قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

درس نوزدهم

 

 

دعا (1)

 

 

 

تأخير در اجابت دعا

دعا، اعتراف عملى به بندگى

معيار اجابت

تغيير خواسته‌ها

اصرار در دعا

سبب تأخير اجابت

در دعا چه بخواهيم؟

 

 

 

 

دعا (1)

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

فَالْحِحْ عَلَيْهِ فِى الْمَسْأَلَةِ يَفْتَحْ لَكَ اَبْوابَ الرَّحْمَةِ وَلا يَقْنُطْكَ اِنْ اَبْطَأَتْ عَلَيْكَ الاِْجابَةُ فَاِنَّ العَطِيَّةَ عَلى قَدْرِ الْمَسْأَلَةِ، وَرُبَّما اُخِّرَتْ عَنْكَ الاْجابَةُ لِيَكُونَ اَطْوَلَ لِلْمَسْأَلَةِ وَاَجْزَلَ لِلْعَطِّيَةِ، وَ رَبَّما سَأَلْتَ الشَّىْءَ فَلَمْ تُؤْتَهُ وَاوُتيتَ خَيْراً مِنْهُ عاجِلاً وَ اجِلاً، اَوْ صُرِفَ عَنْكَ لِما هُوَ خَيْرٌ لَكَ(1) فَلَرُبَّ اَمْر قَدْ طَلَبْتَهُ فِيهِ هَلاكُ دينِكَ وَ دُنْياكَ لَوْ اوُتِيتَهُ، وَلْتَكُنْ مَسْأَلَتُكَ فيِما يَعْنيِكَ مِمَّا يَبْقى لَكَ جَمالُهُ وَيُنْفى عَنْكَ وَبالُهُ وَ الْمالُ لا يَبْقى لَكَ وَلا تَبْقى لَهُ، فاِنَّهُ يُوشَكُ اَنْ تَرى عاقِبَةَ اَمْرِكَ حَسَناً اَوْ سَيِّئاً أو يَعْفُوَ الْعَفْوُّ الْكَريمُ.

پس طلب‌نمودن و دعاكردن اصرار بورز تا باب رحمت را براى تو بگشايد. دير اجابت نمودن او تو را نااميد مگرداند كه همانا بخشش، بسته به مقدار درخواست است. و چه بسا در اجابت دعاى تو تأخير رخ دهد تا درخواست تو طولانى‌تر گردد و بخشش او كامل‌تر شود. و چه بسا چيزى را خواسته‌اى و تو را نداده و بهتر از آن را در اين دنيا يا آن دنيا داده و يا بهتر آن بوده كه آن را از تو بازدارد و چه بسا چيزى را طلب نمودى كه اگر به تو مى‌داد، تباهى دين و دنياى خود را در آن مى‌ديدى. پس درخواستت چيزى باشد كه نيكى آن براى تو پايدارتر است و سختى و رنج آن از تو دور، كه نه مال، براى تو پايدار مى‌ماند و نه تو براى مال، پايدار مى‌مانى. به زودى پايان كار نيك و يا بد خود را و يا بخشنده كريم تو را مى‌بخشد.

 

بى‌گمان مدعيان بندگى كم نيستند كه با صدايى به بلنداى فلك، ادعاى بندگى بر زبان جارى دارند، ولى در اين ميان آن كسى بند بندگى حضرت حق را به جان دارد كه در هر جلوه‌اى از


1. در برخى نسخه‌ها به جاى اين جمله، عبارت «او صرتَ الى ما هو خير لك» بيان شده است.

