قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
قسمت اول4.21 مگابایت
قسمت دوم4.04 مگابایت

بسم‌الله الرحمن الرحيم

بررسی حوزه‌های تبعیت از عقل و وحی

 

الحمدلله رب العالمين والصلاة والسلام على سيدالانبياء و المرسلين حبيب اله العالمين ابوالقاسم محمد و على آله الطيبين الطاهرين المعصومين. «اللهم كن لوليك الحجه ابن الحسن صلواتك و عليه و على ابائه فى هذه الساعة و فى كل ساعة ولياً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلاً و عيناً حتى تسكنه ارضك طوعاً و تمتعه فيها طويلاً.»

تقديم به امام راحل و شهداى والامقام اسلام صلواتى اهداء بفرماييد.
بحثى را امسال شروع كرده بوديم درباره نماز به اين اميد كه اهتمام به نماز بابى از سعادت و نجات را به روى ما باز كند و به بركت توجهات شنوندگان و گوينده هم از اين مباحث منتفع بشود درباره محتواى نماز از اذان و اقامه شروع كرديم و تا حدودى كه خداى متعال توفيق داد چند جلسه اى درباره فصول اذان و اقامه گفتگوهايى داشتيم بعد از اذان و اقامه طبعاً نوبت به اين مى رسد كه انسان آماده بشود براى اقامه نماز، شروع در نماز، آنچه در اينجا خيلى مهم است اينكه پيش از نماز قبل از اينكه تكبير بگويد و وارد نماز بشود تا هر اندازه اى كه برايش ميسر هست ذهن خودش را متمركز كند از توجه به امور ديگرى كه باعث تفرق حواس مى شود خوددارى كند سعى كند جايى را انتخاب كند اگر فرادى نماز مى خواند كه سر و صدايى يا چيزهاى ديگرى كه توجه را جلب مى كند نقوشى خطوطى اينها باعث توجه اش نشود اگر در نماز جماعت هست سعى كند كه در لابهلاى جمعيت در ميان نمازگزاران كأنه خودش را محو كند بهرحال ما يك اذكارى داريم كه بايد بخوانيم و اين اذكار مفاهيمى دارد كه در ذهن انسان بايد منعكس بشود و چه بهتر كه اگر آدم بتواند اول آن معانى را تصور بكند و بعد الفاظ را در مورد آنها به كار ببرد ولى توجه قلبى هيچ كدام از اينها نيست آن يك امريست براى هر دوى اينها، هم براى الفاظ هست هم براى مفاهيم، خداى متعال به انسان يك قدرتى داده كه در عمق دلش مى تواند توجه كند به سوى خدا متعال، حالا بحث فلسفى و روانشناسى را نمى خواهيم اينجا مطرح كنيم كه اين چه جور قوه ايست از كجا نشأت مى گيرد چگونه ارتباط پيدا مى كند خب اينها بحث دارد و بحثش هم حل شده است ولى آنچه براى ما مهم است آن هست كه سعى كنيم اين حالت را براى خودمان به وجود بياوريم تقويت كنيم متأسفانه كسانى كه مثل بنده هستند در اكثر اوقات آمادگى براى اين توجه قلبى مخصوصاً اگر توجه قويى باشد ندارند بايد اول با الفاظ ما خودمان را متوجه مفاهيم كنيم با توجه به مفاهيم و تمركز ذهن آنوقت دل آمادگى پيدا كند كه آن توجه را پيدا كند به اصطلاح فلسفى آن توجه يك امر حضوريست يك علم شهوديست از قبيل مفاهيم ذهنى نيست بايد تلاش كرد با استعانت از خداى متعال كه اين حالت براى آدم پيدا بشود و در اختيار قرار بگيرد شايد كمتر كسى باشد كه در موقع عبادت مناجاتها توسلات يك حالى پيدا نكرده باشد كه وراى الفاظ و مفاهيم كأنه مخاطب خودش را مى بيند و آنچنان به او توجه دارد كه از همه چيز غافل مى شود شايد براى همه ما كمابيش ولو به صورت ضعيف اين حالت پيدا شده باشد در آن حالت آدم كأنه خودش را فراموش مى كند هيچ چيز يادش نيست بايد سعى بشود كه اين حالت تقويت بشود و در اختيار آدم قرار مى گيرد كه هر وقت دلش خواست مثلاً موقع نماز بتواند اين حالت را در خودش بوجود بياورد بسيار امر نفيسى است طبعاً هر چيز نفيسى هم بهاى سنگينى دارد بايد زحمت كشيد تا اين حالت را پيدا كرد آنچه كمك مى كند به اينكه آن حالت كه توأم با خشوع هست در آدم پيدا بشود چند چيز است كه قبلاً به تفسير صحبت كرده بوديم يكى توجه به عظمت الهى و حقارت خود آدم، طبعاً باز ما وقتى بخواهيم اين معنا را تصور كنيم توجه پيدا كنيم از راه مفاهيم است گاهى به كمك صورتهاى خيالى ذهنى پيدا مى شوند ولى بهرحال يك كمك خوبى است كه آدم اگر بتواند قبل از نماز اندكى درباره عظمت عالم كه عظمت خلقت هست حالا عظمت خدا كه