قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

   

مهدى‌باورى و آثار آن

 

 

مهدى‌باورى از ديدگاه اهل تسنّن

مهدى‌باورى در فرهنگ تشيّع

تأثير مهدى‌باورى در زندگى فردى و اجتماعى

            عرضه اعمال به محضر امام زمان(عليه السلام)

      آثارِ تربيتىِ اين اعتقاد

حقيقتِ شيعه بودن براى امام زمان(عليه السلام)

    حقيقت شيعه بودن در بيان امام رضا(عليه السلام)

    راهكار وصول به شيعه بودن واقعى

    1. توجّه به نظارت امام زمان(عليه السلام) بر رفتارها

    2. لزوم توجّه به تمام دستورهاى دين

  

  

مهدى‌باورى از ديدگاه اهل تسنّن

اعتقاد به وجودِ مهدى صلوات الله و سلامه عليه، از اعتقادهاى مشترك بين تمام فرقه‌هاى اسلام، اعمّ از شيعه و سنّى، است. ما درباره پاره‌اى از مسائل امامت با برادران اهل تسنّن اختلاف‌هايى داريم؛ ولى درباره اعتقاد به وجود مهدى(عليه السلام) بسيار كم است. جالب است بدانيد كه بسيارى از عالمان اهل تسنّن درباره وجود حضرت مهدى(عليه السلام) كتاب نوشته و خود اعتراف كرده اند كه روايات پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) درباره حضرت متواتر است؛ حتّى بعضى از عالمان اهل تسنّن ادّعا كرده اند كه روايات ما درباره حضرت مهدى(عليه السلام) بالاتر از حدّ تواتر است؛ به گونه‌اى كه هيچ جاى شكّ و شبهه‌اى در صدور اين روايات از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) باقى نمى ماند.(1) درباره ويژگى‌هاى شخصى حضرت، ميان اهل سنّت، كم و بيش اختلاف‌هايى وجود دارد. بعضى از ايشان اجمالا معتقدند كه در آخرالزّمان، شخصى به نام مهدى(عليه السلام)، از خاندان پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) ظهور مى‌كند؛ امّا اين مطلب را كه حضرت از كدام پدر و مادر و در چه زمانى متولّد مى‌شود، ذكر نمى كنند يا به آن معتقد نيستند. ميان اهل تسنّن هستند كسانى كه درباره حضرت مهدى(عليه السلام)اعتقادى همچون اعتقاد ما شيعيان دارند؛ يعنى اعتقاد دارند كه مهدى موعود(عليه السلام) يازدهمين فرزند از خاندان على ابن ابى طالب و فاطمه زهرا(عليهما السلام) است.

بين عالمان اهل تسنّن، كسانى تصريح كرده اند كه حضرت مهدى(عليه السلام) حيات دارد و افرادى نيز به حضور وى شرفياب شده اند. حتّى نام برخى از بزرگان خودشان را در زمره كسانى ذكر كرده اند كه زمان غيبت، به حضور حضرت ولى عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف نايل آمده اند. در كتاب‌هاى فراوانى از اهل تسنّن، نام كسانى برده شده است كه ادّعا كرده اند به خدمت حضرت شرفياب شده اند.

 


1. ر.ك: سيدثامر،‌هاشم العميدى، در انتظار ققنوس (كاوشى در قلمرو موعودشناسى و مهدى باورى)، ص 76 (تصريح دانشمندان به تواتر احاديث المهدى).

منظور از ذكر اين چند جمله، اين بود كه ميان عالمان اهل تسنّن هم كسانى افزون بر اصل وجود حضرت با همين ويژگى‌هايى كه ما مى‌گوييم، معتقدند: حضرت متولّد شده و اكنون غايب است و زمان غيبت حضرت نيز كسانى مى‌توانند خدمت ايشان شرفياب شوند؛ بنابراين، در اين زمينه، با فِرقه‌هاى ديگر اسلامى به بحث فراوان نياز نيست؛ البتّه كسانى از اهل تسنّن، اساساً مسأله اعتقاد به مهدى را انكار كرده، و روايات خودشان را نيز در اين باره رواياتى جعلى انگاشته اند؛ ولى كسانى از عالمان و محدّثان آن‌ها كه عده شان كم هم نيست، به وجود مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف تصريح كرده اند.

