قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

   

منشور محبّت و معرفت 3

   

نعمت وجود امام زمان(عليه السلام) و ناتوانى از شكر آن

ناتوانى از معرفت امام زمان(عليه السلام)

    معرفت‌هاى انحرافى درباره امام زمان(عليه السلام)

    قدرت‌هاى شيطانى و راه شناخت آن

    امام صادق(عليه السلام) و مقابله با قدرت مرتاض

بى‌نهايتى مراتب معرفت به امام زمان(عليه السلام)

راه افزون‌سازى معرفت به امام زمان(عليه السلام)

    1. ظاهر ساختن آثار محبّت حضرت در عمل

    2. احترام به آثار منسوب به حضرت

      احترام به لباس روحانيان

      احترام به روايات و كتابهاى روايى

    3. خضوع و افتادگى در آستان امام زمان(عليه السلام)

 

 

   

نعمت وجود امام زمان(عليه السلام) و ناتوانى از شكر آن

خداوند متعالى، نعمت‌هاى بزرگى را به ما عطا فرموده كه يكى از آن‌ها، نعمت محبّت اهل بيت(عليهم السلام) است و پس از شناخت و معرفت خداوند، بالاترين نعمتى است كه خداى بزرگ به انسان‌ها مرحمت مى‌فرمايد. ارزش هر نعمت را كسى بهتر مى‌داند كه اهمّيت آن را بهتر درك كرده باشد. هرقدر معرفت، شناخت و آگاهىِ انسان بيش‌تر باشد، قدر نعمت‌هاى خدا را نيز بيش‌تر مى‌داند و با استفاده بهتر از آن‌ها، شكر آن را بهتر به جا مى‌آورد. هنگامى كه معرفت انسان به خدا ضعيف باشد، در قدردانى و شكرگزارى از نعمت‌هاى او نيز ضعيف عمل مى‌كند.

نعمت وجود مقدّس ولىّ عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف براى همه مسلمانان اثبات شده و قطعى است. آن‌طور كه بزرگان اهل سنّت اعتراف كرده اند، روايات درباره اثبات وجود حضرت مهدى صلوات اللّه عليه در منابعِ اهل تسنّن نيز از حدّ تواتر بالاتر است.(1) به جز افراد منحرفى كه بر اثر انحراف‌هاى فكرى و عقيدتى، وجود ولىّ عصر را نمى پذيرند، بقيه اهل تسنّن كه بيش‌تر مسلمانان جهان را تشكيل مى‌دهند، وجود مقدّس آن بزرگوار را قبول دارند. نقطه اشتراك بين ما و برادران اهل تسنّن اين است كه هر دو قبول داريم در دوران آخرالزّمان، بزرگمردى از نسل پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) ظهور خواهد كرد كه زمين را پس از آن كه از ظلم و جور پر شده است، از عدل و داد پر خواهد كرد.

 

ناتوانى از معرفت امام زمان (عليه السلام)

اين كه خداى متعالى، از اهل بيت(عليهم السلام) كسى را برمى گزيند تا جهان را از ظلم و جور


1. ر.ك: سيد ناصر‌هاشم العميدى ، در انتظار ققنوس (كاوشى در قلمرو موعودشناسى و مهدى‌باورى)، ص 76 (تصريح دانشمندان به تواتر احاديث المهدى).

برهاند، كم نعمتى نيست. درك اهمّيت و عظمت اين نعمت كه بر شناخت مقام حضرت مبتنى است، چيزى شبيه محال است؛ زيرا كسى مى‌تواند ارزش موجودى را درك كند كه بتواند مرتبه وجودىِ او را بشناسد.

به هرحال، بايد اعتراف كنيم كه عقل ما بسيار كوتاه‌تر از آن است كه به درك مقام و مرتبه وجودىِ امامى دست يابيم كه در اوج عظمت و نورانيت قرار دارد. مرتبه‌اى از مقام امام زمان(عليه السلام) كه معرفتش براى همه، حتّى اهل سنّت نيز امكان دارد، مصلح بودن حضرت است. مرتبه ديگر از مراتب امام زمان(عليه السلام)، نورانيت آن گرامى است كه در بعضى روايات، به ويژه رواياتى كه سلمان فارسى(رحمه الله) نقل كرده، بدان اشاره شده است كه البتّه ما، شايستگى معرفت اين مرتبه را نداريم. مرتبه مصلح بودن امام زمان(عليه السلام) نيز كه همه به آن اعتقاد دارند، مراتب بى شمارى دارد.

اين نكته را همواره بايد در نظر داشت كه درباره مقام والاى امام زمان(عليه السلام)، هزاران مرتبه معرفت وجود دارد كه به هريك از ما، به اندازه ظرفيت و لياقتمان، مرتبه‌اى از آن عطا شده است؛ البتّه اگر شخصى بكوشد و همّت داشته باشد، مى‌تواند تا حدودى اين معرفت را كامل‌تر كند؛ پس نتيجه اين شد كه از يك سو، همه ما بايد بدانيم معرفتمان به وجود مقدّس ولىّ عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف بسيار ضعيف است و از سوى ديگر بايد بكوشيم معرفتمان را به حضرت بيش‌تر و كامل‌تر كنيم.