جلوه‌هاى عملى زندگى، اين بنده بودن را ابراز دارد. به يقين اگر دل، بند بندگى بى‌نياز را بر خود داشته باشد، نياز جز به درگاه او نخواهد برد. از اين‌روى اگر چشم اميد زبيگانه داشت و به نيازمندى روى نمود، همگان او را از انجمن بندگان خداوند خارج مى‌بينند، چرا كه بندگى خداوند را با خواندن غير او مغاير مى‌بينند و گويا از همين روست كه حضرت رسول خاتم(صلى الله عليه وآله)مى‌فرمايند: اَلدُّعُاءُ مُخُّ الْعِبَادَة(1)؛ دعا مغز و لب عبادت و بندگى است. اينك در اين فراز پندهاى الهى، مولى الموحدين اميرالمؤمنين على(عليه السلام) نيز درباره دعا و اهميت و فوايد آن و ترغيب به دعا كردن دُر افشانى مى‌فرمايند و در نهايت مطاف، دعا را به عنوان كليد خزاين رحمت الهى معرفى مى‌فرمايند. بنابر كلام امير كلام، رحمت الهى خزاينى دارد بى‌پايان، كه هيچ گاه تمام‌شدنى نيست و براى استفاده از اين خزاين، احتياج به كليدى است و آن كليد به عقيده حضرتشان همانا دعاست و هر كسى در هر وقت كه بخواهد مى‌تواند از اين كليد استفاده كرده و درهاى رحمت الهى را به روى خود بگشايد و از رحمت حق (جلّ جلاله) برخوردار گردد. مسلّم است كه هر شخصى كه به خداى متعال و فرمايشات اميرالمؤمنين على(عليه السلام) ايمان داشته باشد، با شنيدن اين بيانات تصميم مى‌گيرد كه از دعا استفاده كند . چون كارى مفيدتر از دعاكردن و نتيجه‌اى بالاتر از دستيابى به خزاين رحمت الهى كجا مى‌توان يافت تا از آن براى دنيا و آخرت بهره بگيريم؟! اين معنا و اين دامنه تأثير دعا به گونه‌اى در آينه كلام حضرت على(عليه السلام) جلوه‌گر شده است كه جاى ترديد و تأمل در بهره‌گيرى از آن باقى نمى‌گذارد و هر شنونده‌اى را بى‌درنگ به سوى دعا فرا مى‌خواند. اما در اين ميان، چه بسا در برخى نفوس ناآشنا، توقع بى‌مورد و سؤالاتى بى‌پاسخ نيز بروز نمايد كه حضرت(عليه السلام) جهت رفع آنها مطالبى را عنوان مى‌كنند.

 

تأخير در اجابت دعا

شايد براى برخى اين سؤال جلوه نمايد كه چرا بارها دعا كرديم، ولى مستجاب نشد؟! اگر دعا كليد رحمت و خزاين الهى است، بايد هر كس از اين كليد استفاده كند از باب رحمت الهى دست خالى برنگردد و نتيجه بگيرد. پس چرا دعاى ما مؤثر واقع نشد و على رغم تلاشى كه


1. بحارالانوار: ج 93، ص 300، روايت 37.

نموديم و اين كليد را به كار گرفتيم، نتيجه‌اى حاصل نشد؟! اين جاست كه حضرت على(عليه السلام) با كلام ثمين خود اين شبهه را از اذهان دور ساخته، مى‌فرمايند: در دعا نمودن اصرار كنيد. اين‌چنين نباشد كه اگر يك بار دعا كرديد و مستجاب نشد، دعا نمودن را ترك و رها سازيد. و از طرفى ديگر بايد توجه داشته باشيم كه در دير اجابت شدن هم حكمت‌هايى دارد؛ يعنى اگر دعاى شما در اولين مرتبه مستجاب نشد، نبايد نااميد شويد. چه بسا خداوند سبحان به خاطر علت و حكمتى اجابت دعا را به تأخير انداخته است. البته هدف و جهت اين حكمت ممكن است متوجه شخص دعاكننده و يا متوجه شخص يا امور ديگرى باشد؛ مثلا خدا دوست دارد كه اين شخص يك‌بار ديگر دعا كند و مشمول رحمت مجدد حضرت حق گردد؛ چون هر بار كه دعا مى‌كند مستحق يك نوع رحمت يا يك واحد خاصى از رحمت، كه متناسب با آن دعاست، مى‌شود. پس اگر دوباره دعا كند، مستحق رحمت مضاعف مى‌گردد. اگر خداوند متعال همان دفعه اوّل دعاى او را مستجاب و رحمتى را كه مستحق آن است بر او نازل فرمايد، او ديگر دعا نمى‌كند، و وقتى كه دعا نكرد ديگر مستحق رحمت بيشترى، كه خدا دوست دارد اين بنده مستحق آن شود، نمى‌گردد. از همين روست كه اجابت دعا را به تأخير مى‌اندازد تا اين دعاكننده مجدّد دعا كند و رحمت بيشترى بر او افاضه گردد؛ چون به وسيله دعاست كه بنده به خداوند منان تقرب مى‌جويد و مستحق رحمت بيشتر الهى مى‌شود و از جانب ديگر خداوند متعال هم دوست دارد كه به اين بنده رحمت بيشتر برسد . البته ظرفيت بندگان خدا متفاوت است، چه بسا كه اگر چند دفعه دعا كرد و مستجاب نشد ديگر ظرفيت دعاى بيشتر را نداشته باشد كه در آن موقع خدا دعايش را استجابت مى‌فرمايد. به هرحال يك دليل تأخير در اجابت اين است كه شخص، مكرراً دعا كند و مستحق رحمت مجدّد حضرت حق گردد.