بعضى از طوايف اهل تسنّن، مانند بسيارى از شافعيه و نيز بسيارى از اهل تسنّن به ويژه در كشورهاى ايران، مصر و تونس، دوازده امام شيعه را بزرگ ترين فقيهان پس از پيامبر(صلى الله عليه وآله) و مراجع دينى خود مى‌دانند. اين گروه از اهل تسنّن، به امامانِ دوازده گانه ما شيعيان در جايگاه عالمان و فقيهانى اعتقاد دارند كه سخنانشان براى امّت، راهگشا و معتبر است. مردم بايد در امور زندگى خويش به دستورهاى، ايشان مراجعه كنند. اين دسته از اهل تسنّن معتقدند كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اين دوازده نفر را در جايگاه مراجع دينى مردم تعيين فرموده است و مردم بايد در مسائل دينى و اخلاقى خود به آن‌ها مراجعه كنند.

اين همان عقيده‌اى است كه مى‌توان نخستين جوانه تفكيك دين از سياست در اسلام به شمار آورد. زمان حضور پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) هيچ اختلافى بين مسلمان‌ها در يكى بودن مرجع دينى و مرجع سياسى ديده نمى شود؛ چرا كه همه مسلمانان معتقد بودند: شخص پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) هم مرجع دينى مردم و هم رهبر سياسى جامعه است. پس از وجود حضرت، شيعيان معتقد شدند كه هم مرجع دينى و هم مرجع سياسى، اميرمؤمنان على ابن ابى طالب(عليه السلام)است. بعضى از اهل تسنّن، مرجعيت اميرمؤمنان(عليه السلام) را در امور مذهبى قبول دارند و مى‌گويند: چون علم حضرت بيش از ديگران بود، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) او را براى رهبرى و مرجعيت دينى مردم معرّفى كرد؛ به همين علّت بود كه پس از پيامبر هر وقت عالمان امّت در حلّ مسأله‌اى مى‌ماندند، به او مراجعه مى‌كردند؛ ولى اين به معناى رهبرى سياسى نيست؛ بلكه مردم ابتدا خليفه اوّل، بعد خليفه دوم، سپس خليفه سوم،

آن‌گاه اميرمؤمنان(عليه السلام) را در جايگاه خليفه چهارم خويش برگزيدند. دست كم بعضى از اهل تسنّن، پس از پيامبر، بين مرجعيت در امور دينى و امور سياسى، تفكيك قائل شدند و تعيين مرجعيت سياسى را به عهده خود مردم يا خليفه پيشين نهادند بدين صورت كه خليفه اوّل را مردم برگزيدند؛ آن گاه خليفه دوم را خليفه اوّل تعيين كرد. خلاصه آن كه بعضى از اهل تسنّن، امامان دوازده گانه(عليهم السلام) از فرزندان حضرت فاطمه(عليها السلام) را مرجع دينى مردم دانسته، سخنان ايشان را در امور مذهبى معتبر مى‌دانند؛ به ويژه بعضى از طوايف شافعيه كه بر اين مسأله تصريح كرده اند.

 

مهدى‌باورى در فرهنگ تشيّع

شيعيان درباره امامان معصوم خويش به حقايقى والاتر معتقدند. به اعتقاد شيعه، امام هر عصر و زمان، نه تنها مرجع علمى و سياسىِ مردم است، بلكه كسى است كه به خواستِ خدا در همه مقام‌هاى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، به جز مقامِ نبوّت و رسالت، شريك شده است.(1)علمِ امام معصوم(عليه السلام)، علم خدايى، و قدرت او، قدرت خدادادى است. حكومت او نيز حكومتى ظاهرى نيست و فقط جنبه سياسى و علمى و فرهنگى ندارد؛ بلكه يك نوع «اتّصال بين خدا و خلق» است.(2) خداوند متعالى، علم و حكمت را به امام(عليه السلام) افاضه مى‌كند و به قدرت خويش، كرامت‌هايى را به او عطا مى‌فرمايد؛ به همين جهت، امام(عليه السلام)بدون اين كه به تحصيل و اكتساب علم نياز داشته باشد، در سنين كودكى چيزهايى را مى‌داند كه عالمان بزرگ در سنين پيرى هم به آن نمى رسند. امام(عليه السلام) از نظر تكليف هم مثل مردم ديگر در 15ـ16 سالگى مكلّف نمى شود؛ بلكه از ابتداى تولّد مكلّف است. درك او، مثل درك مردم ديگر نيست. اگر هم در طفوليت به مقام امامت برسد، آن چه را برعهده امام نهاده شده است مى‌داند. حتّى زبان طائفه‌هاى گوناگون مردم را نيز مى‌داند و با هركسى به زبان خودش سخن مى‌گويد. بالاتر از همه اين‌ها، امام(عليه السلام) بر قلوب مردم


1. ر.ك: بخش مقام‌هاى امام زمان.