 

معرفت‌هاى انحرافى درباره امام زمان(عليه السلام)

معرفت برخى از كسانى كه شناخت حضرت ولىّ عصر(عليه السلام) را ادّعا مى‌كنند، انحرافى، و دروغين است. كسانى نيز در صدر اسلام معتقد بودند كه خدا با پيامبر و امام متّحد است. چنين عقيده‌اى، نخست بين مشركان وجود داشت و بعد نيز بين مسيحيان رواج يافت. در آن زمان، كسانى معتقد بودند كه «الْمَسِيحُ ابْنُ اللّهِ؛(1) عيسى مسيح(عليه السلام)، پسر خداست». بعضى ديگر گفتند: «محمّدٌ رسولُ اللَّه ابنُ اللَّه؛ محمّد رسول اللّه(صلى الله عليه وآله)، پسر خداست».

 


1. توبه(9)، 30.

طبق روايتى، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) با اشاره به اميرمؤمنان (عليه السلام) فرموده است:

يا على! اگر نمى ترسيدم كه گروهى از امّت من درباره تو چيزى مانند ادّعاى مسيحيان درباره عيسى ابن مريم(عليه السلام) بگويند، مراتب و مقامات تو را چنان بيان مى‌كردم كه بر هيچ گروهى از مردم نگذرى، مگر آن‌كه خاك زير پاى تو را براى تبرّك برگيرند؛(1)

يعنى مقام اميرمؤمنان(عليه السلام) و ديگر امامان(عليهم السلام) به حدّى بالا بوده است كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى‌ترسيدند اگر آن فضايل را بيان كنند، مردم متوجّه نشوند و گمان كنند كه على(عليه السلام) خدا است؛ همان‌طور كه مسيحيان درباره حضرت مسيح(عليه السلام) چنين گمان مى‌كنند.

چنين عقايدى، انحرافى اند و با توحيد، هيچ‌گونه سازگارى ندارند. وقتى ما مى‌گوييم معرفتمان به امامان معصوم(عليهم السلام)، بسيار ضعيف است و هرگز به مرتبه شناخت واقعى ايشان نمى رسيم، معنايش اين نيست كه آنان خدا هستند يا خدا شده اند يا خدا در آن‌ها حلول كرده است. آن‌ها نيز مانند ما مخلوق خدا هستند؛ ولى نزد خدا مراتبى دارند كه انسان عادى از آن‌ها بى بهره است. من و شما چقدر توان خيره شدن به خورشيد را داريم؟! ما به جهت فاصله هزاران كيلومترى كه با خورشيد داريم مى‌توانيم آن را نگاه كنيم؛ ولى مشاهده ما در حدّ چند لحظه است و پس از چند لحظه بايد چشمانمان را ببنديم تا اذيت نشود. مشاهده‌هاى معنوى نيز چنين است. مقام‌ها و درجه‌هاى معنوى اولياى خدا آن قدر بسيار است كه حتّى افراد داراى چشم باطنى و معنوى نيز نمى توانند آن‌ها را ببينند و فقط به اندازه ظرفيتشان، مقدارى از آن مقام‌ها را درك مى‌كنند. در هر حال بايد توجّه داشته باشيم كه هيچ گاه پيامبر و امام، خدا نمى شوند و خدا در آن‌ها حلول نمى كند. اين از نادانى و كوته‌انديشى انسان است كه چنين تصوّرهايى را در ذهن خود مى‌پروراند.

 


1. قال رسولُ اللّه9: «وَ لَولاَ مخافة أن تَقُولَ فِيكَ طَوائِفُ مِن أُمَّتِى مَا قَالَت النَّصَارَى فِى عِيسَى بن مَريَمَ لَقُلتُ فيِكَ اليَومَ مَقالاً لاَتَمُرُّ بِمَلأ مِنَ النَّاسِ إِلاّ أَخَذُوا مِن تَحتِ قَدَمَيكَ التُّرابَ يَبتَغُونَ بِهِ البَرَكَةَ...». (علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 35، ص 315، باب 10، ح 4)

از طرف ديگر، كسانى عقيده دارند كه انسان، خود مى‌تواند امام زمان(عليه السلام) شود كه چنين عقيده‌اى نيز نتيجه نادانى و محدوديتِ ذهن بشر است. گاهى اوقات شيطان با چنين عقايدى، انسان را مى‌فريبد.

 

قدرت‌هاى شيطانى و راه شناخت آن

افرادى، سال‌هاى طولانى، به منظور نزديكى به خدا و اولياى او، به اصطلاح، رياضت‌هاى سختى كشيده، و به اشتباه، خود را امام زمان(عليه السلام) معرّفى كرده‌اند. چه بسا بعضى ازمسلك‌هايى را درست كرده و پيروانى را براى خود يافته‌اند! شايد برخى از ما، مريدهاى آن‌ها را در زمره اولياء اللّه تصوّر كنيم. به هر حال، هر كسى در اين دنيا زحمت بكشد، خدا، به قدر زحمتش به او پاداش مى‌دهد و آثارى را از او، در اين دنيا به جاى مى‌گذارد.

