قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

درس بيست و هفتم

 

 

آرزوهاى طولانى

 

 

 

مقدمه‌

هم‌طرازى همت و قدرت در آرزوه‌

رونق بازار خيال‌

 

 

 

 

آرزوهاى طولانى

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

اِيّاكَ وَالاِْتِّكالَ عَلَى الْمُنى فَاِنَّها بَضائِعُ النُّوكى وَ مَطَلٌ عَنِ الْاخِرَةِ وَ الدُّنْيا؛

از تكيه نمودن بر آرزوها بپرهيزيد كه همانا سرمايه احمقان است و مانع خير آخرت و دنيا مى‌باشد.

 

مقدمه‌

همان‌گونه كه گذشت اين قسمت از وصيت‌نامه مولا امير مؤمنان(عليه السلام) به فرزندشان امام حسن مجتبى(عليه السلام) به صورت كلمات قصار و نصايح كلى كه بدون توضيح و تفسير مى‌باشند، بيان گرديده است. حضرت(عليه السلام) در اين فراز مى‌فرمايند: اِيَّاكَ وَالاِْتِّكَالَ عَلَى الْمُنى فَاِنَّها بَضائِعُ النُّوكى؛ مبادا بر آرزوها اعتماد كنيد كه آرزوها مال‌التجاره احمقان و نابخردان است. نوكى، جمع «نوك» به معناى احمق و نابخرد مى‌باشد. بايد بررسى كنيم كه منظور حضرت(عليه السلام) از اين عبارت چيست؟ معناى الفاظ اين كلام خيلى شبيه به هم ولى موارد استعمال آنها مختلف است؛ از اين روى برخى افراد در تفسير و فهم معناى آن دچار اشتباه مى‌شوند. به طور كلى گاهى برداشت‌هاى نادرستى در مورد الفاظ عام و مطلق وارد شده در روايات و آيات رخ مى‌دهد؛ چرا كه قيدها به صورت ضمنى، خفىّ يا لُبّى و تخصيص‌ها و تقييدها به صورت منفصل بيان مى‌شوند. و لذا كسانى كه توجهى به اين امور ندارند دست به برداشت‌هاى نادرستى مى‌زنند. به همين جهت است كه براى فهم آيات و روايات، انس با روايات، آيات و مبانى معارف اسلامى ضرورت دارد. اگر چه همه آيات و روايات نور هستند و انسان بايد از آنها استفاده كند، ولى بايد توجه داشته باشيم كه پى‌بردن به معانى دقيق بعضى از آيات و

روايات احتياج به ممارست و دقت فراوان دارد كه اين عبارت شريف از آن جمله است. خود ما نيز گاهى الفاظى را كه از نظر مفهومى به هم نزديك هستند به كار مى‌بريم؛ ولى توجه به جايگاه استعمال آنها نداريم و چه‌بسا در تشخيص مصداق آنها و احكامشان اشتباه مى‌كنيم؛ از جمله اين واژه‌ها دو لفظ «اميد» و «رجا» است و ديگرى واژه‌هاى «اُمنيه» و «تمنى» و «آرزو» و يكى هم واژه «اَمَلَ» است كه گاهى به معناى «اميد» استعمال مى‌شود و گاهى به معناى «آرزو». از اين رو در تفسير يك سخن بايستى حدود معنايى الفاظ، جايگاه به كارگيرى آنها و مخصص‌ها و مقيدهايى را كه در ادامه به كلام ملحق مى‌گردند، مورد توجه كامل قرار داد.

حضرت در اين وصيت ما را از آرزوهاى طولانى برحذر مى‌دارند. نظير اين سخن در روايات متعددى وارد شده است؛ به عنوان نمونه حضرت على(عليه السلام) در نهج البلاغه مى‌فرمايند: اِنّما اَخافُ عَلَيْكُمْ اِثْنَتانِ: اتّباعُ الهَوى وَ طُولُ الأَمَل(1)؛ من بيش از هر چيزى براى شما از دو چيز هراس دارم: يكى پيروى از هواى نفس و ديگرى آرزوهاى طولانى. يعنى حضرت على(عليه السلام) دو خطر را براى مردم تهديدكننده‌تر از هر چيز ديگر تشخيص مى‌دهند: يكى به دنبال خواهش دل و تمناى نفس رفتن و از خواسته دل پيروى كردن و ديگرى آرزوهاى دراز داشتن. پس آرزوى دراز داشتن نه تنها يك خطر عادى، بلكه خطرى تهديدكننده و جدّى است؛ به‌گونه‌اى كه اميرالمؤمنين على(عليه السلام) آن را خطرناك‌ترين خطرها مى‌دانند و مى‌فرمايند: من بيش از هر چيز از آرزوى زياد و طولانى براى شما مى‌ترسم. از همين رو به فرزندشان سفارش مى‌كنند: ايّاكَ وَالاِْتِّكَالَ عَلَى المُنى؛ زنهار كه بر آرزوها اعتماد كنى!