2. در دعاى ندبه چنين نجوا مى‌كنيم: «أَيْنَ السَّبَبُ المُتَّصِلُ بَيْنَ الأَرْضِ وَ السَّمَاءِ؛ كجا است آن وسيله حق كه آسمان و زمين را به هم پيوسته است».

ولايت قلبى و روحى، و به بندگان شايسته خدا و پيروان راستين خود عنايت خاصّى دارد. دعايى كه در حقّ پيروان واقعى خود مى‌كند، رد نمى شود و به اجابت مى‌رسد. امام(عليه السلام) از رفتار مردم، و از نيّت‌ها و ويژگى‌هاى قلبى آن‌ها آگاه است. نه تنها امام حاضر، در زمان حضور خود اين ويژگى‌ها را دارد، بلكه امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف هم در زمان غيبت خود از تمام رفتار و نيّت‌ها و حالات شيعيانش آگاه است. اين جزو اعتقادهاى ويژه شيعيان است كه در وقت درماندگى و قطع اميد از همه جا، به امام دوازدهم ارواحنا فداه متوسّل مى‌شوند و حضرت نيز دستگيرى مى‌فرمايد.

از جمله بركات جنگى كه بر ملّت ما تحميل شد، يكى اين بود كه جوانان عزيز ما بسيارى از امدادهاى غيبى امام زمان(عليه السلام) را با چشم خودشان ديدند. اين سرمايه‌هاى عظيم را كه با قيمت گرانى به دست ما رسيده است، ارزان نفروشيم و آن خاطره‌هاى لذّت بخش و ملكوتى را كه براى عزيزان ما در جبهه‌ها حاصل شده است، فراموش نكنيم. اى كاش اين گونه توسّل‌ها و كرامت‌ها به طور كامل جمع آورى و ثبت مى‌شد تا براى آيندگان ذخيره‌اى ارزنده باشد! البتّه امداد رسانى امام(عليه السلام) هيچ گاه دستگاه طبيعى و حكمت الاهى را بر هم نمى زند. كار امام(عليه السلام) در مسير حكمت خدا است و او تا جايى مى‌تواند تصرّف كند كه در مسير اراده خدا باشد. وجود امامان(عليهم السلام) و كارهاى ايشان مكمّل دستگاه حكمت خدا است، نه معارضِ دستگاه او. اراده امام(عليه السلام) همان اراده خدا است: قُلُوبُنَا أَوعِيَهٌ لِمَشِيَّةِ اللَّهِ(1)؛ دل‌هاى ما، جلوه گاه خواست خدا است، ظرفى است كه مشيت خدا در آن تبلور و تجلّى مى‌يابد. قلب امام(عليه السلام) هر آن چه را كه خدا مى‌خواهد، همان را اراده مى‌كند، نه چيز ديگرى غير از آن را.

 

تأثير مهدى‌باورى در زندگى فردى و اجتماعى

مجال سخن درباره امام زمان ارواحنا فداه بسيار گسترده است. مى‌توان از ابعاد گوناگون


1. قال ابومحمد حسن بن على(عليه السلام) : «قُلوبُنا أَوعِيَةٌ لِمشيَّةِ اللَّهِ فَإذَا شَاءَ شئنَا وَ اللّهُ يَقولُ: وَ مَا تَشَاؤوُن إِلاّ أن يَشاءَ اللّه». (علاّمه مجلسى، بحارالأنوار، ج 25، ص 336، باب 10، 16)

تاريخى، اجتماعى و اعتقادى درباره شؤون مختلف امامت سخن راند؛ امّا بسيار بجا است تا تأثير اعتقاد بهوجود مقدّس امام زمان رادر زندگى فردى واجتماعى خودمان تحليل كنيم.