مرتاضان هندى نيز از اين مطلب مستثنا نيستند. وقتى آن‌ها در اين دنيا زحمت مى‌كشند، خدا نيز پاداش‌هايى را در همين دنيا به آن‌ها مى‌دهد. آنان از باطن اشخاص آگاهند؛ از گذشته و آينده خبر مى‌دهند؛ در امور دنيايى تصرّف‌هايى مى‌كنند؛ با قدرتِ يك دست، جلو حركت قطار را مى‌گيرند، و با اراده خود، هواپيماى در حال حركت را نگه مى‌دارند. چنين قدرت‌هايى بر اثر رياضت به دست مى‌آيد و جاى انكار نيز ندارد.

گاهى انسان مى‌بيند و مى‌شنود كه افرادى بر اثر سادگى و پاكى نفس، به راحتى به دام شيطان‌صفتان مى‌افتند. ممكن است به شما خبر دهند كه شخصى از اولياء اللّه در فلان جا زندگى مى‌كند. پس از مدتى كه اجازه ملاقات به شما دادند، اطّلاعاتى از باطنتان را براى شما باز مى‌گويد؛ به طورى كه يقين مى‌يابيد اين شخص، ولىّ خدا است؛ در صورتى كه چنين چيزهايى از مرتاض هم كه اصلا خدا و پيغمبر را هم قبول ندارد، برمى آيد. مرتاضان هند و تبّت، چنين هنرى دارند كه از گذشته و آينده اطّلاعات غيبى مى‌دهند. كسانى نيز وجود دارند كه بر اثر رياضت‌هاى سخت، خبرهاى آينده را مى‌دانند. اين كارها، دليل بر حقّانيت شخص و درستى راه و اعتقادش نيست. اگر كسى خبرى از آينده به شما داد، فريب نخوريد. اوّل بايد صحّت اعتقاد شخص را درك كرد. اگر شخص، در اعتقادش

خدشه‌اى داشته باشد، هرچند هزاران كار خارق العاده انجام دهد، كارهاى او به ارزنى نمى ارزد؛ چرا كه آن شخص نوكر شيطان است و همه قدرت‌هاى شيطانى را براى فريب دادن مردم در اختيار گرفته است.

 

امام صادق(عليه السلام) و مقابله با قدرت مرتاض

شخصى زمان امام صادق(عليه السلام)، به مسجد مدينه وارد شد و مردم دورش را گرفتند. وقتى حضرت وارد مسجد شد، معركه‌اى عجيب را در مسجد مشاهده كرد. همه مردم، اطراف شخصى اجتماع كرده بودند تا او را ببينند. حضرت فرمود: اين جا چه خبر است و اين شخص كيست؟! عرض كردند: شخصى است كه از همه جاى عالم خبر دارد. حضرت نزد او رفت و به او فرمود: آيا تو چنين ادّعايى دارى؟! گفت: بله. حضرت دستش را مشت كرد و به او نشان داد و فرمود: در دست من چيست؟ شخص تأمّلى كرد و شگفتى سر تا پايش را فرا گرفت. حضرت فرمود: نمى توانى بگويى؟! گفت: مى‌توانم. حضرت فرمود: پس چرا نمى گويى؟! گفت: تعجب مى‌كنم كه شما آن را از كجا آورده‌ايد و چه طور به دست شما رسيده است؟! حضرت فرمود: در دست من چيست؟ شخص گفت: هم اكنون، هرچه را در زمين بوده است، در جاى خود مى‌بينم. فقط مرغى در فلان جزيره، دو تخم گذاشته بود كه الآن يكى از آن‌ها سر جايش نيست. چيزى كه در دست شما است، بايد تخم گمشده باشد. حضرت مشتش را باز كرد و همه ديدند كه تخم پرنده‌اى است؛ سپس از مرد پرسيد: اين قدرت را از كجا آورده‌اى؟! شخص گفت: اين قدرت را از راه مخالفت نفس به دست آورده‌ام. هرچه دلم خواست، با آن مخالفت كردم. حضرت فرمود: آيا مايلى مسلمان شوى؟ شخص در ابتدا پاسخ منفى داد؛ امّا عاقبت تحت تأثير شخصيت و سخنان امام قرار گرفت و مسلمان شد.

پس از پذيرش اسلام، متوجّه شد چيزهايى را كه پيش‌تر در اطراف عالم مى‌ديده است، حالا نمى بيند. از امام صادق(عليه السلام) پرسيد: آقا! چرا قدرتم را از دست دادم؟ اگر اسلام دينِ حق است، بايد قدرت و نورانيتم بيش‌تر شود. حضرت فرمود: تا به حال هرچه زحمت

مى كشيدى، خدا مزد زحماتت را در همين دنيا به تو عطا مى‌كرد؛ امّا از حالا به بعد هرچه زحمت بكشى، خدا پاداش آن را براى آخرتت ذخيره مى‌كند، مگر اين كه پاداش زحماتت را در همين دنيا بخواهى و از پاداش آخرت چشم بپوشى.

