- پيشگفتار
- منشور محبّت و معرفت 1
- منشور محبّت و معرفت 2
- منشور محبّت و معرفت 3
- منشور محبّت و معرفت 4
- منشور محبّت و معرفت 5
- منظومه ولايت 1
- منظومه ولايت 2
- منظومه ولايت 3
- منظومه ولايتِ 4
- مهدىباورى و آثار آن
- ياوران امام زمان (عليه السلام)
- فلسفه غيبت
- وظيفه شيعيان در دورانِ غيبت
- آسيبشناسىِ اهداف امام زمان (عليه السلام)
وظيفه شيعيان در دورانِ غيبت
وظيفه عالمان در عصر امام زمان(عليه السلام)
1. پرهيزگارى و پيشوايى پرهيزگاران
نمونهاى از ولايت اولياى خدا
2. جهاد همه جانبه فرهنگى
3. دستگيرى از نسل جوان
4. تجهيز به سلاح علم و حكمت
وظيفه شيعيان در مقابله با دشمنان
1. دورى از فتنهها و شبهههاى كفرآميز
2. اعلان بيزارى و دشمنى
3. سازشناپذيرى
4. ايمان به قدرت و يارى الاهى
وظيفه عالمان در عصر امام زمان(عليه السلام)
1. پرهيزگارى و پيشوايى پرهيزگاران
بزرگ ترين افتخار براى عالمان شيعه اين است كه عهدهدار نقشِ وراثت از امام زمانعجّل اللّه تعالى فرجه الشريف مىشوند؛ يعنى ايشان در زمان غيبت، وظيفهاى را انجام مىدهند كه اگر مولايشان حضور مىداشت، آن را انجام مىداد؛ البتّه در شعاعى كوتاه و ظرفى محدود. كار، همان كار، يعنى روشنگرى و هدايت خلق خدا است.(1)
در دوران غيبت، دو وظيفه و تكليف براى ما ضرورت دارد: يكى اين كه خودمان را از آلودگى گناهان و غفلتها پاك كنيم و لحظه به لحظه به خدا نزديكتر سازيم، و ديگر آن كه دست ديگران را نيز بگيريم و اطراف خويش را نورافشانى كنيم. در واقع بايد نقش امام(عليه السلام) را در شعاعى كوچك و محدود ايفا كنيم. بارى، عالمى كه در مكتب اهل بيت(عليهم السلام) تربيت شده باشد مىتواند يك مرتبه از ولايت و امامت را چه در عرصه تكوين و چه در جنبه تشريع عهده دار شود.
نمونهاى از ولايت اولياى خدا
درست است كه تعداد امامان، به معناى اصطلاحى خودش، دوازده تا بيشتر نيست؛ امّا پيروان واقعى ايشان فراوانند. يكى از اوليا و دوستان خدا كه پس از مرگ نيز كرامتهاى فراوانى از وى ظاهر شده، مرحوم ميرزاى قمى(رحمه الله) است. فراوانند كسانى كه براى رسيدن
1. امامهادى(عليه السلام) دباره جايگاه والاى عالمان متعهّد در عصر غيبتِ امام زمان(ارواحنا فداه) مىفرمايد: «اگر نبودند عالمانى كه پس از غيبتِ قائم شما، مردم را به سوى حضرت، دعوت و راهنمايى، و با برهانهاى الاهى از دين او دفاع كنند و بندگان ضعيف خدا را از دام ابليس و سركشان و نواصب برهانند، هيچ كس باقى نمى ماند، مگر آن كه از دين خدا خارج مىشد، ولى اين عالمان، همانگونه كه ناخداى كشتى، سكّان كشتى را به دست مىگيرد، زمام دلهاى شيعيان ضعيف ما را به دست مىگيرند: اولئكَ هُمُ الأَفضَلُون عندَ اللَّهِ عزَّ و جل؛ همانا ايشان برترين افراد نزد خداوند عزّ و جلّ هستند». (علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 2، ص 6، باب 8، ح 12)
به حاجت خود به مقبره ان بزرگوار در قبرستان شيخانِ قم رفتهاند و پس از خواندن فاتحه و سوره يس به حاجت خود رسيده اند. اين شخصيت بزرگ، نزد خداوند چنان مقامى يافته كه آثار وجودى و كرامتهايش فراتر از مواردى است كه زمان حيات او رُخ داده و به قدرى گسترده و فراوان است كه ضبط و جمع آورى آنها بسيار دشوار مىنُمايد.