خداوند بر ما منّت نهاده و به ما چنين احسانى كرده است كه وجود «ولىّ اعظمش» را بشناسيم و به او ايمان بياوريم. اين اعتقاد در زندگى ما مى‌تواند آثار عميقى داشته باشد. ما از اين بزرگداشت‌ها و خاطره‌ها چه درسى بايد بگيريم؟ هركس در اين راه گامى بردارد و حتّى پرچم كوچكى را به دوش بگيرد، در پيشگاه الاهى مأجور خواهد بود. اين جشن‌ها و غوغاها براى چيست؟ ما موظّفيم به او معتقد باشيم؛ به او عشق بورزيم؛ سالرزو تولّدش را جشن بگيريم؛ دل‌ها را شاد كنيم؛ شهرها را زينت كنيم؛ ولى هدف از اين كارها چيست؟ اين سر و صداها به نام حضرت براى چيست؟ آيا براى اين است كه چند روزى شاد باشيم؟ چه سرّى در اين اعتقاد نهفته است؟ اين اعتقاد چه تأثيرى در زندگى فردى و اجتماعى ما دارد؟ يكى از آثار اعتقاد به وجود امام زمان(عليه السلام) را در قلمرو زندگى فردى و اجتماعى بيان مى‌كنم:

 

عرضه اعمال به محضر امام زمان(عليه السلام)

ما معتقديم كه امام زمان(عليه السلام) از كارهاى امّت، به ويژه شيعيان آگاه است. در كتاب‌هاى روايى ما بابى به نام «عرض الأعمال» وجود دارد.(1) طبق برخى از روايات، تمام كارهاى ما، هر هفته يك روز(2) يا دو روز،(3) و طبق بعضى ديگر از روايات، هر روز، و مطابق رواياتى ديگر، هر صبح بر امام عصر اروحنا فداه عرضه مى‌شود.(4)

 


1. ر.ك: علاّمه مجلسى، بحارالأنوار، ج 6، ص 172، باب 7 (... عرض الأعمال عليهم صلوات اللّه عليهم)؛ ج 23، ص 333، باب 20 (عرض الأعمال عليهم و أنّهم الشّهداء على الخلق).

2. امام صادق(عليه السلام) مى‌فرمايد: «اعمال در روز پنجشنبه به رسول خدا و امامان(عليهم السلام) عرضه مى‌شود». (ميرزا حسين طبرسى نورى، نجم الثاقب، باب 11، ص 825؛ محمد بن حسن صفّار قمى، بصائر الدرجات، ص 426، ح 16)

3. از معصوم(عليه السلام) روايت شده است: «اعمال امّت در هر دوشنبه و پنجشنبه بر پيامبر اكرم و امامان(عليهم السلام) عرضه مى‌شود و به آن علم مى‌يابند». (ميرزا حسين طبرسى نورى ، نجم الثاقب، باب 11، ص 825؛ طبرسى، مجمع البيان، ج 5، ص 69)

4. حضرت مهدى(عليه السلام) در نامه مبارك خود مى‌نويسد: «همانا هميشه بر احوال و اخبار شما آگاهيم و چيزى از شما بر ما پوشيده نيست». علاّمه مجلسى، بحارالانوار، ج 53، ص 174، باب 31، ح 7.

صاحب تجارتخانه‌اى را در نظر بگيريد كه هر روز سرى به دفتر مى‌زند تا ببيند چه معامله‌هايى در آن روز انجام گرفته است؛ آن گاه هفته‌اى يك بار، مطالعه‌اى دقيق روى دفتر انجام مى‌دهد و در آخر ماه نيز مرور و محاسبه دقيق ترى بر تك تك معامله‌ها مى‌كند و سرانجام در هر سال، يك حسابرسى كلّى از وضعيت تجارتخانه اش دارد. ممكن است وضع مردم در برابر امام زمان(عليه السلام) نيز از اين قبيل باشد كه يك مرحله از عرض اعمال، در هر صبح و هر شام انجام مى‌گيرد. كارهايى كه مردم شب انجام داده اند، صبح، خدمت حضرت ولى عصر سلام اللّه عليه عرضه مى‌شود و كارهايى كه از صبح تا شام انجام داده اند، شب به حضور آن بزرگوار ارائه مى‌شود. در مرحله‌اى ديگر، مجموع كارهاى هفتگى را در دو روز دوشنبه و چهارشنبه به حضور امام(عليه السلام) تقديم مى‌دارند و سرانجام در شب قدر، تمام مقدّرات مردم بر وجود مقدّس ولىّ عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف عرضه مى‌شود.