در قرآن، آياتى وجود دارد كه اين مطالب را تصديق مى‌كند.(1) به هر حال، ارتباط با عالم غيب، دخل و تصرّف در امور دنيايى و خبردادن از گذشته و حال و آينده، به هيچ وجه دليل بر اين نيست كه صاحب آن از اولياء الله باشد؛ چه رسد به اين كه با امام زمان(عليه السلام) متّحد و يكى باشد. اين نوع انحراف‌ها، از نقص معرفت ما به امامان معصوم(عليهم السلام) ناشى مى‌شود.

 

بى نهايتىِ مراتب معرفت به امام زمان(عليه السلام)

كسانى كه شناخت درستى از امام عصر ارواحنا فداه دارند، گويا در مسيرى بى انتها در حال حركتند.

براى اين كه اختلاف مراتب معرفت در ذهنتان تداعى شود، مثالى مى‌زنم: مرتبه انسانى كه روزى يك تا سه گناه انجام مى‌دهد، در مقايسه با مرتبه انسانى كه روزى هزاران گناه مرتكب مى‌شود، چقدر تفاوت دارد؟ مسلّم است كه اين دو شخص، در مقام و مرتبه، تفاوت بسيارى با يك ديگر دارند. انسان‌ها نيز از نظر مرتبه ايمان و قرب به خدا، با هم تفاوت دارند و اين مرتبه، در اندازه معرفت انسان به امام معصوم تأثير دارد. از اين مثال نتيجه مى‌گيريم كه هر قدر دل، نورانى‌تر باشد، لياقت معرفت امام در آن بيش‌تر است و هرقدر تيره‌تر و آلوده‌تر باشد، معرفت آن دل به امام، ضعيف‌تر خواهد بود.

شايد شما نيز كم و بيش اين حقيقت را تجربه كرده باشيد. گاهى انسان احساس


1. ر.ك: إسراء (17)، 18ـ20: «هركس با كوشش خود متاع عاجل و لذّات فانى دنيا را بطلبد، به او عطا مى‌كنيم؛ امّا طبق مشيت ازلى خويش به هر كه خواهيم عطا مى‌كنيم؛ سپس در آخرت، دوزخ را نصيبش سازيم تا با مذّمت و مردودى به آن درافتد و كسانى كه طالب آخرت باشند و در طلبش به قدر توان بكوشند، به شرط ايمان به خدا، سعيشان مقبول و مأجور خواهد بود. ما هر دو گروه [دنياطلبان و آخرت جويان]را به لطف و عطاى خويش مدد خواهيم رساند؛ كه از لطف و عطاى پروردگارت، هيچ كس محروم نخواهد ماند».را به لطف و عطاى خويش مدد خواهيم رساند؛ كه از لطف و عطاى پروردگارت، هيچ كس محروم نخواهد ماند».

مى كند كه خيلى به امام خود محبّت دارد و خودش را به او نزديك مى‌بيند؛ در حالى كه فرسخ‌ها از امامش دور است و گاهى نيز حالِ يك سلام كردن به حضرت را نيز ندارد. چنين نوساناتى كه در حالات قلبى انسان پديد مى‌آيد، براى اين است كه ظرفيت دل‌ها، در انسان‌ها تفاوت دارد. دل، ممكن است به جايى برسد كه همه حقايق را انكار كند. آيات قرآن اين مطلب را تصديق مى‌كند: ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآيات اللّهِ.(1) قومى به خدا ايمان آورده بودند؛ امّا از بس مرتكب گناه شدند و آيات خدا را تكذيب كردند، ايمان از آن‌ها سلب شد.

شاهد بوده‌ايم كه برخى از افراد، پس از مدّت‌ها كه از اسلام و انقلاب و جبهه حقّ و باطل دم زدند، عاقبت گفتند: عجب فريبى خورديم. سال‌ها كوشش و آرزو مى‌كردند كه در جبهه حضور يابند و به شهادت برسند؛ ولى در آخر، از عمل خود پشيمان شدند.

 

راه افزون‌سازىِ معرفت به امام زمان(عليه السلام)

ازدياد معرفت ما به امام زمانمان ارواحنا فداه، به دو شرط وابسته است: 1. ادلّه حقّانيت و مقام‌هاى والاى آن امام معصوم را بررسى كنيم؛ 2. دلمان را براى پذيرش معرفت بيش‌ترِ حضرت آماده سازيم.

براى بازتاب نور، آيينه بايد صيقلى باشد، و در برابر نور نيز قرار بگيرد. اگر آيينه‌اى صيقلى باشد، ولى در اتاق تاريك قرار گيرد نمى تواند نور را منعكس كند. همچنين اگر اتاق روشن باشد، ولى آيينه صيقلى نباشد نمى تواند نور را بازتابد.

براى معرفت روز افزون به امام زمان(عليه السلام) هم بايد ادّله روشنى يافت، و هم دل را پاك و باصفا كرد. هر قدر دل، صفايش بيش‌تر باشد، ادّله محكم نيز بيش‌تر مى‌شود و آن وقت است كه ايمان، قوى تر، معرفت، بيش‌تر و عشق نيز افزون‌تر مى‌شود؛ البتّه عشقى ماندگار است كه اصالت داشته باشد، نه اين كه هوسى باشد و در وضعى خاص در انسان ظهور يابد و بعد نيز خاموش و فراموش شود.