 

دعا اعتراف عملى به بندگى

جوهره دعا، عبادت است. شخصى كه دستش را پيش خداوند منّان دراز مى‌كند، چه در ظاهر دست خود را بلند كند و يا در دل به خدا توجه پيدا كند و در خانه خدا گدايى نمايد، عبادت كرده است؛ چرا كه اين اعمال، همانا اعتراف عملى به عبوديّت خود، و ربوبيّت الهى است و

روح عبادت هم چيزى جز اين معنا نيست. مگر مى‌پنداريد كه عبادت خداوند چيست؟! كسى كه نماز مى‌خواند يا عبادت ديگرى انجام مى‌دهد، در واقع مى‌گويد، اى خدا تو مولايى و من بنده تو هستم. پس عبادت، اظهار عبوديّت در پيشگاه ربوبى است و چيزى جز اين نيست. و دعا هم همين محتوا را در بر دارد. كسى كه دستش را دراز كرده و خدا خدا مى‌كند در واقع خود را بنده وى مى‌داند و به عنوان اين كه بنده اوست دستش را دراز مى‌كند و اين، همان عبادت است. اگر بر دعا هيچ اثرى مترتّب نمى‌شد جز اين كه موجب تقرّب آدمى به خداوند سبحان و ثواب الهى مى‌شود، براى انسان، كافى بود كه دست از اين عبادت برندارد. به يقين اين خود خيلى بيش از آن حاجتى كه از خدا (جلّ جلاله) مى‌گيرد، ارزش دارد. در حالى كه آدمى هرگز نمى‌تواند به ارزش اين عمل خود پى ببرد و نمى‌داند كه چه قدر فايده دارد. چون علاوه بر اين كه با دعا به خدا تقرّب مى‌جويد و عبادت مى‌نمايد و ثواب مى‌برد، حاجت او نيز روا مى‌گردد و... البته عنايت داريد كه لطف خداى متعال و فضل الهى منحصر به اين نيست.

 

معيار اجابت

بايد توجه داشت كه فقط يكى از حكمت‌هاى تأخير در اجابت دعا، مجدّداً دعا نمودن و استحقاق رحمت بيشتر يافتن، مى‌باشد. ولى حكمت تأخير در اجابت منحصر در استحقاق رحمت مضاعف نيست. بلكه ممكن است، حكمت تأخير در اجابت اين باشد كه اگر دعا در آن وقتى كه آدمى مى‌خواهد اجابت گردد و با عجله مستجاب شود، آثار بدى در پى خواهد داشت كه دعا كننده خودش نمى‌داند و نمى‌پسندد. بسيارى از امور در يك زمان، مطلوب و در زمان ديگر، آن مطلوبيت را ندارد؛ يعنى گاهى اوقات به خير و مصلحت انسان تمام مى‌شود و در يك وقت ديگر به ضرر وى مى‌انجامد. از اين‌رو گاهى اگر دعا در زمان خواسته شده، برآورده شود، به مصلحت دعاكننده نيست. به بيان ديگر گاهى اوقات آدمى چيزى را از خداوند مى‌خواهد كه خود نمى‌داند آن چيز در چه وقتى به مصلحت او و خوب است و چه زمانى بد و مضرّ است، ولى از آن جا كه انسان عجول است ـ وَكانَ الاِْنْسانُ عَجُولا(1) ـ دوست


1. اسراء/ 11.

دارد دعايش اجابت شود. فوراً در صورتى كه خداوند خير و مصلحت او را در اين مى‌بيند كه با تأخير انجام گيرد. و اگر دعاى او زود مستجاب گردد و آن چه را كه خواسته، فوراً به او عطا گردد، مصلحت و مطلوب واقعى او نيست و شرايط و مصالح به گونه‌اى اقتضا مى‌كند كه اين مطلوب در زمان ديگرى عطا گردد. حتى گاهى اوقات آن چه كه انسان از خدا مى‌خواهد، هيچ به صلاح او نيست، در اين موارد خداوند سبحان اجابت نفرموده و يا اجابت را به تأخير مى‌اندازند. در واقع اين گونه دعا نمودن مثل اين است كه طفل مريضى از مادر خود شيرينى يا غذاى خاصّى را بخواهد كه براى او اصلا مفيد نيست و اگر استفاده كند، مرض او سخت و حادتر مى‌شود. اين طفل چون به مضرّات آن، علم و آگاهى ندارد، اصرار مى‌كند كه مادرش آن شيرينى را به او بدهد؛ چراكه فقط شيرينى را درك مى‌كند، ولى مادر مهربان كه به مضرّات آن آگاه است از روى مهربانى آن را به او نمى‌دهد. حال اگر خداى متعال هم حاجت كسى را برآورده نمى‌سازد. و دعاى او بى‌تأثير مى‌شود، به اين سبب است كه آن چيز، صلاح او نبوده است و آن‌جا كه خداى متعال خير و صلاح او را مى‌خواهد آن را به او عطا نمى‌فرمايد.