 

آثار تربيتىِ اين اعتقاد

چنين اعتقادى بايد تأثير مهمّى در زندگى ما داشته باشد؛ چه در زندگى فردى و چه در زندگى اجتماعى. هريك از ما بايد فرض كنيم همان كارى را كه روزانه انجام مى‌دهيم، هنگام شب در معرض اطلاع شخص بزرگى كه به او فراوان احترام مى‌گذاريم، قرار مى‌گيرد. هركسى در زندگى خود براى كسى شخصيت و احترام قائل است و دوست دارد آبرويش در مقابل او محفوظ باشد؛ براى مثال اگر دانش آموزى احتمال بدهد كه امروز يك دوربين مخفى در كلاس نصب مى‌شود كه از تمام كارهاى او فيلم بردارى مى‌كند و شب هنگام، اولياى مدرسه آن فيلم را تماشا مى‌كنند، آيا رفتار چنين فردى در كلاس با روزهاى ديگر يكسان خواهد بود؟ هر قدر هم كه آدمى لااُبالى باشد، مى‌كوشد در آن روز مؤدّب‌تر و منظّم‌تر باشد؛ زيرا دلش نمى خواهد چيزى را كه باعث آبروريزى او مى‌شود، ديگران ببينند.

حال اگر ما توجّه داشته باشيم تمام اعمالى كه انجام مى‌دهيم، هر صبح و شام يا هر هفته خدمت امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف ارائه مى‌شود، تأثير بسيار بالايى در

سازندگى ما خواهد داشت. اگر همواره به اين حقيقت توجّه داشته باشيم كه ريز و درشت سخنانى كه مى‌گوييم، تمام نگاه‌هايى كه به مكان‌ها و اشخاص مى‌اندازيم، هر گامى كه برمى داريم و هر حركتى كه در پنهان يا آشكارا انجام مى‌دهيم، و حتّى نيت‌هايى كه مى‌كنيم، همه و همه در محضر مولا و سرورمان قرار مى‌گيرد، به طور مسلّم، رفتار و گفتار ما تغيير خواهد يافت؛ چرا كه هيچ يك از ما دوست ندارد امام زمان ارواحنا فداه كارهايى ناشايست يا كم ارزش را از او مشاهده كند. اگر به چنين حقيقتى توجّه داشته باشيم، همواره مى‌كوشيم كارى نكنيم كه دل مولايمان از ما برنجد؛ چرا كه رنجش قلب مقدّس او، رنجش رسول خدا است و رنجش رسول خدا(صلى الله عليه وآله) قهر و عذاب الاهى را در پى دارد: الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ(1)؛ آنان كه پيامبر خدا را مى‌آزارند، عذابى دردناك در پيش دارند؛ بنابراين، بر ما لازم است كارهايى را انجام دهيم كه قلب مقّدس ولىّ عصر ارواح العالمين له الفداء را خوشحال و شاد كند.

هركسى، كسى را دوست دارد و دلش مى‌خواهد آن دوست از او خوشحال شود. اگر به امام زمان عشق مىورزيم، هيچ گاه راضى نمى شويم دل او از ما مكدّر شود؛ البتّه آن بزرگوار آن قدر مهربان است كه اگر گاهى لغزش‌هاى كوچكى از ما سر بزند، براى ما استغفار مى‌كند. اگر شخصى كه دائم توجّهش به وجود مقدّس ولىّ عصر(عليه السلام) است و همواره از اعمال بد مى‌پرهيزد، به طور تصادفى اشتباهى مرتكب شد، وقتى نامه عملش را خدمت ولىّ عصر ارواحناله الفداء مى‌برند، حضرت براى او دعا و استغفار مى‌كند و از خدا مى‌خواهد كه او را ببخشايد؛(2) امّا اگر خداى ناكرده، ارتكاب گناه، رفتار هميشگىِ فرد باشد، لياقتِ ولايت حضرت را از دست مى‌دهد كه از چنين وضعى به خدا پناه مى‌بريم.

 


1. توبه (9)، 60.