حضرت آيتالله بهجت، أدام اللّه ظلّه العالى، درباره يكى از كرامتهاى مرحوم ميرزا در زمان حيات او مىفرمود: شخصى كه مقابل مقبره مرحوم ميرزاى قمى اعلى الله مقامه دفن شده، ازهالى قفقاز بوده است. وى زمان حياتش با كاروانى از قفقاز كه در آن دوران، در قلمرو ايران بوده است، جهت انجام مراسم حج، عازم مكّه معظّمه مىشود. پس از زيارت خانه خدا و انجام مراسم حج، قدرى سوغات مىخرد و در هميانش مىگذارد و به جدّه مىرود و بر كشتى سوار مىشود تا به ايران بازگردد. از بدِ حادثه، هميان و سوغات و پولهاى داخل آن و ساير وسايلش در دريا مىافتد و او هرچه مىكوشد، موفّق نمى شود آنها را از آب خارج سازد. به شدّت ناراحت و افسرده مىشود و چون دل پاك و باصفايى داشته است، خود را به نجف مىرساند و به حرم حضرت على(عليه السلام) مىرود و پس از زيارت به حضرت عرض مىكند: من هميانم را از شما مىخواهم. شب در حالت خواب، حضرت به او مىفرمايد: «برو هميانت را از ميرزاى قمى بگير».
روز بعد دوباره به حرم مىرود و به حضرت عرض مىكند: من ميرزاى قمى را نمى شناسم و هميانم را از شما مىخواهم. شب دوم باز خواب مىبيند كه به او مىفرمايد: «برو هميانت را در قم از ميرزاى قمى بگير». سرانجام چارهاى جز اين نمى بيند كه روانه قم شود. و براى خرج سفر قدرى پول از رفقايش قرض مىكند و خود را به قم و خانه ميرزا مىرساند. وقتى در مىزند، خادم پشت در مىآيد و مىگويد: چه كار دارى؟ مىگويد: با ميرزا كار دارم. خادم مىگويد: ميرزا هر روز در اين ساعت از بعد از ظهر استراحت مىكند برو و يك ساعت ديگر بيا. در اين حال، مرحوم ميرزا از داخل خانه صدا مىزند كه من بيدارم و خادم را فرا مىخواند و مىگويد: اين هميان را به آن مرد بده. آن مرد هميانش را مىگيرد و خداحافظى مىكند و متوجّه نمى شود كه چه كرامت بزرگى از ميرزاى قمى رضوان اللّه تعالى عليه سر زده است.
وقتى به قفقاز مىرسد، پس از آن كه ديدارها و رفت و آمد دوستان و خويشان به منزل او تمام مىشود، با خانواده اش به گفت وگو مىپردازد و جريان سفر و از دست دادن و دوباره به دست آوردن هميانش را نقل مىكند. زنش مىگويد: چگونه هميانت در جدّه به دريا افتاد و تو آن را در قم به دست آوردى؟! آيا وقتى در قم سراغ هميانت رفتى، از تو نشانىِ اجناس داخل آن را نپرسيدند؟ گفت: خير. من به درِ خانه ميرزا رفتم و... ناگهان ميرزا از اندرونِ خانه، خادم را صدا زد و هميان را به او داد تا به من بدهد. زنش گفت: آخر چطور نامت را نپرسيد؟! او از كجا مىدانست كه تو درِ خانه را زدهاى؟! او از كجا مىدانست كه چه كارى دارى؟! و اصلا چطور هميان تو سر از خانه ميرزاى قمى در آورده بود؟!
مرد قفقازى تازه متوجّه شد كه چه كرامت بزرگى از ميرزا صادر شده و او غافل بوده است؛ از اين رو بسيار ناراحت و متأسّف شد. زنش نيز او را سرزنش كرد كه چطور چنين كرامتِ عظيمى را از آن مرد الاهى ديدى و حتّى داخل خانه نرفتى كه او را ببينى و دستش را ببوسى و همين طور هميان را گرفتى و آمدى؟! آن مرد تصميم گرفت زندگى اش را در قفقاز رها كند و به قم بيايد و مقيم قم و خادم خانه ميرزا(رحمه الله) شود. روزى كه به قم رسيد، دريافت كه ميرزا رحلت كرده و مردم بدن مطهّر او را تشييع مىكنند. او نيز به جمع تشييع كنندگان ملحق شد وگريست و بر سر و سينه مىزد و پس از به خاك سپارى ميرزا تصميم گرفت در مجاورت قبر مطهّر او سكنا گزيند و خادم مقبره آن جناب شود. مرد قفقازى، عاقبت دار فانى را وداع گفت و او را پايين قبر ميرزا اعلى اللّه مقامه دفن كردند.