 


1. روم(30)، 10.

تابش نور حضرت، هميشگى و دائم است. مهم آن است كه ما دل‌هايمان را آماده كنيم و از آن زنگار برگيريم تا نور حضرت بر دل‌هايمان بتابد و فيض دائم او بر ما ببارد. وقتى دلى توجّهش به شيطان و آلوده به ظلمت گناه است، ديگر لياقت توجّه به امام عصر ارواحنا فداه و بازتاب نور حضرت را ندارد؛ امّا اگر دلى به دنيا، هوس‌ها و شيطنت‌ها آلوده نباشد، چونان آيينه‌اى صيقلى نور آن بزرگوار را منعكس مى‌سازد.

علّت بيان اين مقدّمه اين است كه هيچ كدام از ما نبايد گمان كنيم معرفتى كه به وجود مقدس ولىّ عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف داريم، كافى و وافى است. ما بايد خيلى بيش‌تر از اين‌ها كار كنيم تا معرفتمان به حضرت كامل شود. اگر از مقام و منزلت امام زمان(عليه السلام) آگاه باشيم، هر آنچه به حضرتش منسوب است، در نظر ما نيز عزيز خواهد بود؛ امّا اگر از منزلت امام زمان(عليه السلام) بى‌اطّلاع باشيم، چيزهايى كه به آن گرامى منسوب است، در نظر ما كم ارزش خواهد بود.

 

1. ظاهر ساختن آثار محبّت در عمل (صدقه، دعا و...)

يكى از راه‌هاى تثبيت محبّت و معرفت به امام زمان(عليه السلام) اين است كه آثار محبّت او را در عمل نشان دهيم. اگر يكى از دوستانتان كه به او خيلى انس و علاقه داريد، به مسافرتى طولانى برود، در ابتدا براى او دلتنگى مى‌كنيد؛ ولى پس از مدّتى، دروى و فراق او را فراموش مى‌كنيد. اين طبيعت بشرى است كه از دل برود، هر آن كه از ديده برفت؛ امّا اگر انسان، از همان روزهاى اوّل جدايى، هر روز براى دوستش نامه بنويسد و با نگاه كردن به عكسش، خاطره‌هاى او را به ياد بياورد مى‌تواند رابطه‌اى قلبى و معنوى بين خود و دوستش برقرار سازد.

اگر ما بخواهيم معرفت و محبّتمان، به ولىّ عصر(عليه السلام) ثابت بماند، بايد آثارش را زنده نگه داريم؛ او را فراوان ياد كنيم؛ نام مقدّسش را جلو چشم خود، روى ميزمان يا لابه لاى كتاب‌هايمان بنويسيم؛ هر روز براى حضرت دعاى فرج بخوانيم؛ هنگام نماز و ديگر مناسبت‌ها، از آن بزرگوار يادى بكنيم و براى وجود مقدّسش، صدقه بدهيم. درست است

كه صدقه‌هاى ما براى امام زمان(عليه السلام) نفعى ندارد؛ ولى صدقه‌اى كه با كمال تواضع و سرافكندگى باشد، نشان‌دهنده محبّت خالصانه ما به حضرت است. اين كار ما، مانند عمل آن مرغكى است كه وقتى حضرت ابراهيم(عليه السلام) را درون آتشى كه پهناى آن چهار فرسخ در چهار فرسخ بود، انداختند، با منقارش قطره آبى را از درون جوى آب برمى داشت و به روى آتش مى‌پاشيد. مَلِكى به مرغك گفت: اين كارى كه تو انجام مى‌دهى، چه اثرى دارد؟ مرغك گفت: چيزى كه از من ساخته است، همين كار است. من بايد وظيفه خود را انجام دهم و محبّت خود را به حضرت ابراهيم(عليه السلام) اظهار كنم.

درست است كه كارهاى ما در پيشگاه حضرت چيزى نيست؛ ولى شرط وفا و مروّت آن است كه در حدّ وسع خويش به آن عزيز ابراز ارادت كنيم. اگر با شرمندگى و خضوع صدقه بدهيم و براى ظهورش دعا كنيم، فقط براى خودمان سازنده و تكامل آور است. حضرت مهدى(عليه السلام) به يقين، به دعا و صدقه ما يا اموالى كه به نام او صرف مى‌كنيم، نيازى ندارد؛ امّا خودش فرمود كه براى فرج من دعا كنيد. دعا خواندن براى فرج امام زمان، فرج ما است: إِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَجِ.(1) منتظر فرج امام زمان(عليه السلام) بودن، فرج‌ها و گشايش‌هايى را براى انسان‌ها به ارمغان مى‌آورد؛ ايمانشان محفوظ مى‌ماند؛ دلشان آرام مى‌شود؛ وجود مقدّس امام زمان(عليه السلام) را حس مى‌كنند؛ با حضرت ارتباطى برقرار مى‌كنند، و به تدريج يقين مى‌يابند روزى فرا خواهد رسيد كه حكومت عدل در جهان برقرار مى‌شود. دعا كردن براى فرج حضرت، براى اين است كه خودمان از او بهره بگيريم؛ امّا هيچ‌گاه به بهانه اين كه حضرت به دعا و صدقه ما نيازى ندارد، نبايد آن گرامى را فراموش كنيم.