 

تغيير خواسته‌ها

همان گونه كه گذشت در برخى دعاها، خواسته‌هاى آدمى به گونه‌اى است كه حضرت بارى آن را به مصلحت او نمى‌بيند و بنابر آنچه خود خير و صلاح مى‌دانند در دعاها تبديل و تغيير ايجاد مى‌فرمايد. البته اين كلام به اين معنا نيست كه خداوند منان دعا را بى‌اثر كند. بلكه دعا اثر كرده و به خاطر تأثير همين دعاست كه خداوند سبحان رحمت و خيرى به او عطا فرموده است. او مى‌پنداشت خير در آن چيزى است كه او مى‌خواسته، ولى از آن جا كه خداوند مصالح بندگان خود را بهتر مى‌داند، چيزى را در مقام اجابت عطا مى‌فرمايد كه واقعاً به مصلحت و خير اوست. براى تبيين بهتر سخن، فرض كنيد كسى دعا كرده و از خداوند سبحان مسألت نموده تا فلان مال و يا فلان همسر را نصيب او فرمايد، ولى از آن جا كه خداوند سبحان ـ جل جلاله ـ مى‌داند اين مال و يا اين همسر به مصلحت او نيست، لذا در مقام اجابت، همسر يا مال ديگرى را ـ كه بهتر از آن مال يا همسر مى‌باشد ـ به او عطا مى‌كند. اين

عطايا نيز در اثر استجابت همان دعاست؛ يعنى همان دعايى كه او براى مال يا همسرى خاص نموده بود، خدا آن دعا را به گونه بهترى مستجاب مى‌كند و چيز ديگرى به جاى آن، به او مى‌بخشد. در اين‌گونه موارد نبايد تصور شود آن دعا را اجابت نفرموده‌اند، بلكه در مقام اجابت آن دعاست كه اين عطا انجام پذيرفته است. به بيان ديگر، خداى متعال در اين جا اعمال ولايت كرده و چيزى به بنده خود عطا فرموده كه خير او را در آن مى‌بيند. انسان گاه از روى جهالت و انديشه‌هاى واهى چيزى را كه به خير و صلاح او نيست از خداوند درخواست مى‌كند، ولى خداوند سبحان خير واقعى او را به وى مى‌دهد و بهتر از آن چه او درخواست كرده بود، به وى عطا مى‌فرمايد. پس اگر دعايى مستجاب نمى‌شود، با وعده‌هاى الهى كه مى‌فرمايد: اُدْعُونى اَسْتَجِبْ لَكُم(1)، يا وَ اِذا سَأَلَكَ عِبادِى عَنِّى فَاِنِّى قَريبٌ اُجيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ اِذا دَعَان(2)، منافات ندارد؛ چون اين وعده‌ها حتماً تحقق پيدا مى‌كند؛ البته گاهى اوقات با تأخير و گاهى اوقات با تبديل به احسن و عطاى چيزى بهتر از آنچه كه انسان خواسته است. مقتضاى بندگى خداوند اين است كه بنده خدا همواره به خداوند منان حسن ظن و اعتماد داشته باشد و مبادا اين‌گونه پندارد كه خدا بخل ورزيده و آن چه را كه طلب كرده، به او نداده است، بلكه بهتر از آن چه مى‌خواسته به او داده است؛ يعنى علاوه بر نيل به خواسته‌هاى بهتر از خواسته مقصود و موردنظر، دعا موجب تقرّب وى نيز مى‌گردد.

