قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

  

منشور محبّت و معرفت 1

   

رابطه محبّت و معرفت

سلسله مراتب محبّت به امام زمان(عليه السلام)

سلسله مراتب معرفت به امام زمان(عليه السلام)

      1. امام زمان(عليه السلام)، گسترشْ بخش معرفت و عبوديت حق

      2. امام زمان(عليه السلام)، در بالاترين مراتب قرب حق

      3. امام زمان(عليه السلام)، تجلّى رحمت بيكران حق

راه وصول به اوج محبّت و معرفت

      1. پالايش محبّت و معرفت

      2. ورود به تجلّى گاه محبّت و معرفت

     

     

     

    رابطه محبّت و معرفت

    ياد خدا و اولياى او و كلمات بزرگان، نورى است كه با هر ابزارى بيان شود، ارزش والاى خودش را خواهد داشت. ما نيز اگر بتوانيم ناقلى براى سخنان بزرگان و ابزارى براى انتقال اين انوار پاك به دل‌هاى پاك شما باشيم و از اين طريق بتوانيم مايه توجّه بيش‌تر شما به وجود مقدّس مولايمان صاحب الزمان(عليه السلام) و وظايفى كه در پيشگاه مقدّس او داريم، شويم، افتخارى است كه به بركت شما نصيب ما مى‌شود.

    در جمع عاشقان، سخن گفتن از عشق و معشوق، جايى ندارد. به ذهنم آمد نكته‌اى را مطرح كنم كه در بسيارى از مواقع، مورد غفلت بيش‌تر محبّان آن حضرت است و شايد توجّه دادن به آن، قلب مقدّس مولايمان را شاد كند.

    آدمى، داراى دو ويژگى مهمّ است يكى شناخت و معرفت، و ديگرى عشق و محبّت. او در نهاد خويش، دو گوهر گران بها دارد و همواره به دنبال مشترى لايقى مى‌گردد تا اين دو گوهر را به پايش بريزد، و آن گاه كه معشوق خويش را يافت، به ابراز رفتارهاى عاشقانه مى‌پردازد و در شادى محبوبش شاد، و در غمش، غمگين مى‌شود. عاشق، در انجام اين رفتارهاى عاشقانه، هر چه بيش‌تر دقّت داشته باشد، عشقش قوى‌تر مى‌شود. انسان، هرچه بيش‌تر به رفيق محبوبش اظهار محبّت كند و رفتارهاى دوستانه بيش ترى انجام بدهد، محبّتش عميق‌تر و پايدارتر خواهد شد. از سوى ديگر، چنان چه شخصى، رفيق خويش را به فراموشى سپارد، كم كم محبّت او نيز از دلش مى‌رود: از دل برود، هر آن چه از ديده برفت.

    رفتارهاى محبّانه ما در احترام و توسّل به اولياى خدا و برگزارى مراسم جشن و سرور در ايّام شادى و برپايى مراسم عزادارى در ايّام غم و عزاى ايشان، براى اين است كه عواطفمان جهت يابد و رابطه عاطفى ما با اولياى خدا پابرجا بماند و رشد كند. ارزش

    آدمى به همين است كه معشوق شايسته‌اى بيابد و دلش را به او بسپارد؛ البتّه انسانيت انسان فقط به عشق و محبّت وابسته نيست؛ بلكه بخش ديگرى از وجود او نيز به شناخت و معرفت مربوط مى‌شود. اين دو (محبّت و معرفت يا عشق و شناخت)، رابطه بسيار نزديكى با هم دارند. هرچه انسان، كمال و زيبايى فرد يا چيزى را بيش‌تر بشناسد، محبّت فزون ترى به او مى‌يابد و آدمى تا نشناسد، محبّت پيدا نمى كند.

     

    سلسله مراتب محبّت به امام زمان(عليه السلام)

    هر عاشقى به طور طبيعى دوست دارد با معشوق خويش ارتباطى برقرار كند؛ انسى بگيرد؛ به لقايش برسد و از ديدار و همنشينى با او لذّت ببرد. در چنين عشقى، خودخواهى وجود دارد؛(1) امّا عاشق پاكباخته، در انديشه التذاذ خودش هم نيست؛ بلكه فقط محبوب را مى‌بيند و همواره در پى آن است تا كارى را انجام دهد كه معشوقش دوست مى‌دارد.