با توجه به اين سفارش‌ها كه ما را به پرهيز از آرزوهاى طولانى فرا مى‌خواند، چگونه مى‌توان مباحث عمده روان‌شناختى و بهداشت روانى كه ما را به آرزو و اميد ترغيب مى‌كند، توجيه نمود؟! روان‌شناسان با اصرار و پافشارى فراوان ما را به اميدواربودن و آرزوهاى بلند داشتن و اهداف بلند در سر پروراندن، سفارش مى‌كنند و آن را نشانه زندگى ايده‌آل و سلامت روان مى‌شمارند. حال اين سفارش حضرت(عليه السلام) چگونه با مباحث مطرح‌شده در روان‌شناسى و بهداشت روان، تعادل و توازن برقرار مى‌كنند. اين در حالى است كه در نظر ابتدايى حتى بين


1. نهج‌البلاغه، خطبه 28.

روايات نقل شده از ائمه نيز تنافى به چشم مى‌خورد؛ چراكه برخى ما را به اميدوار بودن سفارش مى‌كنند و يأس و نوميدى را مذمت مى‌نمايند، ولى همين روايت ما را از آرزو داشتن برحذر مى‌دارد. حال بايد بررسى كرد آيا واقعاً آرزوى بلند و درازمدت داشتن عيب است و عملى ناشايست محسوب مى‌گردد؟ مثلا اگر آدم براى 30 سال آينده اهدافى را ترسيم كند و براى نيل به آنها از هم اكنون تلاش كند تا طى 30 سال آينده به آنها برسد، عمل نابجا و آرزوى خام را دنبال مى‌كند؟ به راستى سرّ مذمت از آرزوهاى دراز چيست؟ وقتى حضرت(عليه السلام) ما را از اعتماد بر آرزوهاى طولانى نهى مى‌فرمايند، مقصود چيست؟

براى اين كه اين بحث به طور كامل روشن شود، بايد به چند مطلب توجه كنيم:

ابتدا بايد بدانيم كه منظور از آرزو داشتن اين است كه آدمى مطلوبى داشته باشد كه هنوز به آن نرسيده است و چيزى را دوست مى‌دارد كه در آينده تحقق پيدا مى‌كند. آرزو و خواهش، امر مطلوب و پسنديده‌اى است كه در دسترس نيست و ساده و راحت هم به دست نمى‌آيد؛ بلكه بايد براى تحصيل آن زحمت كشيد و مقدماتى را فراهم كرد و برنامه ريزى نمود و چه بسا بايد ساليان دراز تلاش نمود تا به آن رسيد. اين مفهوم آرزو است، اما متعلق آرزو چيست؟ اشيا و امور مختلفى، اعم از دنيوى و اخروى، مى‌توانند متعلق آرزو باشند؛ از يك امر دنيوى محض كه فقط براى لذت بردن آن را آرزو مى‌كنند تا يك مطلوب اخروى محض مى‌تواند متعلق آرزو باشد. اگر آرزو مربوط به دنيا و رسيدن به لذت دنيوى و بهره‌مند شدن از لذايذ مادّى باشد، خود دو حالت پيدا مى‌كند: گاه آرزوى چيز حرامى را در سر دارد؛ مثلا آرزو دارد به مال، ثروت و مقامى برسد كه شرعاً برايش جايز نيست؛ به طور مثال، آرزو مى‌كند مال حرامى را به چنگ آورد. حكم اين قسم كاملا روشن است و نيازى به بحث ندارد. حالت دوم آن است كه چيزى را آرزو نمايد كه از نظر شرعى اشكال ندارد؛ مثلا آرزو دارد كه از راه حلال و مشروع به منزل وسيع، ماشين آخرين مدل، ثروت انبوه، باغ زيبا، يا كاخى مجلل و... برسد. واضح است كه چنين مطلوبى فى حد نفسه حرام نيست، اما آنچه ملاك قضات مى‌باشد، اين است كه به دنبال اين آرزوها تا چه اندازه نيرو، زحمت، تلاش و فعاليت فردى و اجتماعى هزينه مى‌شود؟ به يقين چنين آرزوهاى بلند مادّى كه صرفاً براى لذت دنيوى است كه تمام