 

2. احترام به آثار منسوب به حضرت

احترام به لباس روحانيان

در همه حال بايد به آثار منسوب به امام زمان(عليه السلام)، از جمله به نام و لباس روحانى كه زنده‌كننده ياد حضرت است، احترام بگذاريم. آيا وقتى مردم، لباس روحانيان را مى‌بينند، به


1. كلنى، فروع كافى، ج 4، ص 162.

ياد هيتلر و شاه ملعون مى‌افتند؟! جز اين است كه هركسى با ديدن اين لباس، به ياد خدا، پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امام زمان(عليه السلام) مى‌افتد؟! ممكن است برخى از مردم حتّى به روحانى‌ها فحش نيز بدهند و بگويند: اينان انسان‌هاى بدى هستند و لباس امام زمان(عليه السلام) را غصب كرده‌اند؛ ولى وقتى لباس روحانيان را مى‌بينند، به ياد دين مى‌افتند.

در درجه اوّل، خود ما روحانى‌ها بايد به لباسى كه مى‌پوشيم، اهميّت دهيم. وقتى متولّى امام زاده، احترام امامزاده اش را نگه ندارد، نبايد توقّع داشته باشد كه مردم به آن امامزاده احترام بگذارند. اين توقّع از مردم كه به روحانى و لباس او احترام بگذارند، در صورتى بجا است كه اوّل خودمان به اين لباس احترام بگذاريم. حتّى جا دارد هنگام گذاشتن عمامه اوّل آن را ببوسيم و بعد بر سر بگذاريم. لباس روحانى، لباس پيغمبر(صلى الله عليه وآله) است؛ از اين رو بايد براى كسانى كه اين لباس را بر تن دارند، احترام قائل شويم؛ چه اين لباس به تن خودمان باشد چه به تن ديگران. از مرحوم آيت‌اللّه سيّدمرتضى كشميرى رضوان اللّه تعالى عليه كه از اولياى بزرگ خدا بوده است، نقل مى‌كنند كه وقتى فرزندش كفش او را جلو پايش مى‌گذاشت، با ناراحتى مى‌گفت: چرا فرزند فاطمه زهرا(عليها السلام)، جلو پاى من كفش مى‌گذارد؟! او به فرزند خود با اين ديد نگاه مى‌كرد كه چون فرزند پيامبر است، احترامش واجب است. حالا من هم كه اين لباس را پوشيده‌ام، بايد به كسان ديگر نيز كه اين لباس را پوشيده اند، احترام بگذارم. حتّى اگر يك روحانى، هيچ فضيلتى نيز نداشت، بايد براى لباسش او را تكريم كنم. اين كار براى خودم منفعت دارد، نه براى او؛ چرا كه ايمان من قوى تر، و محبّتم به صاحب اين لباس يعنى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امام زمان(عليه السلام) بيش‌تر مى‌شود. اگر اين آثار را عملى كنيم، ارزش اين لباس استوارتر باقى خواهد ماند؛ امّا اگر به لباس روحانيان بى احترامى كنيم، فردا هنگام آوردن نام مقدّس محمّد بن عبداللّه(صلى الله عليه وآله) هم صلوات نمى فرستيم و در نتيجه، ايمانمان به تدريج از بين مى‌رود؛ مثلا مى‌گوييم: على در نهج‌البلاغه اين طور گفته است؛ در حالى كه اين طرز صحبت كردن، نشانه كمبود ايمان و احترام به مقام حضرت است، وگرنه چرا اسم بزرگان ديگر را بدون احترام نمى بريم.

 

قرآن كريم در اين باره مى‌فرمايد:

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ... أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ.(1)

صدايتان را از صداى پيامبر بلندتر نكنيد... كه اين كار، اعمالتان را حبط و باطل مى‌سازد.

وقتى صدايت را در برابر پيامبر(صلى الله عليه وآله) بلندتر كردى، احترام به حضرت ضعيف مى‌شود و سرانجام، كار به جايى مى‌رسد كه براى خود آن بزرگوار نيز احترام قايل نمى‌شوى. وقتى انسان اين گونه شد، كم كم در نبوّت پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز ترديد مى‌كند. كسانى گستاخى را به آن جا رسانده اند كه گفته اند: قرآن، كلام خدا نيست؛ بلكه عقيده شخص پيامبر اين است كه قرآن كلام خدا است. برخى از اهل سنّت نيز مى‌گويند: به فرض كه ثابت شود پيامبر، كلامى را طبق وحى گفته است، آن كلام را طبق درك و دريافت خويش فرموده و از كجا معلوم كه فهم و دريافت پيامبر درست بوده است؟! در اين صورت، ايمان و نورانيتى براى انسان باقى نمى ماند؛ بلكه آدمى به ظلمت محض مبتلا مى‌شود: ظُلُماتٌ بَعضُها فَوقَ بَعض.(2)

اين خطرهايى است كه احتمال دارد سر راه من و شما نيز قرار گيرد. اگر عنايت خدا و توجّه امامان(عليهم السلام) و دعاهاى خالص وجود مقدّس امام زمان صلوات اللّه و سلامه عليه نباشد، اين خطرها گريبانگير من و شما نيز خواهد شد؛ چرا كه هيچ كس از اين‌گونه خطرها و ابتلاها مصون نيست. نتيجه آن كه در هر زمان و هر مكان بايد به آثار منسوب به وجود مقدّس امام زمان(عليه السلام) احترام بگذاريم.