    در تمام عالم، فقط يك خورشيد حقيقت و يك مظهر كامل صفات جمال و جلال الاهى وجود دارد كه هر كس به او توجّه يابد، به اندازه ظرفيتش از آن خورشيد رخشان بهره مى‌برد و نور مى‌گيرد. همه دوستداران وجود مقدّس ولىّ عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف، به اندازه معرفت خودشان دوست دارند چشمشان به جمال حضرت روشن شود و روزى بيايد كه بتوانند از وجود آن مقدّسش فيض گيرند و بهره برند؛ امّا پاكباختگان حضرت، هماره در انديشه آنند كه محبوبشان چه چيزى را دوست دارد تا آن را انجام دهند. ديگر با خود محبوب است كه هرگونه صلاح بداند، با عاشقانش رفتار كند.(2) چنين عاشقانى، ديگر در اين انديشه نيستند كه از او چيزى دريافت كنند و بهره‌اى ببرند؛ چرا كه ايشان از تمام خودخواهى‌ها رسته، و فقط به رضايت محبوب دل بسته اند.(3) خوب است ما نيز بكوشيم در اين ميدان پيش رويم و خودمان را فراموش كنيم.(4) بيش‌تر توجّه داشته


    1. گر از دوست چشمت به احسان اوست *** تو در بند خويشى نه در بند دوست

    2. تو بندگى چو گدايان به شرط مزد مكن *** كه خواجه خود صفت بنده پرورى داند

    3. چو نور مهر تو تابيد بر دل‌هاى مشتاقان *** ز خود آهنگ حق كردند و بر بستند محمل‌ها

    4. بگذر از خويش اگر عاشق دلباخته‌اى *** كه ميان تو و او جز تو كسى حايل نيست

    باشيم كه او از ما چه مى‌خواهد و دوست دارد چه كارى انجام بگيرد. اين كه ما نيز به نوايى برسيم يا نرسيم، مهم نيست.

     

    سلسله مراتب معرفت به امام زمان(عليه السلام)

    حال بنگريم كه مرتبه معرفت ما به امام زمانمان ارواحنا فداه تا چه حدّ است و ولىِّ امرمان را به چه اوصافى (ظلمستيزى، عدالتگسترى، آبادسازى، دانش‌گسترى، يا...) مى‌شناسيم.

    همه، حضرت را در جايگاه برپا كننده عدل و داد و مبارزه كننده با ظلم و ظالمان مى‌شناسند؛ امّا آيا برقرارى عدل جهانى هدف نهايى از ظهور حضرت است يا برقرارى عدل، خود مقدّمه‌اى براى يك هدف والاتر است؟

    بدون شك مشخّصه خاصّى كه در روايات براى حضرت ذكر شده، اين است كه يَمَلأُ اللّهُ بِهِ الأَرضَ قِسطاً وَ عَدلا بَعدَمَا مُلِئَت ظُلماً وَ جَوراً(1)؛ خداوند به دست او زمين را از عدل و داد پر كند؛ پس از آن كه از ظلم و بيداد پر شده باشد. علاقه بسيارى از مردم نيز به امام زمان(عليه السلام) بدين جهت است كه حضرت، بساط ظلم و بيداد را از روى زمين برمى اندازد و بساط عدل و داد را در آن مى‌گستراند؛ ولى اين، هدف نهايى نيست. درست است كه حتّى بعثت تمام انبيا نيز براى برقرارى عدل بر روى زمين بوده است: لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ؛(2) ولى برقرارى عدل جهانى، هدف نهايى نيست. اين هدف، خودش هدف والاترى دارد. ِصرف اين كه مردم در زمين عادلانه رفتار كنند؛ به يك ديگر ستم رواندارند و زندگى منظّم و آسوده‌اى داشته باشند، هدف نهايى آفرينش نيست.