2. سيد بن طاووس اعلى الله مقامه مى‌گويد كه نيمه شبى در سردابِ مقدّس سامرا صداى مناجاتِ زيباى امام عصر(عليه السلام) را شنيدم كه در حقّ شيعيانش چنين طلب استغفار مى‌فرمود: «اَللَّهمَّ إِنَّ شيعَتنا مِنّا و خُلِقُوا مِن فاضِلِ طينتِنا و عُجنُوا من ماءِ عذبِ وِلاَيَتِنا فَاغفِر لَهُم مِن الذُّنُوبِ مَا فَعَلُوهُ إِتّكَالا عَلَينَا فَوَلِّناَ حِسَابَهُم يَومَ القِيَامَةِ و لاَ تَفضَحنَا بأَعمَالِهِم...؛ پروردگارا! شيعيان ما از مايند؛ از اضافه خاك خلقت ما آفريده شده اند و سرشتشان به آب گواراى ولايت ما عجين شده است؛ پس ببخشاى برايشان گناهانى را كه با اتّكا و اعتماد به ما انجام داده اند و حساب روز قيامتشان را به ما واگذار فرما و ما را با آشكار كردن اعمالِ ايشان رسوا و خجلت زده مفرما!» (علاّمه مجلسى، بحارالانوار، ج 53، ص302؛ على اكبر نهاوندى، العبقرى الحسان، ج 2، ص 149(با اندكى تفاوت)

حقيقتِ شيعه بودن براى امام زمان (عليه السلام)

شيعه بودن و تحت ولايتِ امام زمان(عليه السلام) قرار گرفتن فقط با ادّعا ثابت نمى شود. ما با شناسنامه، شيعه نمى شويم. ما در اسم و عنوان شيعه ايم؛ امّا امامان (عليهم السلام) چقدر تشيّع ما را قبول دارند؟ وجود مقدّس امام زمان(عليه السلام) تا چه حد ما را شيعه و پيروِ حقيقى خويش مى‌داند؟ آن‌ها تابع شناسنامه ما نيستند. چه بسا كسانى كه نام شيعه ندارند؛ امّا نزد امام زمان ارواحنا فداه از بسيارى افراد كه عنوان تشيّع را دارند، عزيزترند.

 

حقيقت شيعه بودن در بيان امام رضا(عليه السلام)

مى دانيد كه ميان تمام امامان معصوم (عليهم السلام) امام هشتم به رأفت و مهربانى معروف است. در زيارت حضرت مى‌خوانيم: السَّلامُ عَلَيكَ أَيُّهَا الامام الرَّئُوفُ؛ البتّه همه امامان مهربان بوده اند؛ امّا از آن جا كه ظهور رأفت در امام هشتم(عليه السلام) بيش از همه آن‌ها بوده است، به ايشان لقب رؤوف داده اند.

در دورانِ ولايتِ عهدىِ آن حضرت در مرو، عدّه‌اى از شيعيان به سوىِ خانه امام(عليه السلام) رفتند تا به محضر حضرت رضا(عليه السلام) عليه آلاف التحية والثنا شرفياب شوند و سلامى عرض كنند. وقتى به درِ خانه امام رسيدند، از دربان اجازه ورود خواستند. دربان به محضر امام(عليه السلام) رفت و عرضه داشت: چند نفرى آمده اند كه مى‌گويند از شيعيان اميرالمؤمنين على(عليه السلام) هستيم(1) و اجازه مى‌خواهند شما را زيارت كنند. امام(عليه السلام) فرمود: اجازه نمى دهم.(2) شيعيان، روز ديگر آمدند و باز گفتند: ما از شيعيان امام على(عليه السلام)هستيم و مى‌خواهيم به حضور امام رضا(عليه السلام) شرفياب شويم. دربان دوباره آمد و به امام(عليه السلام) عرض كرد: يك عدّه از شيعيان شما مى‌خواهند شما را زيارت كنند؛ امّا امام باز هم اجازه نداد. اين گروه تا دو ماه پياپى براى زيارت حضرت مى‌آمدند، امّا حضرت هيچ گاه اجازه شرفيابى به ايشان نمى داد عاقبت از ديدار حضرت مأيوس شده و به دربان گفتند: از امام(عليه السلام) بپرسيد گناه ما چيست


1. يَقُولُونَ نَحنُ شيعَةُ عَلِىٍّ.

2. فقال(عليه السلام): أَنَا مَسْعُولٌ فَاصرِفُهم.