فكر و همت فرد را مصروف خود مى‌گرداند، از نظر اخلاق اسلامى نه تنها ممدوح نيست، بلكه مذموم مى‌باشد. كسانى كه به دنبال اين آرزوهاى دور و دراز دنيوى مى‌روند خواه و ناخواه از وظايف اسلامى و تحصيل كمالات اخلاقى باز مى‌مانند؛ چرا كه بايد سال‌ها زحمت بكشند تا به آن برسند. كارگر ساده‌اى را فرض كنيد كه الآن هيچ سرمايه‌اى ندارد و آرزو دارد به ثروتى كلان برسد. وى بايد با دست خالى و در كنار رعايت احكام اخلاقى و شرعى براى رسيدن به چنين هدفى شبانه روز تلاش نمايد، خواب و بيدارى‌اش را صرف اين آرزو كند و راحت و آسايش خود را بر سر اين آرزو بگذارد تا تدريجاً موفق شود. بى‌ترديد در اين صورت ديگر نيرويى براى او باقى نمى‌ماند تا بخواهد صرف تحصيل علم، تقوا، عبادت، خدمت به اجتماع و كمك به زيردستان و... نمايد. دنبال چنين آرزويى رفتن عملا انسان را از بسيارى وظايف واجب باز مى‌دارد، هرچند خودش توجه نداشته باشد. به همين سبب، داشتن چنين آرزوهاى دنيوى بلندپروازانه‌اى مذموم است. اما اگر همين پول و مقام را براى اهداف اخروى بخواهد؛ مثلا بخواهد به قصد خدمت به مردم و اصلاح جامعه و تبليغ اسلام به يك مقام بلند دنيوى همانند رياست جمهورى، نخست وزيرى و... برسد، در اين صورت هر مقدار كه نيرو صرف كند ارزش دارد. به سخن ديگر به همان ميزان كه هدف او ارزنده و نيتش از شايبه‌هاى بوالهوسانه و دنياپرستانه دور است، ارزش دارد كه براى آن تلاش كند. اگر براى انجام وظيفه مى‌خواهد به چنين مقامى برسد نه تنها عيبى ندارد، بلكه بسيار ممدوح و پسنديده مى‌باشد.

اما بايد توجه داشت كه طلب دنيايى كه در مسير آخرت باشد چند شرط دارد: شرط اول آن است كه امكان حصول آن آرزو را بررسى كند و ببيند آيا آنچه آرزوى آن را دارد و مى‌خواهد به آن برسد با شرايط موجود و امكانات فعلى قابل دست‌يابى هست يا نه؟ چه قدر احتمال دارد كه به اين هدف و آرزو برسد؟ بايد احتمال رسيدن به آن بسيار قوى باشد. پس اولا بايد حساب كنيم و ببينيم احتمال حصول آن چه اندازه است. شرط ديگر آن است كه حساب كنيم چه اندازه اين آرزو ارزش دارد؛ يعنى اگر به اين آرزو و هدف رسيد چه اندازه مى‌تواند از اين هدف به نفع آخرت و به نفع خدمت به اسلام و جامعه اسلامى استفاده كند؟ با شناختى كه از خود و از شرايط اجتماعى دارد چه اندازه خواهد توانست از اين آرزو براى