    با اين چيزها، انسان، شريف‌تر از زنبور عسل هم نمى شود تا چه رسد كه از ملائكه برتر شود؛ چرا كه زندگانى زنبورهاى عسل، از زندگانى انسان‌ها خيلى منظّم‌تر و عادلانه‌تر است.


    1. علّامه مجلسى، بحارالانوار، ج 37، ص 2، باب 49.

    2. حديد(57)، 25.

    1. امام زمان(عليه السلام)، گسترش‌بخشِ معرفت و عبوديت حق

    امام راحل رضوان اللّه تعالى عليه در بيان هدف از برقرارى نظام اسلامى فرمود: هدف از برقرارى حكومت اسلامى، تنها برقرارى عدل نيست. هدف نهايى چيز ديگرى است؛ هدف، معرفت اللّه است.(1)

    برقرارى حكومت اسلامى و گستراندن عدل در روى زمين به دست تواناى حضرت ولى عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف، خود مقدّمه‌اى براى تأمين هدف والاترى است و آن اين كه زمينه‌اى فراهم شود تا بيش‌تر انسان‌ها بتوانند به بيش ترين مراتبِ معرفتِ لايق برسند.

    وجود ستم‌ها و نابرابرى‌ها سبب مى‌شود تا انسان‌ها درگير مسائل مادّى زندگى شوند و به جان هم بيفتند و بدين سان، فرصتى براى رشد معنوى و تكامل روحى خويش نيابند. هنگامى كه بساط ظلم برچيده شد و در پرتو حكومت عدل جهانى، زندگى عادلانه‌اى براى همه افراد بشر برقرار شد، تازه براى انسان‌ها زمينه‌اى فراهم مى‌شود كه به سوى هدف نهايى خلقتشان حركت كنند:

    وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِى شَيْئاً.(2)

    خداوند به كسانى كه اهل ايمان و عمل صالح و داراى شايستگى رهبرى جامعه عدل الاهى باشند، وعده داده است كه آنان را وارثان زمين كند و حكومت زمين را به دستشان سپارد و به ايشان قدرت بخشد تا دينى را كه خداوند براى انسان‌ها پسنديده است، در جهان حاكم كنند، و پس از دوران ترس و اضطراب و ناامنى شان، به امن و امان رساند.

    اين آيه، در اين جا تمام نمى شود؛ بلكه در خاتمه هدف والاترى را بيان مى‌كند كه


    1. حضرت امام(رحمه الله) در جايى ديگر مى‌فرمايد: «عمده بعثت رسل و انزال كتب براى مقصد شريف معرفة اللّه بوده كه سعاداتِ دنيويه و اخرويه در سايه آن حاصل آيد». (چهل حديث، ص 660)

    2. نور(24)، 55.

    همه امور پيشين مقدمه آن است: يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِى شَيْئاً؛ تا آن كه فقط مرا بپرستند و هيچ چيزى را شريك من نسازند.

    آرى، در پرتو حكومت صالحان بايد عدل جهانى برقرار، و بساط ستم برچيده شود؛ دين خدا حاكميت يابد و امنيت كامل همه جا را فراگيرد تا بساط شرك از روى زمين برچيده شود و شرايط پرستش خداوند بر روى آن فراهم آيد.

     

    2. امام زمان(عليه السلام)، در بالاترين مراتب قرب حق

    حال اگر پرسيده شود كه هدف از عبادت و پرستش خدا چيست، بايد گفت: هدف عبادت، درون خودش نهفته است؛ چرا كه قوام عبادت به تقرّب است. عبادت، فعلى است كه قربةً الى اللّه انجام مى‌پذيرد و هدف و نتيجه آن، قرب است.

    قرب، مقامى بسيار عالى است كه ديگر چيزى بالاتر از آن براى انسان تصوّر نمى شود؛ جوارِ خدا و همسايگى او است. در دعايى كه روزهاى ماه رجب خوانده مى‌شود، تعبير بسيار صريح و بى پرده‌اى وارد شده است كه اگر در اين دعاى شريف نيامده بود، جرأت بيان آن نيز نبود:

    لاَ فَرقَ بَينَكَ وَ بَينَهَا إِلاَّ أَنَّهُم عِبَادُكَ وَ خَلقُكَ، فَتقُها وَ رَتقُها بِيَدِكَ، بَدؤُهَا مِنكَ وَعَودُهَا إِلَيكَ(1) ميان تو و ايشان، هيچ جدايى و تفاوتى نيست، جز آن كه تو، خدا و خالق ايشان، و اينان بنده و مخلوق تواند. فتق و رتق امور آن‌ها به دست تو و آغاز و انجامشان به سوى تو است.