كه به ما اجازه ديدار نمى دهند؟ مگر چه كرده ايم؟ همين هنگام حضرت اجازه فرمود تا داخل شوند. وقتى شيعيان آمدند، از خدمت حضرت، پرسيدند: اى پسر رسول خدا! چرا در طول اين مدّت اجازه ديدار نمى فرموديد؟ گناه ما چه بوده است؟ حضرت فرمود: چه گناهى از اين بالاتر كه گفته ايد ما از شيعيان اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(عليه السلام) هستيم. شما كه شيعه او نيستيد. شيعيان او، امام حسن و امام حسين(عليهما السلام)، و سلمان‌ها، ابوذرها و مقدادها و عمارها بودند كه از هيچ يك از فرمان‌هاى او سرپيچى نكردند.(1) گفتند: اگر گفته بوديد ما از محبان و دوستداران او هستيم، از كلامتان ناراحت نمى شدم و همان روز اوّل به شما اجازه مى‌دادم.(2) شما ادّعاى بزرگى كرده ايد! شيعه يعنى پيرو ما، شيعه بايد پايش را جاى پاى ما بگذارد، و شما كارهايى مى‌كنيد كه ما اجازه نمى دهيم؛ سخنانى مى‌گوييد كه ما نمى پسنديم، و به دستورهاى ما عمل نمى كنيد. با اين احوال چگونه شيعه ما هستيد؟(3)

 

راهكار وصول به شيعه بودن واقعى

1. توجّه به نظارت امام زمان(عليه السلام) بر رفتارها

ان شاء اللّه توفيق بيابيم كه حضرت ولىّ عصر عجّل الله تعالى فرجه الشريف ما را جزو شيعيان خود به شمار آورند. براى اين كه بتوانيم گامى به سوى تشيّع واقعى برداريم، يكى از بهترين كارها توجّه به همين معنا است كه اعمال ما براى امام مشهود است. اگر به اين مسأله آگاه باشيم، خيلى از كارها را انجام نمى دهيم. اگر بكوشيم هميشه اين حقيقت در ذهن ما باقى بماند كه رفتار و گفتار و نيت‌هاى ما بر امام زمان صلوات الله عليه پوشيده نمى ماند، هميشه دقّت خواهيم كرد كه گفتار و رفتارمان را كنترل كنيم و كارهايمان را هرچه بهتر و شايسته‌تر انجام دهيم.

 


1. «ويَحكُم إنّما شيعَتُهُ الحسنُ و الحسينُ(عليهما السلام)، و سلمان و المقداد و عمّار و محمّد بن أبى بكر الّذين لم يخالِفُوا شيئاً من أَوامِرِه.»

2. «فََلو قُلْتُمْ إِنَّكُمْ مُوالوهُ وَمُحِبُّوهُ والمُوالُون لاَِوليائه والمُعادون لاَِعدائه لَم أنكره مِن قولِكُم و... .»

3. ر.ك: تفسير منسوب به امام حسن عسكرى(عليه السلام)، ص 313؛ طبرسى، احتجاج، ج 2، ص 237؛ علاّمه مجلسى، بحارالانوار، ج 68، ص 158.

2. لزوم توجّه به تمام دستورهاى دين

يكى از مواردى كه امامان(عليهم السلام) بسيار از آن ناخشنود مى‌شوند، قطع رابطه با دوستان و برادران و خويشاوندان است.(1) به طور معمول قطع رحم را كسانى انجام مى‌دهند كه موقعيت اجتماعى برترى دارند. ثروتمندان، خويشاوندان فقيرى دارند كه با ايشان به دليل فقرشان قطع رابطه مى‌كنند. به هر حال، قطع رحم نشانه اين است كه ما ديگران را چنان كه بايد به حساب نمى آوريم. يكى از واجبات شرعى، صله رحم است. براى صله رحم آشنايان، به ويژه آشنايان فقير، بايد بكوشيم برنامه‌اى داشته باشيم. حتى با كسانى كه نسبت به ما بد كرده اند يا حتّى كارهاى ناپسندى انجام داده اند، نبايد قطع رحم كنيم. چه بسا همين رفت و آمدها باعث شود كه آن‌ها اصلاح شوند. از چيزهايى كه امامان(عليهم السلام) خيلى دوست دارند، اين است كه مؤمنان با همديگر، محبّت و صميميّت داشته باشند و به يك ديگر خدمت كنند.