آرى، پيروان واقعى امامان(عليهم السلام) نيز مىتوانند به درجههايى از ولايت، امامت و پيشوايى امّت دست يابند:
وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ؛(1) و ما مىخواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم.
به فرموده خداوند رحمان در سوره فرقان، يكى از درخواستهاى بندگان ويژه او چنين است:
1. قصص(28)، 5.
وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ اماماً.(1)
ما را امام و پيشواى پرهيزگاران قرار دِه!
تربيتشدگان مكتب آلالبيت(عليهم السلام) فقط به اين بسنده نمى كنند كه فقط گليم خودشان را از آب بيرون بكشند؛ بلكه همواره از خداوند مىخواهند افزون بر اين كه خود پرهيزگار شوند و به مراتب عاليه تقوا برسند، امام و پيشواى ساير پرهيزگاران نيز بشوند.
امام زمان(عليه السلام) از ما انجام اين دو وظيفه (پرهيزگارى و پيشوايى پرهيزگاران) را مىخواهد. اگر توانستيم اين دو نقش را به خوبى ايفا كنيم، آنگاه وظيفه شيعه عاشق را در حدّ وسع و توان خودمان درست انجام داده ايم؛ وگرنه، ادّعاى عشق بدون انجام وظيفه از هيچ كس پذيرفته نمى شود. كسى كه عشق و محبّتش راستين است، هماره در پى انجام خواهش محبوبش مىرود تا جايى كه ديگر چيزى براى خود نمى خواهد؛ بلكه فقط در فكر اين است كه محبوبش چه مىخواهد.
2. جهاد همه جانبه فرهنگى
در اين زمان، نه تنها سكوت در برابر شبهه آفرينان و غارتگرانِ عقيده و ايمان جايز نيست، بلكه مجاهدت در عرصه علمى و فرهنگى واجب ترين وظيفه و تكليف ما است.
بر همه روحانيان، مبلّغان، استادان، معلّمان و تمامِ مسؤولانِ فرهنگىِ كشور لازم است كه در برابر تهاجمِ بى امانِ فرهنگى به دفاعِ جانانه از مرزهاى عقيدتى و فرهنگى اسلام بشتابند و بدانند جهادى كه امروز بر همه ما واجبِ است، نه جهادى نظامى كه جهادى فرهنگى است. سلاح كارآمدِ امروز نيز نه سلاح نظامى كه سلاحِ فرهنگى است.
بايد همه باور كنيم كه با جنگى به مراتب خطرناكتر از جنگ هشت ساله مواجهيم. در آن جنگ، هدف، اشغال چند وجب از خاك ما بود؛ امّا در اين جنگ، هدف نابودى ايمان ما است. به اندازه اهمّيت ايمان در مقايسه با خاك، اين جنگ فرهنگى مهمتر و خطيرتر از آن جنگ نظامى است.
1. فرقان (25)، 74.
در عرصه كارزار و دفاع نظامى، صدها هزار شهيد و فدايى وارسته، از جان خويش گذشتند و خون پاك خويش را تقديم كردند تا مرزهاى جغرافيايى ما محفوظ بماند. آيا در عرصه كارزار و دفاع فرهنگى كه بسى سختتر و خسارت بارتر است، به همان تعداد نيروى آماده و لايق شهادت و فدايى جان بركف نياز نداريم؟ جبهه حق بايد با تمام توان، با سلاح علم و معرفت و منطقِ درست، به مقابله با حزب شيطان بشتابد. هرگز جاى آن نيست كه در مبارزه با هجوم بى امان امواج گمراهى و فساد، به حركتهايى آرام و مورچهوار يا به فعّاليتهايى سطحى و مقطعى دل خوش كنيم.
بسيار خسارت بار خواهد بود اگر گمان كنيم كه در مواجهه با گسيل انبوه شبههها به ذهنهاى فعّال جامعه، فقط با تظاهرات و به كارگيرى شيوههاى نظامى مىتوانيم موفّق باشيم و رسالت خويش را به انجام رسانيم. اين گونه ابزارها وقتى به كار مىآيد كه دشمن نيز با اين ابزار به ميدان آمده باشد. در حال حاضر، دشمن با سلاح فرهنگ به عرصه كارزار آمده است و ما نيز بايد با سلاح فرهنگ به مقابله آن برخيزيم. امروز، همه استعدادها و نيروها بايد بسيج شوند و به كمك نيروهاى رسمى در خطّ مقدّم جهاد فرهنگى بشتابند تا همان گونه كه در عرصه نبرد نظامى به پيروزى رسيديم، در عرصه فرهنگى نيز به پيروزى بزرگ ترى نايل آييم؛ ان شاءاللّه.