    آرى، آدمى چنان توان و قابليتى دارد كه مى‌تواند به چنين مقام اعجاب انگيزى از قرب و نزديكى به خدا برسد. طبق اين دعاى شريف كه از ناحيه مقدّس امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه الشريف صادر شده است ، تمام چهارده معصوم(عليهم السلام) و از جمله مولايمان حضرت ولى عصر به بالاترين درجات معرفت و عبوديت پروردگار، و به تبع آن به والاترين مراتب قرب و وصول به حق نايل شده اند.

     


    1. قسمتى از دعاى شريف ويژه ماه رجب كه مولاى ما حضرت ولى عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف آن را طىّ نامه و توقيعى به شيخ كبير، ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد، دومين نايب خاصّ خويش در دوره غيبت صغرا، صادر فرموده است.(ر.ك: شيخ عباس قمى ، كليات مفاتيح الجنان، دعاهاى هر روز ماه رجب)

    همين مقام است كه آدمى را اشرف مخلوقات مى‌كند. همين مقصد اعلا است كه همه انبيا و اولياى خدا براى تحقّق آن آمدهاند. همين مقام والا است كه پاك ترين عزيزان خدا در راه هدايت بشر به سوى آن به شهادت رسيدهاند.

     

    3. امام زمان(عليه السلام)، تجلّى رحمت بيكران حق

    خداوند رحمان، از روى مهربانى و رحمت بيكرانى كه به بندگانش دارد، محبوب‌ترين و عزيزترين بندگانش را كه به عالى ترين درجات انسانيت رسيده‌اند، در معرض امواج غم، فشار و رنج و ستم ستمگران قرار مى‌دهد تا زمينه‌اى براى رشد انسان‌ها فراهم آيد.

    در دوران غيبت، سختى‌ها و رنج‌هاى طاقتفرسايى بر قلب امام زمان ارواحنا له الفداء وارد شده، و ستم‌هاى بسيارى بر دوستان و شيعيانشان رسيده است و حضرت كه رؤوفترين انسان روى زمين براى امّت اسلام است، آن‌ها را مشاهده، و بر آن صبر كرده است. قلب مقدّس حضرت فقط در پرتو اتّصال مداوم به عظمت و قدرت خداوند مى‌تواند اين همه رنج و ستم را تحمّل كند. خداوند متعالى به قلب رؤوف امام عصر، نيرو و توانى از قدرت نامتناهى خويش عطا فرموده است تا بتواند تمام ظلم‌ها و فشارهاى روحى را تحمّل كرده، بردبار باشد و هر لحظه در انتظار ظهور بماند.

    خداوندِ رؤوف مهربان، وجود مقدّس ولى عصر صلوات اللّه عليه و على آبائه الطاهرين را آفريده و در معرض طوفان سختى‌ها و فشارهاى روحى قرار داده است تا آدميان بفهمند براى چه آفريده شدهاند و آنگاه كه هدفِ آفرينش و مسير درست زندگى خويش را دريافتند، در مسير آن گام بردارند و به اندازه همّتشان، آن راه را بپيمايد.

    درست است كه از بهترين لحظات عمرِ ما، اوقاتى است كه به مولايمان توسّل مى‌جوييم؛ در فراق او اشك مى‌ريزيم؛ در مدح او اشعار و سخنانى مى‌شنويم؛ در عزاى اجدادش عزادارى مى‌كنيم و...، ولى اين‌ها هيچ كدام هدف نهايى نيست. اين دستورها را به ما داده اند تا جهت مهرها و محبّت‌هاى ما به يك سمت و سو تمركز يابد و پاك ترين عواطف ما به يك جهت كه جهت خدايى است، سوق داده شود و دل‌هاى ما به زخارف

    پست دنيا تعلّق نيابد. آرى، دلى كه به وجود مقدّس ولى عصر سپرده مى‌شود، ديگر جا ندارد به اغيار سپرده شود.