 

احترام به روايات و كتاب‌هاى روايى

خداوندِ رفيع الدّرجات، درجات مرحوم علاّمه طباطبايى رضوان الله تعالى عليه را عالى‌تر بفرمايد. او وقتى كتاب روايت را به دست مى‌گرفت، آن را مى‌بوسيد. اگر درون قفسه


1. حجرات(49)، 2.

2. نور(24)، 40.

كتابى، كتاب روايت وجود داشت، طورى مى‌نشست كه پشت به كتاب روايت نباشد. در جلساتى كه در منازل اهل علم تشكيل مى‌شد، بسيار مواظب بود به قفسه كتاب‌ها پشت نكند و به كتاب‌هاى روايى، كم ترين بى احترامى نشود. علاّمه طباطبايى(رحمه الله)، گوهرشناس بود و قدر پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام) را مى‌دانست؛ از اين رو جلد كتاب روايت را مى‌بوسيد و معتقد بود كه اين كتاب به صاحبش انتساب دارد. مگر چوب درگاه حضرت معصومه(عليها السلام) با چوب درهاى ديگر فرق مى‌كند؟! چوبِ در حرم حضرت معصومه(عليها السلام)، به وجود مقدّس حضرت انتساب دارد. اگر كسى به قصد شفا، حتّى خاك پاى زائران حضرت معصومه(عليها السلام) را به چشم بكشد، اشتباه نكرده است. اگر معرفت داشته باشيم، مى‌فهميم كه مقام اين بزرگان تا چه اندازه والا است. فهم ما كجا و مقام امامان معصوم(عليهم السلام) كجا؟! در هر حال بايد ببينيم وظيفه ما در اين زمان كه شاگردانِ مكتب اهل بيت(عليهم السلام) و حافظان آثار ايشان هستيم، چيست؟ خوب مى‌دانيم كه لياقت سربازى امام زمان ارواحنا فداه را نداريم؛ ولى بايد آن قدر اصرار بورزيم و خودمان را به آن‌ها نزديك كنيم تا گوشه چشمى به ما بكنند:

آنان كه با نظر خاك را كيميا كنند *** آيا شود كه گوشه چشمى به ما كنند؟

 

خضوع و افتادگى در آستان امام زمان(عليه السلام)

مبادا از توسّل، توجّه، دعا، زيارت و ساير وسايل نزديكى به خداوند و اولياى والا مقام او غفلت كنيم! گاهى ممكن است يك كار كوچك، آن قدر لطيف و پرمعنا باشد كه از عبادت‌هاى خيلى سنگين نيز اثرش بيش‌تر باشد.

شايد شنيده باشيد كه چشمان مرحوم آيت‌الله العظمى بروجردى(رحمه الله) تا آخر عمر بسيار پرنور بود و با چشمان خويش هر خط ريزى را بسيار دقيق مى‌خواند بدون اين كه احساس خستگى يا كم سويى كند يا به عينك نياز داشته باشد. خود آن جناب، اين نعمت را از بركت خاكِ سينه زنان امام حسين(عليه السلام) مى‌دانست. آيت‌الله بروجردى وقتى در بروجرد زندگى مى‌كرد، به چشم دردى سخت مبتلا شد. رسم دسته‌هاى سينه زنى اطراف خرّم آباد، اين بوده است كه در ايّام عاشورا، به سر و صورتشان گِل بمالند. آن مرحوم مقدارى از

گِل‌هاى سر و صورت سينه زنان را كه جلو درِ منزلش ريخته بوده است، برمى دارد و به چشمانش مى‌مالد و به بركت همان گِل، دردِ چشم وى خوب مى‌شود و تا آخر عمر نه به چشم درد مبتلا مى‌شود و نه به عينك نياز مى‌يابد. اگر شما آن خاك را به آزمايشگاه ببريد، شايد بگويند: در اين خاك هزاران ميكروب وجود دارد اين كارهاى غيربهداشتى چيست كه اينان انجام مى‌دهند؟! ولى از ديدگاه ديگر، توجّه معنوى و روحى مى‌تواند همه عوامل مادّى را محكوم كند. اگر آن اكسير و آن ارتباط معنوى و قلبى را بيابيم، خيلى از مشكلات حل مى‌شود. آن وقت است كه انسان مى‌فهمد، گردوخاك زائران آستان مقدّس معصومان(عليهم السلام) كه اهل معرفت، شفاى بيمارى‌هايشان را در آن مى‌جويند، چه اكسير بزرگى است. بزرگانى از مراجع عظام را ديده ام كه خاك حرم حضرت معصومه(عليها السلام) را با دست بر مى‌داشتند، بر قلبشان مى‌ماليدند. آنان حقيقتى را مى‌بينند كه ما نمى بينيم. ايشان معرفتى دارند كه ما نداريم.