 

اصرار در دعا

به دنبال اين دُرافشانى كه حضرت(عليه السلام)، دعا را كليد فتح خزاين رحمت الهى معرفى مى‌كنند در ادامه مى‌فرمايند: بايد در دعا اصرار نماييد، مبادا با يك بار دعا كردن و مستجاب نشدن، كليد فتح خزاين رحمت الهى را رها و ترك كنيد. لذا نه تنها يك مرتبه و دو مرتبه و ده مرتبه و صدمرتبه، بلكه بايد در دعا اصرار و پافشارى نمود كه خداى متعال الحاح در دعا را دوست دارد. به بيانى ديگر، افزون بر دعا نمودن، الحاح و اصرار در دعا نيز خود مطلوبيت دارد و پسنديده درگاه احديّت است. اما اين كه چرا خداوند سبحان با اولين دعا عطا نمى‌كند و


1. غافر/ 60.

2. بقره/ 186.

اجابت نمى‌فرمايد در خود حكمت‌هايى نهفته دارد. در وهله نخست حضرت على(عليه السلام) مى‌فرمايد: لايَقْنُطْكَ اِنْ‌اَبْطَأَتْ عَلَيْكَ الاِْجَابَةُ؛ اگر اجابت دعا به تأخير افتاد، هرگز نبايد نا اميد گرديد و كليد خزانه رحمت الهى را رها سازيد. بايد اعتقاد واثق به خداوند متعال داشته باشيد كه به هر اندازه‌اى كه درخواست و دعا كنيد، به همان اندازه خدا به شما عطا مى‌فرمايد. به ازاى هر بار كه دعا و مسألت مى‌كنيد استحقاق مقدارى از رحمت الهى را پيدا مى‌كنيد. پس هيچ دعايى بى‌اثر نيست. اگر خداوند سبحان، دعايى را اجابت نفرمود، دوباره دعا كنيد تا دوبرابر از رحمت الهى برخوردار گرديد. خواست و مشيت خداوند (جل جلاله) بر اين قرار گرفته است كه رحمت بيشترى عطا فرمايد. رحمت خداوند اگر چه بى حد و غير متناهى است وليك هرگز بى‌حساب و بى‌ضابطه نيست و بايد طرف، استحقاق پيدا كند تا مشمول رحمت الهى گردد و اين استحقاق از چند راه تحصيل مى‌گردد كه يكى از آن طرق دعا نمودن است. پس اگر خداوند متعال بار اول دعاى شما را مستجاب نمى‌فرمايد، يك بار ديگر دعا كنيد تا مستحق رحمت دوباره شويد. و اگر ظرفيت و حوصله داشتيد سه بار و چهار بار و ... دعا كنيد و خداوند منّان هم اگر اجابت نمى‌نمايد و به تأخير مى‌اندازد از اين روست كه مستحق رحمت بيشترى شويد. بيشتر دعا كنيد تا در نتيجه، عطيه‌اى كه خدا به شما عطا مى‌كند، فراوان‌تر باشد. چون با بيشتر دعا كردن، استحقاق عطاى بيشترى را پيدا مى‌كنيد لذا از دعا كردن نبايد خسته شد؛ چرا كه: رُبَّما اُخِّرَتْ عَنْكَ الاِْجابَةُ لِيَكُونَ اَطْوَلَ لِلْمَسأَلَةِ وَ اَجْزَلَ لِلْعَطِيَّةِ.

 

سبب تأخير اجابت

در زمينه علت تأخير اجابت دعا روايات زيادى وجود دارد كه مضامين بسيار ظريف و لطيفى را هم بيان مى‌دارند كه شنيدن آنها براى كسانى كه در وادى محبّت قدم‌مى‌زنند، بسيار دلنشين مى‌باشد. به عنوان نمونه در حديثى حضرت صادق(عليه السلام)مى‌فرمايند: اِنَّ الْعَبْدَ لَيَدْعُوا فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّوَجَلّ لِلْمَلِكَيْنَ: قَدِ اسْتَجَبْتُ لَهُ وَ لكِنْ اِحْبَسُوهُ بِحاجَتِهِ فَاِنّى اُحِبُّ اَنْ اَسْمَعَ صَوْتَهُ...(1)؛ وقتى كه مؤمنى دعا مى‌كند، خداى متعال به ملائكه مى‌فرمايد: دعايش را مستجاب نمودم، ولى آن را نگه داريد و عطا نكنيد كه من دوست دارم صداى اين بنده مؤمنم را بشنوم. اگر دعاى او را


1. كافى: ج2، ص 489، روايت 3.