خدمت به اسلام استفاده كند؟ بايد ابتدا اين دو شناخت را به دست بياورد و سپس حاصل ضرب مقدار احتمال در مقدار محتمل را محاسبه كند و اگر نتيجه اين ارزيابى مثبت بود، آن گاه در پى تحصيل آن برآيد. به يقين بايد ميزان احتمال و محتمل هر دو بالا باشند تا تلاش براى تحصيل آن آرزو نابخردانه تلقى نگردد ومذموم شمرده نشود. اگر بعد از ده سال يقيناً به اين آرزو مى‌رسد، اما بعد از رسيدن تنها يك درصد ممكن است مورد استفاده واقع شود، در اين جا با اين كه احتمال قوى است، اما چون محتمل ضعيف است، بايد اين آرزو را رها كرد. گاه بر عكس، احتمال ضعيف است ولى محتمل قوى است؛ يعنى احتمال رسيدن به آرزو خيلى ضعيف است، ولى اگر به دست آيد حتماً ارزشمند بوده، از آن استفاده مى‌شود؛ در اين صورت نيز عمر، ثروت و... را براى تحصيل آن نبايد هزينه كرد. اگر آرزويى اين دو شرط را داشته باشد، قابليت و ارزش دنبال نمودن را دارد؛ ولى اگر هر يك از احتمال و محتمل قوى نباشد، ارزش آن را ندارد كه آدمى هستى خود را به پاى آن بگذارد. مقصود از ارزشمندى آرزو نيز اين است كه بتوانيم از آن در راستاى ارزش‌هاى خدايى و اهداف پاك خود استفاده كنيم: مثلا براى آخرت خود از آن استفاده نماييم.

اما بايد توجه داشت كه براى اقدام به يك كار، محاسبه ميزان تحقق احتمال و محتمل كافى نيست؛ بلكه بايد محاسبه ديگرى هم انجام گيرد و آن، بررسى ارزش كارهاى ميسور است. با اين بررسى ما مى‌توانيم از بين كارها و آرزوهايى كه براى ما محتمل است آنچه را كه ارزش بيشترى دارد، انتخاب كنيم. ممكن است كارهاى ديگرى هم وجود داشته باشد كه آنها نيز ارزش بالايى دارند؛ لذا بايد مقايسه كنيم كه ارزش اين آرزوى خاص بيشتر است يا ارزش آرزوها و كارهاى ديگر.

پس سه نوع محاسبه بايد انجام بگيرد: اول، محاسبه ميزان تحقق اين آرزو و اين كه چه قدر احتمال دارد به اين آرزو برسيم. دوم، برآورد ميزان ارزش آن آرزو؛ يعنى برآورد نماييم در صورت نيل به آرزو، چه اندازه براى آخرت و خدمت به خلق خدا و... مى‌توانيم از آن استفاده كنيم. سوم، بررسى آرزوها و كارهاى ديگرى كه در كنار اين آرزو مى‌توانند در راه خدمت و رسيدن به پاداش اخروى مؤثر باشند؛ يعنى تحقيق كنيم كه آيا آرزويى از اين ارزشمندتر هم

وجود دارد يا نه؟ اگر آرزويى از اين ارزشمندتر نبود، آن گاه اين عمل بر ما متعين مى‌شود و بايد اين كار را انجام بدهيم. اگر احتمالش بالاست و محتمل هم قوى است و چيزى بهتر از اين ميسر نيست، حتماً بايد آن آرزو را دنبال كنيم. چنين آرزويى را در سر داشتن هرگز بد نيست؛ مثلا اگر آدمى آرزو داشته باشد كه به يك ابزار دنيوى برترى دست پيدا كند كه با آن به خدا، خلق خدا و دين خدا خدمت نمايد، چنين آرزويى هيچ عيبى ندارد؛ بلكه شايسته است و مدح هم شده است. اما اگر احتمال تحقق آن آرزو خيلى ضعيف باشد و محتمل هم چندان ارزشى نداشته باشد، دنبال چنين آرزويى رفتن، يك خيال‌پردازى بيش نيست و حيف از عمرى كه براى آن صرف گردد.