3. دستگيرى از نسل جوان
امام زمان عجّل الله تعالى فرجه الشريف به ويژه در اين زمان، در جهت هدايت شيعيان و جلوگيرى از گمراهى جوانان، از ما بسيار انتظار دارد. چگونه ممكن است امام زمان ارواح العالمين له الفداء شاهد باشد جوانان معصومى كه در خاندان شيعه متولّد شده اند و سقّشان را با تربت سيدالشهدا(عليه السلام) برداشته اند، اين گونه طعمه شياطين و گرگ صفتان شوند و از ما انتظارى نداشته باشند؟! اگر در برابر هجوم بى امان فرهنگى دشمن و خروج فوج جوانان از دين الاهى، فقط ناظر باشيم و چارهاى نينديشيم، چگونه قلب مولايمان از ما راضى خواهد شد؟!
بنده با قاطعيت عرض مىكنم كه بزرگ ترين وظيفه روحانيان در اين عصر، هدايت جوانان و جلوگيرى از كفر و الحاد ايشان است. در هيچ زمانى، چنين وظيفه خطيرى متوجّه روحانيان نبوده است. حتّى پيش از پيروزى انقلاب، در دوران ستمشاهى و تسلّط كافران نيز وظيفه روحانيان اين قدر سنگين نبوده است. اين وظيفه خطير، مقدّمات بسيارى را مىطلبد. كارهايى كه بدان عادت كرده ايم و درسهايى كه به طور معمول مىخوانيم، كافى نيست. بايد ياد بگيريم كه با جوانان عزيزمان چگونه برخورد كنيم؛ مشكلاتشان را چگونه حل كنيم و به شبهاتشان چگونه پاسخ گوييم. امروز شبهههاى جديدى به ميدان آمده است كه پاسخهاى جديدى را مىطلبد. بايد بيشتر بكوشيم تا معارف اسلامى را عميقتر بياموزيم و راه تعليمش را به ديگران فرا بگيريم. پاسخ دهى به شبهه را تمرين كنيم تا بتوانيم از عهده اين مسؤوليت بزرگ برآييم. وَفَّقَنَا اللَّهُ وَ إيَّاكُم إِن شَاءَ اللَّهُ.
4. تجهيز به سلاح علم و حكمت
از برخى احاديث معتبر استفاده مىشود كه براى تحقّق و گسترش حكومتِ امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف در سطح جهان، حتّى پس از ظهور حضرت، اخلاص، فداكارى، سختى و خون دل خوردنهاى فراوان لازم است. نكته ديگر آن كه براى تحقّق حكومت جهانى موعود، افزون بر مهارتهاى جنگى و نظامى، مهارتها و توانايىهاى ديگرى نيز مورد نياز است. افزون بر شجاعت و شهامت سرداران جنگىِ ورزيده، حكمت و درايت عالمانى فرزانه و وارسته نيز نياز خواهد بود.
وقتى دريافتيم كه مهم ترين مشكل امام زمان(عليه السلام)، جهاد علمى و فرهنگى با شبهه افكنانى است كه قرائتهاى جديدى از دين ارائه مىكنند، روشن مىشود كه افزون بر دليرمردانى ورزيده در عرصه جهاد نظامى به عالمانى وارسته و توانا نيازمنديم تا امام زمان(عليه السلام) را در جهاد علمى با اين شياطين انسان نُما يارى رسانند؛ البتّه ما چنان بايد خود را به اوج آمادگى برسانيم كه به محض ظهور حضرتش بتوانيم در ركاب او شمشير بزنيم و
از پيشرفته ترين سلاحهاى نظامى نيز استفاده كنيم؛ امّا حال كه فهميديم امام زمان ارواحنافداه مسؤوليت مهمّ ديگرى نيز دارد كه رنج و غصه اش از هر چيز ديگرى بيشتر و كشندهتر است، بايد براى يارى اش، خود را به سلاح علم و آگاهى مجهّز كنيم و با تمام توان در رفع اين گونه شبههها بكوشيم تا بتوانيم دوستان و شيعيان حضرت را از دام شياطينِ شبهه افكن برهانيم.