مستجاب كنيد و خواسته وى را به او بدهيد، ديگر مرا صدا نمى‌زند و من مى‌خواهم صدايش را بيشتر بشنوم. اما نسبت به شخصى كه دلش آلوده به نفاق است و خدا دوست ندارد صداى او را بشنود، مى‌فرمايد: «زود حاجتش را بدهيد». پس تأخير اجابت دعا، نشان كم لطفى و كم محبتى خدا نيست. بلكه گاهى برعكس، هر چه بيشتر تأخير شود، دليل بر بيشتر دوست داشتن خداست كه از شنيدن صداى بنده‌اش خشنود مى‌گردد و او هم استحقاق رحمت بيشترى را پيدا مى‌كند.

با توجه به مطالب فوق گويا اين قسمت از رهنمودهاى على(عليه السلام) كه مى‌فرمايد: وَ رَبَّمَا سَأَلْتَ الشَّىْءَ فَلَمْ تُؤْتَهُ وَ اُوتيتَ خَيْراً مِنْهُ عاجِلا اَوْ آجِلا، ناظر بر همين مطلب است كه عده‌اى در آخرت به اجابت دعاى خود مى‌رسند، ولى چون گفتگوى با حضرت دوست براى آنها دلنشين است هرگز خسته نمى‌شوند. در واقع از گذر دعا به همنشينى با خدا آن چنان دل داده‌اند كه بر آورده شدن دعا، تنها وسيله‌اى براى اين هدف ايده‌آل قرار گرفته است؛ اجابت دعا فراموش شده و خود دعا محفل انسى با خداوند شده است. در اين فراز از وصيت، حضرت مى‌فرمايند گاهى اوقات با سؤال و دعا چيزى را از خداى متعال مى‌خواهيد، ولى خداوند سبحان آن را به شما نداده، چيزى بهتر از آن عطا مى‌نمايد. و شما مى‌پنداريد كه دعا نكرده، اين عطيه را دريافت داشته‌ايد، در صورتى كه آن عطيه به خاطر اجابت دعاى شما بوده است كه چيزى را از خدا ـ (جل جلاله) ـ خواسته بوديد و آن را ندادند، ولى بهتر از آن را عطا فرمودند. كسانى هم هستند كه ظرفيت بيشترى دارند و خدا اصلا در اين دنيا دعاى آنها را اجابت نمى‌فرمايد و تحقّق آن را به آخرت واگذار مى‌كند چون از سويى در اين دنيا به لذت گفتگوى با خداوند مشغول هستند و اين عطيّه را بهتر مى‌شمارند و از طرفى در آخرت كه نياز بيشترى به آن عطيه درخواست شده دارند از آن بهره‌مند مى‌شوند. و چون مى‌دانند نعمت‌هاى اخروى خيلى بهتر از نعمت‌هاى دنيوى است، برآورده شدن در آخرت را ترجيح مى‌دهند.

به هر حال خداى سبحان هميشه بهترين را مى‌دهد. يا بهترين همين دنيا يا بهترين آن دنيا و گاهى اوقات بهترين، آن است كه خداى متعال اصلا دعا را اجابت نكند. چون چيزى كه مى‌خواهيد مضرّ است و هيچ سودى ندارد. و اگر هم خدا به شما بدهد، بعد خودتان پشيمان