در تطبيق اين مطالب بر يك نمونه خارجى ملموس مى‌توان اين واقعيت را در نظر آورد كه معمولا عده معينى از جمعيت 100 ميليون نفرى يك كشور، آرزوى رئيس جمهور شدن را در دل دارند؛ مثلا حدود ده ميليون نفر چنين آرزويى دارند. طبيعتاً احتمال رسيدن به اين آرزو احتمال يك در ده ميليون است كه احتمال بسيار ضعيفى است؛ ولى اگر چه احتمال ضعيف است محتمل قوى است؛ يعنى اگر واقعاً كسى رئيس جمهور بشود به مقام ارزنده‌اى جهت خدمت به اسلام و مسلمين دست يافته و ميدان وسيعى جهت خدمت به دست آورده است. حال نوبت به محاسبه شرطِ سوم مى‌رسد كه بايد بررسى كند آيا كارى كه ارزشش از اين بيشتر است وجود دارد يا نه؟ بايد كارى كه از نظر احتمال و محتمل ارزش، بالاتر يا حداقل به ميزان ارزش همين كار وجود نداشته باشد.

نتيجه بحث اين شد كه انسان براى آرزوكردن و دنبال آرزورفتن ابتدا بايد ببيند آن چيزى را كه آرزو مى‌كند و متعلق آرزويش اوست آيا يك مطلوب صرفاً دنيوى است يا براى آخرت هم مى‌تواند مفيد باشد؟ اگر صرفاً دنيوى است، آيا صرف نيرو براى چنين چيزى از ديدگاه الهى و اسلامى ارزش دارد و يا صرفاً براى لذت دنيا بايد زحمات طولانى را تحمل كند؟ اگر صرفاً دنيوى است، به دنبال آن رفتن كار نابخردانه‌اى است؛ اما اگر ارزش معنوى دارد، بايد آن سه محاسبه را انجام دهد تا تكليفش را بفهمد كه آيا چنين آرزويى خوب است و بايد به دنبال آن برود يا خير؟

هم‌طرازى همت و قدرت در آرزوها‌

مطلب ديگرى كه بيان آن ضرورت دارد، تفاوت همت و توان اشخاص است. از آن‌جا كه اشخاص از لحاظ ميزان همّت و حتى اصل همّت داشتن و نداشتن متفاوتند، بايد آرزوى خود را با ميزان همت خويش هم‌آهنگ سازند؛ چرا كه آرزوهاى بلند داشتن و دنبال آنها رفتن همّت بلند مى‌طلبد. فرض كنيد اگر يك فرد عادى بخواهد نماينده مجلس بشود بايد به طور جدى تلاش كند و در اين راستا قدم بردارد تا روزى به اين مقام برسد. البته داشتن چنين آرزوى ايده‌آلى از يك فرد عادى، كاشف از اين است كه وى فرد دون‌همتى نيست و همتى بلند دارد.

يكى از چيزهايى كه نشان از بلندهمتى و دون‌همتى افراد دارد دنيوى يا اخروى‌بودن آرزوهاست. بعضى از افراد آن قدر دون همتند كه پيوسته در پى چيزى حاضر و آماده هستند و انتظار دارند هر كارى كه مى‌كنند نتيجه آن را همان لحظه به چنگ آورند و اصلا به دنبال آرزوهايى كه وقت زياد، نيروى فراوان، برنامه‌ريزى دقيق و زحمت زياد مى‌طلبد، نمى روند. در برابر اين دسته، گروهى ديگر قرار دارند كه خيلى خيال‌پرداز و ماجراجو هستند و هميشه دنبال آرزوهايى هستند كه احتمال وقوع آن خيلى كم است. اين دو نوع رفتار و عملكرد، هر دو از نظر اخلاقى ـ با صرف نظر از مسايل اسلامى ـ نامطلوب و نابهنجار تلقى مى‌شود.

قبلا نيز اشاره كرديم كه در تمام مسايل، از جمله اين مسأله، بايد اعتدال را رعايت نمود. به بيان ديگر «اعتدال» يكى از معيارهاى ارزشيابى اعمال است كه در اين‌جا نيز بايد مدّنظر باشد. انسان نبايد هميشه به دنبال ديگران حركت كند و دون همّت باشد و سستى، تنبلى و سهل‌انگارى را پيشه خود سازد و مدام به دنبال كارى برود كه نتيجه‌اى سهل و فورى در پى داشته باشد. و نه خيال‌پردازانه به دنبال آرزوهاى واهى و دست‌نيافتنى باشد. همان‌گونه كه انسان دون‌همّت هرگز در زندگى به موفقيت‌هاى درخور توجهى دست نمى‌يابد، انسان خيال‌پرداز نيز هيچ‌گاه ترقى و پيشرفت نمى‌كند؛ چراكه چنين فردى چه در مسير اهداف دنيوى تلاش كند و چه در راه آخرت گام بردارد، به پشتوانه آرزوهاى نامعقول حركت مى‌كند و هرگز آن محاسبات مذكور را انجام نمى‌دهد و لذا معمولا به هدف خود نمى‌رسد. چه بسا به محض ورود يك هوس به ذهنش، بدون انديشه و تأمل، تمام كارهاى ديگر را رها كند و در حالى كه راه نيل به آرزوى خود را نمى‌شناسد، بيهوده در تحصيل آن سعى مى‌نمايد.