     

    راه وصول به اوج محبّت و معرفت

    وجود انسان را مى‌توان به هرمى تشبيه كرد كه از قاعده‌اى آغاز مى‌شود و به سوى نقطه‌اى پيش مى‌رود. در قاعده اين هرم، شناخت‌ها و محبّت‌هاى فراوانى وجود دارد؛ از محبّت‌ها، محبّت پدر، مادر، همسر، استاد، دوست، همسايه و محبّت همه كسانى كه به او احسانى كرده اند يا امرى را به او آموختهاند، و از شناخت‌ها نيز از علوم گوناگون دينى همچون فقه، اصول، عقايد، اخلاق و عرفان گرفته تا هر رشته علمى كه بتواند در جهت كمال به انسان كمك كند. اين شناخت‌ها و محبّت‌هاى فراوان در سطح قاعده وجود آدمى، گسترده و پخش است.

     

    1. پالايش محبّت و معرفت

    در سير و سلوك به سوى كمال، بايد از قاعده آغاز كرد؛ ولى بايد به سوى رأس هرم كه همان محبّت و شناخت خدا است، پيش رفت. طبيعى است كه آدمى در ابتدا پدر و مادر خويش را دوست مى‌دارد و به خويشان و دوستانش محبّت مىورزد؛ امّا اين‌ها بايد پالايش شود. اگر محبّت‌هايى با محبّت خدا و اولياى خدا در تنافى باشد، بايد حذف شود. دوستانى را بايد برگزيد كه كمالاتشان بر جهات منفى شان برترى داشته باشد؛ دوستانى كه در راه محبّت خدا و اولياى او گام بر مى‌دارند.

    اگر دوستان و خويشانى داريم كه رفتار غالبشان با رفتار اولياى خدا نمى سازد، رشته محبّت و دوستى با ايشان بايد قطع شود:(1)

    قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللّهِ وَ


    1. تو گر سوداى گل دارى چرا پس در پى خارى

    اگر ديوانه يارى چرا پس يار ديوانى (غروى اصفهانى، ديوان، ص 273)

    رَسُولِهِ وَ جِهاد فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حتّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ؛(1) بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طايفه شما و اموالى كه به دست آورده ايد، و تجارتى كه از كساد شدنش مى‌ترسيد، و خانه‌هايى كه به آن علاقه داريد، در نظرتان از خدا و پيامبرش و جهاد در راهش محبوب‌تر است، در انتظار باشيد كه خداوند عذابش را بر شما فرود آورد، و خداوند جمعيت نافرمانبردار را هدايت نمى كند.

     

    اين كثراتى كه در قاعده وجود دارد، از دو محور به طرف وحدت پيش مى‌رود تا در يك نقطه به هم مى‌رسند؛ نقطه‌اى كه حتّى در آن، محبّت به امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف نيز اصالت خود را از دست مى‌دهد. در آن مقام، امام زمان(عليه السلام) را نيز از اين جهت دوست مى‌داريم كه بنده صالح و شايسته خدا است. به او عشق مىورزيم، چون وجودش، شعاعى از وجود او است. اصالت فقط براى يك نقطه است: قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ؛(2) بگو: خدا؛ سپس بقيه را واگذار.

    تمام انبيا و اوليا آمده اند تا ما را به سوى آن نقطه متوجّه و متمركز سازند. محبّت به اولياى خدا هنگامى ارزش مى‌يابد كه در سايه محبّت خدا باشد. اگر محبّت ما به اولياى خدا ضمايم و پيرايه‌هايى داشته باشد، آن محبّت، اصيل نيست. اگر امام زمان(عليه السلام) را از آن جهت دوست مى‌داريم كه جهان ما را آباد كند و نعمت‌هايمان را فزونى بخشد، ما دوستدار آبادانى و نعمتيم، نه دوستدار مولا و ولايت او. اگر به او عشق مىورزيم، از آن جهت كه زمان ظهورش، علم و حكمت و پيشرفت‌هاى معنوى، راحت و بى زحمت به دستمان آيد، دوستدارِ راحتى هستيم، نه محبّ امام زمان(عليه السلام).