مرزبانى از قلوب شيعيان امام عصر(عليه السلام)، بر عهده عالمان ربّانى است: عُلَماءُ شِيعَتِنا مُرابِطُونَ بِالثَّغْرِ الَّذى يَلى إِبلِيسُ وَ عفاريتُهُ، يَمنَعُونَهُم عَنِ الخُرُوجِ عَلى ضُعَفَاءِ شيعَتِنا وَ عَن أن يَتسلّط عَلَيْهِم ابلِيسُ و شيعَتُهُ النَّواصِب. أَلا فَمَنِ انتَصَبَ لذلِكَ مِن شيعَتِنا كَانَ أَفضَلُ مِمَّن جَاهَدَ الرُّومَ و التُّركَ و الخَزَرَ أَلفَ أَلفَ مَرّة لِأَنَّهُ يَدفَعُ عن أَديانِ مُحِبِّينا و ذلِكَ يَدفَعُ عن أَبدانِهِم؛(1)عالمان شيعيان ما، محافظ و نگهبان آن مرزهايى هستند كه نفوذگاه ابليس و پيروان جنّى و انسى او است. اين مرزبانان عقيده و ايمان، شيعيان ضعيف ما را از بى ايمانى و غلبه شيطان دور مىدارند. آگاه باشيد كه هركس براى چنين امر مهمّى به پا خيزد، فضيلتش هزار هزار مرتبه از فضيلت جنگ و كارزار با تمام دشمنان اسلام بيشتر است؛ چرا كه شرّ و بلا را از دين و بدن محبّان ما دور مىسازد.
يكى از بزرگ ترين نعمتهاى خداوند متعالى براى ما، اين است كه افرادى معصوم را به ما معرّفى كرده است؛ امامانى كه شناختشان خطابردار نيست. فرض مطلوب اين است كه آدمى براى تحصيل سعادت دنيا و آخرت خويش، از كسى پيروى كند كه هيچ اشتباه نمى كند.
خداوند، پيغمبر اكرم و امامان (عليهم السلام) را معصوم و دور از هرگونه خطا قرار داده است تا هرچه مىفرمايند و هر رفتارى كه انجام مىدهند، براى ما قابل اقتدا و تبعيت باشد. درباره عظمت اين نعمت هرچه بينديشيم و خدا را براى آن شكر كنيم، كم است. اگر وجودهاى مقدّس معصومان(عليهم السلام) نبودند، ما از گفتار و رفتارشان نمى توانستيم اقتباس
1. العاملى النباطى البياظى، الصراط المستقيم، ج 2، ص 55؛ طبرسى، الاحتجاج، ص 17؛ تفسير امام حسن عسكرى(عليه السلام)، ص 243؛ علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 2، ص 5.
كنيم و عاقبت به همان جهالتها و گمراهىهايى كه فرقههاى گوناگون در گوشه و كنارِ دنيا به آن دچارشده اند، مبتلا مىشديم.
الگوى ما در هر عصر و زمان، سيره پيامبران و امامانى است كه خداوند بزرگ سيره هدايتگرانه شان را اسوه زندگانى ما قرار داده است: أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ؛(1)ايشان كسانى هستند كه خداوند، هدايتشان كرده است؛ پس به هدايت ايشان اقتدا كُن!
اكنون بنگريم كه اسوه و الگوى قرآنى ما در مقابله با دشمنان اسلام (كافران و منافقان)، كيست، و در دورانِ خطيرِ آخرالزّمان، در مواجهه با فتنه انگيزى دشمنان و شبهه انگيزى منافقان چگونه بايد ايستادگى كرد.
وظيفه شيعيان در مقابله با دشمنان
1. دورى از فتنهها و شبهههاى كفرآميز
خداوند مىفرمايد:
وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حتّى يَخُوضُوا فِي حَدِيث غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللّهَ جامِعُ الْمُنافِقِينَ وَ الْكافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعاً.(2)
و خداوند [اين حكم را] در قرآن بر شما نازل كرده است كه هرگاه بشنويد افرادى آيات خدا را انكار و استهزا مىكنند، با آنها ننشينيد تا به سخن ديگرى بپردازد؛ وگرنه شما هم مثل آنان خواهيد بود. خداوند، منافقان و كافران را يكجا در دوزخ جمع مىكند.