از اين رو انسان بايستى متوسط‌الحال و معتدل باشد؛ نه آن قدر سست و تنبل و حاضر طلب و آسوده‌خواه باشد كه بخواهد هميشه سفره‌اى جلويش پهن كنند و لقمه‌اى در دهانش بگذارند و نه اين كه روحيه ماجراجويى داشته باشد و براى هر چيز كم‌ارزش و بى‌بهايى تلاش‌هاى بيهوده نمايد و فزون‌خواهى جاهلانه و بى‌ثمر را پيشه خود سازد. بايد معتدل بوده و با محاسبه، راه معقول را انتخاب نمايد و هزينه و تلاش لازم را صرف نمايد. كم نيستند افرادى از همتى بلند برخوردارند، ولى راه نيل به مقصود را نمى‌دانند، يا على‌رغم دانستن راه و طريق تحصيل، زحمت لازم را متحمل نمى‌شوند، يا برنامه لازم براى رسيدن به آن هدف را ندارند. اين‌گونه افراد معمولا در زندگى موفق نخواهند شد؛ چون از يك سو آرزوهاى كوچك را دون شأن خود مى‌دانند و به دنبال آنها نمى‌روند و از سوى ديگر نيز چون ارزشيابى درست و برنامه‌ريزى صحيح ندارند، با خيال خود خوش هستند و فقط به آرزوهاى خود اعتماد مى‌كنند.

 

رونق بازار خيال‌

با عنايت به آنچه گذشت به اين نتيجه مى‌رسيم كه در صورتى هدف بلند داشتن مطلوب و به دنبال تحصيل آن رفتن شايسته است كه شرايط فوق الذّكر رعايت گردد. ولى اگر بدون رعايت اين شرايط در صدد تحصيل آرزويى برآييم، هر چند يك آرزوى معمولى باشد، بى‌ترديد مورد عتاب اميرالمؤمنين على(عليه السلام) واقع مى‌شويم كه ما را از اتكال بر آرزوها برحذر مى‌دارند. اما اگر كسى آرزوى بلند داشته باشد و راهش را هم بشناسد و ارزشيابى صحيح نيز انجام دهد، و بعد از توكل به خداوند متعال با تكيه بر سعى و تلاش خود و در پى تحصيل آن آرزو حركت كند، هرگز اين نوع آرزوها مذموم نيستند. اين آرزوها همان آرزوهايى هستند كه آدمى به آن زنده است. بايد از يأس دست شسته و بعد از اعتماد به خداوند منّان، اول هدف و آرزوى معقول و سنجيده و ارزشمندِ خود را انتخاب نماييم و آن گاه با تلاش كافى و متناسب در پى تحصيل آن آييم؛ چرا كه اين عالم، عالم اسباب و وسايل است: وَ أَنْ لَيْسَ لِلاِْنْسنِ اِلاّ ما سَعى(1). در واقع كسانى آرزوهاى بلند و نامعقول در سر مى‌پرورانند كه براى رسيدن به آنها تلاشى در خور انجام


1. نجم (53)، 39.

نمى‌دهند و شناخت صحيحى هم ندارند و اولويت‌ها را رعايت نمى‌كنند. چنين افرادى بى‌ترديد همانند كسانى هستند كه با مال التجاره خيال به تجارت مى‌پردازند. خيال خام در هاون ذهن مى‌كوبند تا به ثمر نشيند!