بعضى از مسائل در دستورهاى امامان خيلى مورد تأكيد واقع شده اند؛ ولى متأسّفانه ما چنان كه بايد، حقّ اين دستورها را ادا نمى كنيم؛ براى مثال، حقوق دوستان، خويشان، نزديكان، همسر و فرزندانمان را چنان كه بايد رعايت نمى كنيم. كار نيك و عمل صالح، فقط نماز و ذكر و دعا نيست؛ البتّه هريك از اعمال صالح به جاى خود محفوظ است؛ امّا مجموعه دستورهاى اسلام، معجونى است كه بايد از همه آن‌ها پيروى كنيم. شيعه واقعى كسى است كه همه كارهاى خوب را انجام دهد و از همه گناهان بپرهيزد. كسى كه از مسائل دين فقط يك بُعدش را مى‌بيند و انجام مى‌دهد، مثل آدمى است كه يك عضوش


1. يكى از موانع ديدارِ امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف، قطع رحم است. على بن مهزيار پس از بيست سفرِ حج كه به اميدِ ملاقاتِ امام زمان به جا آورده بود، در سفرِ بيست و يكم به خدمت امام عصر(عليه السلام) شرف حضور يافت. در اين ملاقاتِ پرشور، يكى از نخستين مطالبى كه مولايمان، حضرت ولىّ عصر -اروحنا له الفداء- به پسر مهزيار فرمود، اين بود: «اى اباالحسن!، ما شب و روز در انتظارت بوديم؛ پس چه چيز آمدنت را به نزد ما به تأخير انداخت؟» عرضه داشت: «تاكنون كسى را نيافته بودم تا مرا به سوى شما رهنمون شود». حضرت فرمود: «احدى را نيافتى تا تو را رهنمايى كند؟! نه، اين گونه نيست. امّا به افزون سازىِ اموال پرداختيد و (در خريد و فروشتان) حيرتى به زيانِ مؤمنانِ ضعيف پديد آورديد و بين خود قطع رحم كرديد».(سيّدهاشم بحرانى، تبصرة الولىّ ممّن رأى القائم المهدي(عليه السلام)، قسمتى از رساله 46)

بيش‌تر از حد رشد مى‌كند و ساير اعضايش كوچك مى‌ماند. تصوير افراد ناقص الخلقه را ديده ايد كه سرشان يا دستشان كوچك است يا گاهى يك دست و يك پايشان در مقايسه با دست و پاى ديگرشان بسيار بزرگ‌تر است. بنابر آن چه عالمان تشريح و فيزيولوژى مى‌گويند، وقتى غده هيپوفيز مغز، اختلال مى‌يابد، كار تنظيم و تعديل اندام‌هاى بدن به هم مى‌خورد. كسانى كه فقط بعضى از دستورهاى دين را مى‌گيرند و عمل مى‌كنند، شكل واقعى آن‌ها نامتعادل است. ما بصيرت نداريم و باطن آن‌ها را نمى بينيم؛ ولى آن‌هايى كه شكل باطنى شخصى را مى‌بينند، وقتى به چنين اشخاصى نگاه مى‌كنند، مى‌بينند كه اندام روحشان بى قواره و ناموزون است. بايد به همه دستورهاى دين با هم، در يك مجموعه، به طور منظّم و مرتّب عمل كنيم. به هرحال، يكى از كارهايى كه امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف خيلى دوست دارد و از آن شاد مى‌شود، رسيدگى شيعيان به امور يك ديگر است. هرچه شيعيان با هم آشناتر و نزديك‌تر باشند، تكليفشان در برابر هم بيش‌تر است: فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوايَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ؛(1) عفو و گذشت كنيد تا خداوند فرمان خود را بفرستد. از همديگر بگذريم. مگر دوست نداريم كه خدا از ما بگذرد. اگر انتظار داريد خدا از گناهان شما بگذرد، بايد از گناه مردم و ديگران بگذريد! بگذريد تا خدا هم از شما راضى شود! به روى هم نياوريد كه اشتباهى كرده ايد! مگر دوست نداريد خدا در روز قيامت از گناه شما بگذرد و به رويتان نياورد كه چنين كارى كرده ايد؟ اگر دوست داريد، امتحان كنيد! اگر كسى اشتباهى كرده است، پرده پوشى كنيد.

 

 


1. بقره (2)، 109.

قبل | بعد

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org