اين آيه مىفرمايد: شما چطور مىخواهيد با دشمنان خدا رابطه برقرار كنيد با اين كه خداوند در قرآن آورده است كه اگر ديديد يا شنيديد كسانى به آيات الاهىهانت مىكنند و امور مقدّس دينى را به مسخره مىگيرند، تا وقتى كه مشغول استهزاى معارف دينى
1. انعام (6): 90.
2. نساء(4)، 140.
هستند، شما حق نداريد در مجالسشان بنشينيد و به سخن آنها گوش كنيد. اگر سخنرانى در جلسهاى، معارفِ اسلامى را استهزا مىكند، فرد مسلمان حق ندارد در آن جا بنشيند؛ زيرا اگر در چنين مجلسى شركت كرديد و به سخن آنها گوش داديد، شما نيز مانند آنها خواهيد بود؛ يعنى شما نيز ايمانتان را از دست مىدهيد. اين كههانت بشنويد و سكوت كنيد، به معناى تأييدهانت است. بعد مىفرمايد: منافقانى كه با كافران ارتباط برقرار مىكنند و در مقابلهانتهاى آنان به دين سكوت مىكنند، مثل آنها كافر خواهند بود. و خداوند منافقان و كافران را يكجا در جهنّم گرد خواهد آورد.
آيا مىدانيد نقطه آغاز نفاق و كفر كجا است؟! نقطه آغاز كفر، شنيدن سخن كفرآميز است. اين كه دنيا اصرار دارد سخنان كفرآميز شايع شود، براى اين است كه اگر حرفى دهها بار گفته شد؛ در روزنامهها نوشته، و در فيلمها نمايش داده شد، كم كم قبح آن مىريزد و عادى مىشود. آنوقت شما تعجّب مىكنيد كه شخصى در يكى از پستهاى حسّاس كشور بگويد: ما به آن دينى كه آزادى را تضمين نكند، مرتدّيم. آزادى را نيز اين گونه تفسير كرده اند كه مردم آزاد باشند تا هرگاه خواستند نظام اسلامى را براندازند، هيچ تنشى در جامعه ايجاد نشود. اگر اسلام اين آزادى را تأمين كند، قبولش داريم و گرنه به چنين دينى مرتدّيم! معناى اين سخن اين است كه اگر اسلام اجازه دهد ريشه خودش را بكنند، به آن ايمان داريم؛ امّا اسلامى را كه در آن بگويند: شما حق نداريد نظام اسلامى را براندازيد، و احكام اسلامى را تعطيل كنيد، قبول نداريم و به آن مرتدّيم؛ چون چنين دينى، آزادى را تأمين نمى كند.
كسانى در لباس روحانى گفته اند: حكم قطع دست سارق، حكمى بازدارنده است و اگر بتوانيد از راه ديگرى جلو دزد را بگيريد، ديگر نبايد دست دزد را ببريد. اين حرف يعنى خطِ قرمز روى احكام ضرور و نصّ قرآن. فاصله بين كفر و ايمان چه ناچيز است: يُصبِحُ الرَّجُلُ مؤمناً ويُمسِى كافراً.
امروز، ضروريات اسلام در نشريات پرتيراژ، در كتابها و در سخنرانىها با صراحت انكار مىشود و نفس كسى در نمى آيد. اين بيشتر رنج آور است.
اين كفر و نفاق از كجا پديد مىآيد؟ از شنيدن سخنان كفرآميز و مسخره آميز درباره آيات الاهى: إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها .(1) اگر اجازه دهيد حرفهاى كفرآميز به گوشتان وارد شود، كم كم اثر مىكند و به تدريج قبح آن مىريزد. هنگامى كه زشتى اين شبههها از بين برود، كسانى جرأت خواهند كرد بگويند: دموكراسى بايد به جايى برسد كه مردم آزاد باشند تا هر وقت اراده كردند بتوانند حكومت خويش را عوض كنند؛ هرچند آن حكومت، اسلامى باشد.