خواهيد شد. موارد زيادى اتفاق افتاده است كه آدمى با اصرار فراوان در دعا و زحمت زياد و نذرهاى سنگين چيزى را به دست مى‌آورد ولى بعد مى‌فهمد كه به دست خود چه مشكلاتى براى خود آفريده است. نمونه‌هاى بسيار زيادى از اين موارد وجود دارد و هر يك از ما در زندگى شخصى خود آن را تجربه كرده و يا در زندگى ديگران مشاهده نموده‌ايم كه افرادى با حرص و ولع فوق‌العاده و كوشش فراوان و با نذر و نيازهاى خيلى سنگين چيزى را از خداى منان خواستند و به دست آوردند، ولى وقتى به آن دست يافتند، فهميدند كه اگر نخواسته بودند و يا خداى سبحان به آنها نمى‌داد، بهتر بود. به عنوان نمونه گاه در ابتدا خداوند متعال به كسى فرزندى عطا نمى‌فرمايد، ولى او با دعا و نذر و نياز بسيار، به مطلوب خود مى‌رسد و خداوند، دعاى وى را اجابت و بچه‌اى به او مى‌دهد و اين بچه بزرگ مى‌شود و آبروى او را در دنيا مى‌ريزد و باعث معصيت و غصه و گرفتارى والدين مى‌گردد، تابدان جا كه والدين بارها آرزو مى‌كنند كه اى كاش اين بچه را نمى‌داشتيم . اما خدا (جل جلاله) از اين رو حاجت چنين فردى را با وجود پشيمانى بعدى عطا مى‌كند كه اگر برآورده نسازد، ممكن است به خدا بدگمان گردد و ايمان خود را از دست بدهد؛ چون با خود مى‌گويد با اين همه عبادت و دعا و نذر و نياز خدا حاجت حق و بجاى من را عطا نكرد!! همان بهتر كه ره بى‌ايمانى را پيش گيريم تا لااقل حاجت حق دنيوى ما برآورده گردد!! در اين حالت است كه حضرت حقّ (جل جلاله) خواسته وى را عطا مى‌فرمايد تا او ايمان خود را از دست ندهد. اين يك نمونه از هزارها دعا و انبوه خواسته‌هاى دنيوى است كه اجابت آن به مصلحت بنده مؤمن نيست، ولى وى در برآورده شدن آن اصرار فراوان مى‌كند و تا مرز نفى ايمان پيش مى‌رود. حالات بندگان خداوند در برابر خواسته‌ها و دعاهايى كه به درگاه حضرت بى‌نيازش دارند، متفاوت است. برخى افراد با برآورده نشدن حاجت موردنظر، ايمان خود را مى‌بازند كه خداوند براى جلوگيرى از اين خسران، يك نوع تدبير مى‌فرمايد و برخى ديگر با برآورده شدن حاجتشان در تيررس شيطان قرار مى‌گيرند كه خداوند در اينجا تدبير ديگرى اعمال مى‌فرمايد. داستان آن كسى كه در زمان پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) زندگى مى‌كرد و وضعيت معيشتى سختى داشت را شنيده‌ايد كه حضرت به او كمك كردند تا گوسفندى خريد و اين گوسفند، گوسفند ديگرى را به دنيا آورد و همين‌طور

گوسفند ديگرى تا اين كه كم كم در اثر زاد و ولد گوسفندان، صاحب يك گلّه بزرگ گوسفند شد. همچنان كه اين گلّه بزرگ و بزرگ‌تر مى‌شد، نگهدارى آن در شهر سخت و سخت‌تر مى‌گرديد تا آن جا كه براى نگهدارى از آنها به خارج از شهر رفت و در آن جا به گله‌دارى پرداخت. از همين رو ديگر نمى‌توانست مانند روزهاى قبل به فيض نماز جماعت به امامت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نايل گردد و از اين نعمت بى‌منتهاى معنوى محروم شد و فاصله او از معنويت آن قدر زياد گرديد كه وقتى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)شخصى را براى دريافت زكات به نزد او فرستادند، به درخواست فرستاده پيامبر خدا جواب منفى داد و از پرداخت زكات، امتناع ورزيد و گفت شما مى‌خواهيد باج بگيريد!! من زحمت‌هاى فراوان متحمل شده‌ام تا اين گله را فراهم آورده‌ام و هرگز آن را مفت به شما نمى‌دهم!!! بالأخره در سستى ايمان تا مرزى پيش رفت كه حضرت رسول(صلى الله عليه وآله وسلم) تصميم گرفتند آن سرمايه اوليّه‌اى كه به او عطا فرموده بودند، پس بگيرند و آن شخص هم چون عطيّه رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) را در برابر سرمايه فعلى خود مقدار ناچيزى مى‌پنداشت، پس داد. وليك غافل از آن كه بنيان سرمايه او همان بخشش و كرامت رسول خداست. پس از آن، آفتى پيش آمد و گله را از بين برد. آن مرد با اصرار فراوان از خداوند سبحان كمك خواست و دعا كرد تا پول‌دار شود، اما پول‌دارشدن همان و محروم گرديدن از ايمان، همان. چرا كه قدم به قدم با پول‌دار شدن، از عبادت و نماز به امامت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و حضور در مجالس پيغمبر خدا محروم گرديد و تا به آن‌جا پيش رفت كه زكات را يك نوع باج، خواهى تلقى كرد و در نهايت حضرت رسول(صلى الله عليه وآله وسلم) براى اين كه او را از اين بدبختى و انحطاط نجات بخشند، كرامت خود را پس گرفتند تا بيش از اين به ايمان و دينش ضرر وارد نيايد. بنابراين گاهى اوقات حاجات دنيوى مى‌تواند براى دين انسان ضرر داشته باشد و خداى متعال كه همه چيز را مى‌داند و خير بنده خود را مى‌خواهد، آن حاجت را عطا نمى‌فرمايد تا به دينش لطمه و ضررى وارد نشود و باعث از كف رفتن دين و دنياى وى نگردد.

