز دارد. از اين روى بايد تا چموشى ساز نكرده است از آن بهره بگيريم. البته اگر در مورد مركبهاى آهنى و امروزى بخواهيم مثال بزنيم، مىگوييم گاهى ممكن است كه ماشين يا هواپيما يا قطارى كه بر آن سوار هستيم و با آن مسير را طى مىكنيم، تصادف كند و يا با مشكلاتى روبهرو شود كه ادامه مسير با آن غير ممكن گردد. تا اين حالت پيش نيامده است، سريعتر حركت كنيد. اين مركب، مركب راهوارى است؛ اما اگر چموشى كند، ديگر نمىتوان از آن بهره جست؛ پس تا زمانى كه
راهوار است از آن استفاده كنيد و كارى نكنيد كه زمينه چموشى آن فراهم آيد و شما را به زمين بزند؛ بلكه با او مدارا كنيد و حداكثر استفاده را از آن ببريد. اين سخن، در نظر ابتدايى، مطلب بسيار سادهاى به نظر مىرسد؛ ولى در عمق خود نكتههاى ناگفته بسيار دارد. همه ما در زندگى روزمره با مصاديقى از اين مطلب و روبهرو هستيم؛ به عنوان نمونه بدن ما همانند يك مركب است و ما از آن استفاده مىكنيم؛ اما اغلب در نظر نمىگيريم كه اين بدن توان محدودى دارد. در غذا خوردن، در استراحت نمودن، در رعايت بهداشت و... كمتر توان آن را رعايت مىكنيم. پس اين نكته را فراموش نكنيد كه توان اين مركب، محدود است. توان اين مركب را بسنجيد و از امكانات فراهمآمده، همانند موقعيتهاى اجتماعى و فرصتهاى اقتصادى، غفلت نكنيد و در حد لازم از آن بهره بگيريد. اين توان و اين امكانات هميشه براى انسان باقى نمىماند. از اين رو تا مىتوانيد از اين امكانات در راه خداوند و خدمت به مردم استفاده كنيد و از افراط و تفريط بپرهيزيد. مثلا كلاس درس، استاد، مدرسه، رفيق، همسايه خوب، همه نعمتهايى هستند كه خداوند سبحان در اختيار ما قرار داده است. ما بايد از اين نعمتها به شكل مطلوب و ايدهآل استفاده نماييم؛ چرا كه به احتمال قوى روزى آنها را از دست خواهيم داد و چه بسا در صورت عدم استفاده منشأ ضرر نيز بشوند؛ مثل مركبى كه وقتى چموشى مىكند نه تنها انسان را به منزل نمىرساند، بلكه وى را به زمين مىزند و جانش را به خطر مىاندازد. پس قبل از اين كه اين نعمتها به ضرر ما تمام بشود، بايد تا حد مجاز از آنها استفاده كنيم.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org