ببينيد دست استعمار چه مىكند؟! كشور نيجريه، بزرگ ترين كشور اسلامى در قاره افريقا است كه بيش از صد ميليون جمعيت دارد و با آن كه بيشتر مردم آن مسلمان هستند، حكومت آن حكومتى مسيحى است. در اين كشور نقشه كشيدند كه جشنواره دختر برگزيده را برگزار كنند؛ از ا ين رو به همه دنيا اعلام كردند كه بنا است چنين جشنوارهاى در نيجريه برگزار شود و ملكه زيبايى دنيا را برگزينند. براى آن كه زمينه فرهنگى و اجتماعى اين توطئه نيز فراهم شود، نويسندهاى مسيحى را واداشتند به وجود مقدّس پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) توهينكند تا ببينند مردم تا چه حد حسّاسيّت دارند. مردم غيرتمند نيجريه در مقابل آن جشنواره و اينهانت شورش كردند و صدها كشته و زخمى دادند كه چرا به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) توهين شده است. چرا مسلمانان نيجريه اين گونه غيرت نشان مىدهند؟ چون وزارت فرهنگشان، هنوز فرهنگ تساهل و تسامح و بى غيرتى را ترويج نكرده است.
2. اعلان بيزارى و دشمنى
سوره ممتحنه اين گونه آغاز مىشود:
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِيّاكُمْ .
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر. اى كسانى كه ايمان آورده ايد! دشمن من و
1. ممتحنه(60)، 1.
دشمن خودتان را دوست نگيريد. شما به آنها اظهار محبّت مىكنيد؛ در حالى كه آنها به آن چه از حق براى شما آمده، كافر شده اند و رسول اللّه و شما را از شهر و ديارتان بيرون مىرانند.
اين آيه، خطاب به مؤمنان مىفرمايد:اى مؤمنان اگر واقعاً به خدا و روز قيامت ايمان داريد، با دشمنان خدا رابطه دوستى برقرار نكنيد. شما به آنها اظهار محبّت مىكنيد و ارتباط سرّى با آنها برقرار مىسازيد؛ ولى آنها از اين رفتار شما سوءاستفاده مىكنند و آينده جامعه اسلامى را به خطر مىاندازند. از آنها فريب نخوريد. مقابل آنها بايستيد و با صراحت بگوييد كه ما با شما دشمن هستيم و تا از خوىِ استكباريتان دست بر نداريد، هرگز با شما آشتى نخواهيم كرد.
ادامه آيات، ما را به اسوه پذيرى از حضرت ابراهيم(عليه السلام) فرا مىخواند:
قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْراهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حتّى تُؤْمِنُوا بِاللّهِ وَحْدَهُ.(1)
براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او بودند، وجود دارد. هنگامى كه به قوم [مشرك ]خود گفتند: «ما از شما و آن چه غير از خدا مىپرستيد، بيزاريم؛ ما به شما كافريم، و ميان ما و شما دشمنى هميشگى آشكار شده است تا آن زمان كه به خداى يگانه ايمان بياوريد.
اين آيه مىفرمايد: اى مسلمانان! از ابراهيم ياد بگيريد. ابراهيم همراه آن چند نفرى كه به او ايمان آورده بودند، روياروى كشورى بت پرست و قدرت اهريمنىِ نمرود ايستادند و صاف و صريح گفتند كه ما چند نفر، از شما بيزاريم. يك اقليتِ پنج شش نفرى، در برابر جمعيت چند ميليونى بابل كه از عظيم ترين و پيشرفته ترين كشورهاى دنيا در آن زمان بود و در مقابل نمرود كه ادّعاى خدايى مىكرد، ايستادند. اين كار، كار راحتى نبود. ايستادند و گفتند: ما همين اقلّيت ضعيف، از شما و معبودها و بتهايتان بيزاريم.
1 و 2. ممتحنه (60)، 4.
3. سازشناپذيرى
اهل تساهل و تولرانس مىگويند: به افكار ديگران و به مقدّساتشان احترام بگذاريد؛ امّا قرآن مىگويد: با صراحت اعلان كنيد كه ما از كافران بيزاريم:
كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حتّى تُؤْمِنُوا بِاللّهِ وَحْدَهُ.(1)
ما به شما كافريم و براى هميشه بين ما و شما دشمنى برقرار خواهد بود، مگر اين كه ايمان بياوريد.
از اين كه عدّه شما كم است نترسيد. از اين كه آنها داراى ثروت، علم، فن آورى و صنايع پيشرفته هستند نترسيد. شما خدا را داريد. اگر اهل استقامت و پايدارى باشيد، خدا شما را يارى خواهد كرد. همه چيز را از حضرت ابراهيم(عليه السلام)ياد بگيريد، به غير از يك چيز: إِلاّ قَوْلَ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ؛(2) جز آن سخن ابراهيم كه به پدرش [= عمويش آزر ]گفت: براى تو آمرزش مىطلبم. ابراهيم(عليه السلام) پس از گفتوگوى بى نتيجهاى كه با آزر داشت، از روى رحمت و لطف و به سبب حقّى كه آزر به گردنش داشت، گفت: براى تو استغفار خواهم كرد. قرآن به مسلمانان مىگويد: شما اگر با كافرى مواجه شديد، چنان كه ابراهيم با آذر مواجه شد، حتّى وعده استغفار هم به او ندهيد. بگوييد دشمنى ما با شما تا ابد ادامه خواهد يافت و هرگز براى شما استغفار نخواهيم كرد. اين تعليم قرآن است. به تعليم تأسّى كنيد. حقيقتى را كه اسلام از ما مىخواهد، در اين نوع مسائل حياتى و سرنوشت ساز است.