    بايد در پرتو معرفت حقيقى به خداوند و جانشين بر حقّ او در زمين، تمام ضمايم، آرايه‌ها و پيرايه‌ها را از دل‌هايمان بزداييم تا محبّت ما پاك و خالص شود. چنين محبّتى


    1. توبه (9)، 23.

    2. انعام(6)، 91.

    كيميا است و چنان دلى تجلّىگاه عشق كبريا شمرده مى‌شود؛ دلى كه امام زمان را فقط براى خدا دوست مى‌دارد، نه براى خود.

     

    2. ورود به تجلّىگاه محبّت و معرفت

    گاهى زيبايى محدود و ناقص، عاشقان عشق مجازى را چنان ديوانه و اسير مى‌كند كه حاضرند جان خويش را در راهش ببازند. حال اگر اين جمال و زيبايى بى نهايت شود، چه مى‌شود؟! مگر ممكن است زيباتر و دوست داشتنى‌تر از خدا چيزى باشد؟ اگر زيبايى اش را نشناخته ايم، كوتاهى از ما است. يكى از بركات وجود مقدّس امامان (عليهم السلام)، اين است كه جمال و جلال الاهى را در آيينه‌اى محدود به ما نشان مى‌دهند تا ما بفهميم؛ وگرنه آن جمال و جلال بى نهايت براى ما قابل درك و شناخت نيست.

    وقتى مى‌شنويم كه وجود مقدّس امامان (عليهم السلام) گذشت و سخاوت، جود و احسان، و لطف و رأفت را به همه مردم از دوست و دشمن ارزانى مى‌داشته اند، دل‌هايمان پَر مى‌زند.

    ما تمام صفات جمال و جلال الاهى را از جلوهگاه همين جلوه‌هاى محدود درك مى‌كنيم. اهل بيت(عليهم السلام) آينه‌هاى محدود كوچكى هستند كه جمال و جلال بى نهايت الاهى را در حدّ درك و شناختِ ما مجسّم مى‌كنند.

    آرى، وجود اهلبيت(عليهم السلام) تجلّى گاه تمام اسما و اوصاف الاهى و بهترين ورودگاه و جايگاه معرفت خدا است؛ ورودگاه و مجرايى مطمئن كه مى‌تواند خداجويان را از ميانبرترين راه و در كوتاه ترين زمان به خداوند برساند: مَنْ أَرادَ اللّهُ بَدَءَ بِكُمْ؛(1) هر كه خداشناسى و خداپرستى را اراده كند، از شما آغاز مى‌كند.

    نهايت لطف خداوندگار را در حقّ بندگانش ببين كه عزيزترين بندگانش را براى امثال ما كه معرفتمان ضعيف است، آفريده تا جمال و جلال الاهى را در معرض درك و شناخت ما قرار دهد تا بتوانيم به اين وسيله، راهى به سوى جمال و جلال مطلق او بيابيم.

     


    1. قسمت‌هايى از زيارت جامعه كبيره كه پس از زيارت اميناللّه، از بهترين و كامل ترين زيارت‌ها است؛ زيارت شريفى كه از ناحيه مقدّس امام‌هادى(عليه السلام) صادر شده و فراوان مورد تأكيد مولانا صاحب الزّمان ارواحنا فداه قرار گرفته است.

    هدف از وجود امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه الشريف و آباى گرامى اش اين بوده است كه من و شما با خدا آشنا شويم؛ بنابراين، هرچه با تمسّك به گفتار و رفتار اهل بيت(عليهم السلام) در مسير معرفت و عبوديت خداوند متعالى پيش برويم، به اهداف حضرت نزديك‌تر شده، و قلب مطهّر او را شادتر ساختهايم؛ چرا كه حضرت، بالاترين عاشق خدا است كه بيش‌تر از هر چيز رضايت خدا را مى‌خواهد و رضايت خدا هم در اين است كه بندگانش هرچه بيش‌تر با او آشناتر و به او نزديك‌تر شوند.

     

     

    قبل | بعد |

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org