مقصود من اين نيست كه انسانى خرافاتى شويد و هركس نقل كرد كه فلان جا تبرّك و نظر كرده است، زود باور كنيد. مؤمن زودباور نيست؛ بلكه خيلى زيرك و عميق است؛ امّا اگر كسى به خاكى به قصد انتساب آن به خدا و پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام) تبرّك بجويد و بزرگ‌ترين آثار بر آن مترتّب شود، تعجّب نكنيد. اگر شما آيت‌اللّه و صاحب رساله باشيد و به طلبه كوچكى، به سبب اين كه به امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف منسوب است، احترام كنيد و دستش را ببوسيد، يكى از بزرگ ترين و پرفضيلت ترين اعمال در نامه عملتان ثبت مى‌شود. چنين تكريمى ثوابش از هزار كتاب نوشتن و درس گفتن بيش‌تر است. ثواب تذلّل در پيشگاه مقدّس امام زمان، خيلى بيش‌تر از ذكر گفتن است. اگر شخصى را به سبب انتساب به امام زمان(عليه السلام) احترام كنيد، گويا امام زمان ارواحنا فداه را احترام كرده ايد. ثواب چنين احترام و تكريمى از ثواب هزاران كار خير ديگر بالاتر و افزون‌تر خواهد بود.(1)

 


1. روايات فراوانى بر اين مضمون دلالت دارند؛ از باب نمونه در اين دو روايت به دقّت بنگريد:

أ. امام كاظم(عليه السلام) مى‌فرمايد: «وَ مَن لَم يَقدِرْ عَلى صِلَتِنَا فَلْيَصِلْ عَلَى صَالِحىِ موالِينَا يُكتَبُ لَهُ ثَوابُ صِلَتِنَا؛ هركس نمى تواند ما را صله و احسان كند، دوستان صالح ما را صله و احسان كند تا ثواب صله ما براى او نوشته شود». (ابن قولويه، كامل الزيارات، ص 319، ح 1)

ب. امام صادق(عليه السلام) مى‌فرمايد «دِرهَمٌ يُوصَلُ بِهِ الامام أَفضَلُ مِن أَلفَي أَلفِ دِرهَم فِيما سِوَاهُ مِن وُجُوهِ البِرِّ؛ درهمى كه به وسيله آن امام(عليه السلام) صله و احسان شود، از دو ميليون درهم كه در كارهاىِ خير ديگر صرف شود، بهتر است». (كلينى، كافى، ج 1، ص 538، باب صلة الامام، ح 6)

ارزش كارهاى ما به ميزان خضوع، لطافت و افتادگى ما در پيشگاه امام زمان(عليه السلام) وابسته است. معناى حقيقى عبادت نيز همين است. الحمدللّه در اين عصر، به بركت خون‌هاى پاك شهيدان انقلاب، معرفت و محبّت به وجود مقدّس ولىّ عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف، چه در داخل و چه در خارج از كشور گسترش يافته است. تمام اين نعمت‌ها و بركت‌ها را مرهون خون‌هاى شهيدان عزيز و هدايت‌ها و رهبرى‌هاى امام راحل رضوان اللّه تعالى عليه هستيم. احترام به شهيدانى كه در راه دين قيام كردند و نيز خدمت به بستگان ايشان، خدمت و احترام به امام زمان(عليه السلام) است. چگونه ممكن است حضرت را دوست داشت، امّا به دوستان و اولياى او بى توجّه بود؟! چگونه مى‌توان ادّعاى محبّت به حضرت را حقيقى شمرد و در عين حال به رضايت و نارضايتى آن جناب بى اعتنا بود؟! پيروى، لازمه دوستى و محبّت است: إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ؛(1) اگر خدا را دوست مى‌داريد، از من پيروى كنيد تا خدا شما را دوست بدارد. در زمره كسانى نباشيم كه در ظاهر به نام امام زمان(عليه السلام) احترام مى‌گذارند؛ امّا به آن چه محبوب او است، اعتنا نمى‌كنند و به آن چه مبغوض او است، عمل مى‌كنند!(2)

 

 


1. آل عمران(3)، 31.

2. امام سجاد(عليه السلام) در اين باره مى‌فرمايد: «أَلاَ وَ إِنَّ أَبغضَ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ مَن يَقتَدِي بِسُنَّة الامام وَ لاَ يَقتَدِي بأعمالِهِ؛ آگاه باشيد كه مبغوض ترين مردم نزد خداوند، كسى است كه در ظاهر به راه و روشِ امام(عليه السلام) اقتدا مى‌كند؛ امّا به اعمال او اقتدا نمى كند». (كلينى، كافى، ج 8، ص 234، باب 8، ح 312)

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org