4. ايمان به قدرت و يارى الاهى
بايد به پيامبر(صلى الله عليه وآله) تأسّى كنيم كه در برابر احزاب ايستادگى كرد و خم به ابرو نياورد؛ چنان كه مؤمنان به او تأسّى كردند:فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ؛(3) و از ايشان، بعضى به شهادت رسيدند و بعضى هم در انتظار شهادتند.
2. ممتحنه (60)، 4.
3. احزاب (33)، 23.
اين گونه باشيد. از اين كه دشمن ما را احاطه كرده و قوى است و ما ضعيف هستيم نترسيد. دشمن قوىتر است يا خدا؟! مگر خدا نبود كه شما را يارى كرد: وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْر وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ(1)؛ در ماجراى بدر، شما ذليل و بيچاره بوديد و خدا به شما يارى رساند و پيروزتان كرد. مگر آن خدا، از خدايى اش دست برداشته است؟! مگر خدا پير شده، و قدرتش را از دست داده است؟! خدا همان خدا است؛ اگر شما همان بندهها باشيد.
اگر شما همان بسيجىهايى باشيد كه دلاورانه دشمن را از ميهن اسلامى رانديد و براى جهاد سر از پا نشناختيد و عاشقانه در راه خدا جنگيديد، خدا هم همان خدا است. اگر راست مىگوييد كه به خدا و قيامت ايمان داريد، چرا مىترسيد؟! يا پيروزى دنيا از آن شما است يا سعادت آخرت و يا هر دو. ترديد به خود راه مدهيد! بايد تا نفس آخر و قطره آخر خون با دشمن جنگيد! فكر تسامح، تساهل، گفتمان، زندگى مسالمت آميز و ترك مخاصمه را به مغزتان راه ندهيد! سرانجام واپسين امام ما، حضرت مهدى عجّل الله تعالى فرجه الشريف با شمشير قيام خواهد كرد و به پيروزى نهايى خواهد رسيد. حضرت با گفتمان پيروز نخواهد شد. اين شعرها را مىگويند و اين لالايىها را مىخوانند كه من و شما را خواب كنند. اگر آنها راست مىگويند كه دنياى امروز جنگ نمى پذيرد، پس در فلسطين و عراق و افغانستان چه مىگذرد؟! آيا ايشان با مردم مظلوم فلسطين و عراق گفتمان مىكنند؟! آيا حاضرند كوچك ترين حقّ اين مردم مظلوم را بدهند؟! پس چرا در اين كشورها كودكان و زنان را بمباران مىكنند؟! چرا بچههاى شيرخوار را هدف تير قرار مىدهند؟! چرا بيمارستانها، مدارس و انبارهاى غذا را منفجر مىكنند؟! چرا محصول زراعت و درختهايشان را مىسوزانند؟! چرا از هر طرف آنان را محاصره مىكنند و دائم بر سرشان آتش مىبارند؟! آيا معناى طرفدارى از حقوق بشر اين است؟! آيا معناى دموكراسى و آزادى اين است؟! تا كى مىخواهيم از اين شياطين بدتر از ابليس فريب بخوريم و در برابرِ آنها دستمان را بلند كنيم و تسليم شويم. اگر بنا است كشته بشويم، بگذار دست كم در راه خدا و راه دفاع از ايمان و عقيده و دينمان شهيد شويم. آنها
1. آل عمران (3)، 123.
به ما وعده مىدهند؛ ولى وقتى بر ما مسلّط شدند و به آرزوى خودشان رسيدند، ديگر هيچ كس را نمى شناسند. تجربه افغانستان و عراق كافى نيست؟ در آينده، تجربه سوريه و عربستان نيز خواهد بود. خدا نياورد روزى كه نوبت به تجربه بعضى از مسؤولانِ فريب خورده مملكت ما برسد!
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org