شايد از زبان سعدى داستان آن تاجر را شنيده باشيد كه در بازار خيال خود تجارت پررونقى داشت و مدام در ذهن خود خريد و فروش مى‌كرد و مى‌گفت: از اين كالا اين قدر سود مى‌برم و از آن جنس آن قدر بهره و از آن يكى ... و بعد چند نوكر و برده مى‌خرم و اگر يكى از آنها تخلف كند، اين چوب را بلند مى‌كنم و بر مغرش مى‌كوبم تا صدا از دهانش بر نيايد؛ كه ناگهان صداى شكستن كوزه روغن بلند شد و فهميد آن تجارت‌ها همه خيال بوده است و تنها واقعيت خريد و فروش او شكستن كوزه روغنش مى‌باشد. كسانى كه آرزوهاى بلند در سر مى‌پرورانند، ولى راه صحيح تحصيل آنها را نمى‌شناسند و يا تلاش نمى‌كنند و يا برنامه‌اى درست و صحيح براى تحصيل آنها ندارند، در واقع تجّارى هستند كه با سرمايه خيال، تجارت مى‌كنند.

اميرالمؤمنين على(عليه السلام) اين‌گونه افراد را چه زيبا معرفى مى‌كند. حضرت مى‌فرمايند اينها آدم‌هاى احمق و بى عقلى هستند كه مى‌خواهند با سرمايه خيال و آرزو، تجارت كنند. آرزو و خيال، سرمايه و مال التجاره احمقان است. مخاطب اين كلام حضرت على(عليه السلام) كسى است كه مى‌خواهد به آرزوهاى طولانى نسنجيده، غير معقول و ارزيابى نشده خود اعتماد كند. در اين‌جا اصل آرزو داشتن مطرح نيست و مقصود رواياتى كه آرزو را يكى از بزرگ‌ترين خطرها معرفى مى‌كنند، آرزوهاى دور و دراز دنياست. منظور اين روايات آن است كه مبادا انسان براى دنيايش، هوس‌هاى زياد در سر داشته باشد و همه تلاش خود را صرف اين هوس‌هاى دنيايى نمايد. اين‌گونه آرزوهاى طولانى خطرى است كه باعث فراموش شدن آخرت مى‌گردد. آرزوى مذموم، آرزوى طولانى براى دنياست كه به طور مطلق مذموم است و اميرالمؤمنين على(عليه السلام) آن را يكى از بزرگ‌ترين خطرها مى‌دانند.

آنچه در اين وصيت الهى مورد نظر حضرت(عليه السلام) است همانا آرزوهاى غير معقولى مى‌باشد كه ارزش‌يابى صحيح و برنامه‌ريزى درست و تلاشى در خور براى آنها انجام نمى‌گيرد.

حضرت(عليه السلام) مى‌فرمايند: مبادا بر اين آرزوها اعتماد كنيد كه اين آرزوها مال التجاره احمقان است؛ اِيّاكَ و الْاِتّكالَ عَلَى المُنى فَاِنَّها بَضائِعُ النُّوكى. كسى كه على‌رغم فقدان شرايط فوق الذّكر به اين آرزوها اعتماد كند، هم از دنيا و هم از آخرت باز مى‌ماند. اين كلام، دستور زندگى است و فايده‌اش تنها مربوط به آخرت نيست؛ زيرا كسى كه فقط با آرزوهاى خود زندگى مى‌كند و تلاش لازم را جهت نيل به اهدافش هزينه نمى‌كند، دنياى خود را ويران مى‌سازد. چون هدف خود را درست ارزش‌يابى نكرده، راهش را نشناخته و تلاش هم نكرده است، به هدف خويش نمى‌رسد و وقتى به دنيايش نرسيد به طريق اولى به آخرت خود نمى‌رسد. اگر در پى آن آرزو، كوشش و تلاش كرد و به آن رسيد ممكن است آخرتش را هم تأمين نمايد، اما اگر تلاش نكرد و فقط با آرزو زندگى كرد، دنيا و آخرت، هر دو، را مى‌بازد. اين وضعيت نسبت به كسب معلومات و اهداف اخروى هم وجود دارد. كسى كه دوست دارد به مقامات اخروى و درجه اوليا برسد، اما زحمتى در اين مسير نمى‌كشد و صرفاً با ان‌شاء الله گفتن در صدد تحصيل آن است، به خيالات و اوهامى دل بسته است كه هيچ قابل اعتماد نيستند.