البته بايد توجه كنيم كه مبادا مطالب فوق باعث بروز اين وسوسه شود كه پس براى چه دعا كنيم؟! چه دعا كنيم و چه دست از دعا بكشيم، تدبير آن به دست كسى است كه مصالح را بهتر مى‌داند و اگر بخواهد عطا كند، بدون دعا هم مى‌بخشد. پس چه نيازى به دعا نمودن است به

خصوص وقتى كه مستجاب هم نمى‌شود؟ از اين كلمات اميرالمؤمنين(عليه السلام) معلوم مى‌شود كه دعا هم ديگر فايده‌اى ندارد!

جواب، اين است كه دعا، عبادت خداست و ثواب دارد، هر چند هرگز اجابت نگردد. افزون بر اين، هيچ دعايى بى‌اجابت نخواهد بود، بلكه يا همان چيزى كه درخواست شده، در همان زمانى كه مد نظر است، عطا مى‌گردد و يا در وقت ديگرى اجابت مى‌گردد، يا به جاى آن چه كه خواسته شده است، چيز ديگرى عنايت مى‌شود. افزون بر تمام تأثيرات مذكور بايد توجه داشته باشيم كه حتى اگر در دنيا هيچ مؤثر نباشد و ذرّه‌اى عطا نشود، به يقين دعا ذخيره‌اى مناسب براى آخرت است. پس هرگز دعا بى‌اثر نيست. اين گونه نيست كه شما دعا كنيد ولى مستجاب نشود و كاملا بى‌اثر باشد، بلكه با توجّه به اين كه تأثيرات دُعا متفاوت است، هيچ دعايى بى‌اثر نمى‌ماند.

 

در دعا چه بخواهيم؟

حال كه هيچ دعايى بى‌تأثير نيست و هر دعايى در دنيا و آخرت تأثير مناسب خود را دارد، لازم است بدانيم كه در دعا چه چيزى را از خداى منّان درخواست نماييم؟ واضح است كه انسان عاقل با كليدى كه درهاى خزاين الهى را باز مى‌كند، بايد درى را بگشايد كه ارزش آن بيشتر است؛ يعنى اگر خواسته باشد با كليد دعا درِ گنجينه‌اى از خزاين را بگشايد و يك دعاى مستجاب داشته باشد بايد با آن كليد در صندوقى را باز نمايد كه درون آن ذخاير ارزشمندترى وجود دارد. اگر در صندوقى يك برگ هزار تومانى و در صندوق ديگرى يك سكه بهار آزادى و در صندوق سوم يك دانه الماس وجود دارد، شخص انديشمند عاقل با كليدى كه يكى از سه صندوق را مى‌تواند بگشايد، آن صندوقى را باز مى‌كند كه نفع و ارزش محتواى آن بيشتر است و دوام زيادترى دارد. بنابراين بايد در دعاى خود چيزى را از خداوند متعال بخواهيم كه كمال و ارزش و دوام بيشترى دارد. متاع دنيا نه وفايى دارد و نه چندان ارزشى و نه بقايى؛ اگر هم براى مدتى باقى بماند، براى هميشه باقى نخواهد نماند و بالاخره روزى از ما جدا خواهد شد. بنابراين بايسته است كه در دعا به امور دنيوى توجه نكنيم؛ چون هر چه از امور دنيوى را

بخواهيم تمام شدنى است. بهتر است با دعا چيزى را از خداوند سبحان بخواهيم كه تمام شدنى و فانى نيست و نه از آن جدا مى‌شويم و نه از ما جدا مى‌شود. بايد چيزى را بخواهيم كه در آخرت براى ما باقى مى‌ماند. وَلْتَكُنْ مَسْأَلَتُكَ فيِماَ يَعْنيِك؛ دعا براى چيزهايى كه دردى را درمان نمى‌كنند و حتى گاه حسرت سوزاننده‌اى را بر دل باقى مى‌نهند، فايده‌اى ندارد. از همين رو بايد چيزى را درخواست نمود كه درمان دردى باشد و رهاوردِ ماندگارى را به ارمغان آورد؛ نه آن كه چند روز باشد و بعد از چندى، وزر و بال انسان گردد. چيزى را از خداوند متعال مسألت نما كه وبال نباشد و گرفتارى ايجاد نكند. بنابراين چيزى را كه بايد طلب نمود كه براى هميشه ماندنى و التذاذ از آن مستدام است و موجب سعادت جاودان مى‌گردد. عاقلانه نيست كه آدمى چيزى را از خداوند منّان بخواهد كه چند روزى بيش دوام ندارد.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org