قرآن كريم يك مصداق بارز و كامل اين‌گونه آرزوپرورى و خيال‌بافى را از قول اهل كتاب نقل مى‌فرمايد: وَقَالوُاْ لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ اَيّاماً مَّعْدُودَة(1)، گفتند: هرگز آتش به تن ما نخورد، جز روزهايى چند. خداى متعال به قوم بنى‌اسرائيل نعمت‌هاى فراوان عطا فرمود و آنان را مورد لطف بسيار قرار داد. در قرآن هم چند مورد از نعمت‌هاى مادى و معنوى خداوند منان به آنها بيان شده است. نزول نعمت‌ها و الطاف بى‌كران الهى سبب شده بود تا آنها مغرور شوند و گمان برند كه نزد خدا خيلى عزيز هستند، به خصوص كه مى‌گفتند: نَحْنُ أَبْنؤُاْ اللَّهِ وَ اَحِبّؤُه(2)؛ ما فرزندان خدا و دوستان او هستيم. خدا فرزندان و دوستان خودش را به جهنم نمى‌برد: لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ اَيّاماً مَعْدُودة؛ اگر كسى از بنى‌اسرائيل گناه خيلى بزرگى هم انجام دهد، تنها چند روزى ممكن است عذاب بشود؛ ولى بالاخره نجات خواهد يافت. اين‌جاست كه قرآن مى‌فرمايد: تِلْكَ أَمانِيُّهُم(3)؛ اينها آرزوهاى ايشان است. اين حرف‌ها را به چه دليل بر زبان جارى مى‌سازيد


1. بقره (2)، 80.

2. مائده (5)، 18.

3. بقره (2)، 111.

و چه اندازه اطمينان داريد كه واقعاً شما به سعادت خواهيد رسيد و از عذاب نجات پيدا خواهيد كرد؟ به چه دليل اين‌گونه سخن مى‌گوييد و اين عقايد را ابراز مى‌داريد؟ اگر دليلى بر اين سخنان خود داريد، بياوريد؛ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَنَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ صَدِقِين(1). اين ادعايى كه مى‌كنيد يك آرزوست؛ آن هم آرزويى بى‌پايه، بى‌مايه و بى دليل. چه سان اعتماد داريد كه شما حتماً بهشتى هستيد و به جهنم نمى‌رويد؟ انسان بايد از آرزويش شناخت داشته باشد و بداند واقعاً چنين چيزى دست‌يافتنى است و از فلان روش هم به دست مى‌آيد. اين كه بهشت وجود دارد و آن بهشت دست يافتنى است، صحيح و مسلّم مى‌باشد، اما از چه راهى بايد به آن رسيد؟ آيا اين كه شما از بنى‌اسرائيل هستيد كافى است؟ يا صرف شيعه‌بودن براى رسيدن به بهشت كافى است؟ البته شفاعت حق است؛ اما شرايطى دارد كه آدمى بايد آن شرايط را تحصيل كند. خدا با كسى دوستى و خويشى ندارد؛ هر كه خدا را اطاعت كند، دوست خداست و هر كه معصيت نمايد دشمن خداست. اگر چه دوستان خداوند كه اهل اطاعتند گاهى دچار لغزش‌هايى مى‌شوند و گناهانى از آنها سر مى‌زند، ولى ممكن است در شرايطى خاص و به صورت‌هاى مختلف از عذاب الهى نجات پيدا كنند. شرط شفاعت اين است كه اولا دوست خداوند سبحان و اهل‌بيت(عليهم السلام) باشند، ثانياً اهل اطاعت باشند و ثالثاً لغزش و گناه آنها اتفاقى باشد و بناى آنها بر رعايت احكام الهى باشد والاّ به صرف ادعاى دوستى اهل بيت(عليهم السلام)نمى‌شود به بهشت وارد شد. اين آرزويى خام بيش نيست. به هرحال چه در امور دنيا و چه در امور آخرت به آرزوهاى بى‌اساس اعتمادكردن، عاقلانه نيست؛ بلكه اعتماد بر آرزوهاى بى‌پايه، پيشه احمقان است و آدمى را از رسيدن به اهداف دنيوى و اخروى باز مى‌دارد.


1. همان.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org