خيلى مانده تا ما بتوانيم چيزى از آن نقل كنيم عظمت خلقت را تصور كنيم به طور خلاصه چون بحث كه نمى خواهيم تكرار كنيم بحث كرده بوديم شايد يكى دو جلسه، فهرست وار يك عصاره اى از آن بحث را بايد آدم در ذهنش داشته باشد كه قبل از نماز به آن توجه كند كه ما هر وقت ذهن خودمان را وسعت بدهيم و بتوانيم يك تصور بسيار بزرگى از همين عالم جسمانى داشته باشيم هر قدر بتوانيم ذهنمان را گسترش بدهيم و به كمك مفاهيم علمى و تخيلات و اينها هر قدر بتوانيم امر خلقت را عظيم تصور كنيم يك هزارم يك ميليونيم خلقت نخواهد بود خلقتى كه بين دو ستاره اش گاهى ميلياردها سال نورى فاصله هست و فكر نمى كنم بنده كه از تصور اين عاجز هستم جز از الفاظش درست نمى توانم تصور كنم يعنى چه ميلياردها سال نورى، حالا همين آن اندازه اى كه مى توانيم در ذهن خودمان يك جسم بزرگى را، يك فضاى عظيمى را تصور كنيم نسبت ما به اين فضا چقدر خواهد بود يك صحراى بزرگ را تصور كنيد يك درياى گسترده را تصور كنيد يك اقيانوسى را، همين وجود جسمانى من نسبت به آنچه كه مى توانم تصور كنم چه نسبتى داشت چند يك آن هست آنكه مى توانم تصورش كنم، اگر يك مقدارى دقت كنيم وجود ما نسبت به همين عالم جسمانى از يك موجود ميكروسكوپى كه سر سوزن جا مى گيرد نسبت به آنچه ما مى توانيم از عظيم جسم تصور كنيم كم است نسبت به آن چيزى كه مى توانيم تصور كنيم از همين عالم، آنوقت چه عوالمى هست و چه عظمتى دارد خلقت، خدا مى داند اين را خوب است آدم تصور كند كه در حالا در مقابل اين عظمت مثل يك ميكروبى هست كه يك موجود ميكروسكوپى كه دهها و صدهايش دارد سر يك سوزن جا مى گيرد همچين چيزى هست از لحاظ حجم جسمانى مان، ولى حقارت معنوى و روحى مان از اين هم حقارتمان بيشتر است وجودمان ناقص تر و كمتر است حالا همين كه هستيم به اندازه يك موجود ميكروسكوپى، تازه يك چيزى هستيم كه تازه خدا آفريده «هل اطال الانسان حين من الدهر لم يكن شى مذكورا» يك وقتى همين هم نبوديم و خدا به همين موجود ريز ناچيزى كه «لم يكن شئى مذكورا» چيز اصلاً قابل ذكرى نبوده حالا هم نيست روحى عطا فرموده كه بتواند با او آشنا بشود به اين موجود حقير كه سرپا حاجت و نياز هست آنقدر نعمت داده كه با تمام توانش اگر همه عمرش را سر اين كار بگذارد نمى تواند نعمتهاى خدا را شماره كند «و ان تعدوا نعمت الله لا تفسدوا» اين موجود با اين حقارتش اگر يك رفيقش در موقع نيازش يك كمكى به او بكند رفع حاجتش بشود تا آخر عمر يادش نمى رود آنوقت من گرفتار بودم آنوقت فلانى پول به من قرض داد آنوقت بى نهايت خدا سر ما نعمت ريخته مجانى، به حساب هم نمى آوريم هنوز طلبكار هم هستيم يكى اگر گوشه اش بسابد آنوقت دادمان درمى آيد در مقابل اين همه نعمت ما چه كار مى كنيم روز به روز بر كفران نعمت و معصيت مى افزاييم با همين نعمتهاى خدا به جنگ خدا مى رويم چقدر پستى بايد آدم بايد داشته باشد چقدر حقير بايد باشد شما تصور كنيد يك دوستتان يك پول مجانى به شما داده با آن پول كارى مى كنيد كه او خيلى بدش مى آيد ناراحت مى شود حالا در اين مورد جا ندارد كه بگوييم به خدا ضرر مى زند چيزى به خدا ضرر نمى زند اما خدا كارهاى بد را دوست ندارد صرف چيزهايى بكنيم كه موجب غضب و سخت الهى بشود چقدر زشت است اگر آدم يك همچون كارى كرد ديگر با چنين دوستى كه اينقدر به او بىوفايى كرده جفا كرده ديگر رويش مى شود به صورت او نگاه كند؟ ما با عمرى كه هر روز دهها و صدها بار بى احترامى كرديم بى ادبى به خداى متعال كرديم با نعمتهايش به جنگ خودش رفتيم حالا مى خواهيم بگوييم خدايا آمديم به طرف تو، تازه آمديم به طرف تو زبانمان دارد مى گويد دلمان كه هزار جاى ديگر است ديگر زشت تر از اين چه مى شود مثل اينكه شما بعد از همه اين حرفها رفتيد پيش يك كسى حالا عذر خواهى مى خواهيد بكنيد ناچار شديد بالاخره روبه رو شديد پشتتان را بكنيم طرفش با او حرف بزنيد وقتى دل جاى ديگر باشد با خدا حرف بزند مثل اينكه پشتمان را كرده به طرف يك نفر داريم با او صحبت مى كنيم چقدر زشت است و اين كاريست كه همه ما داريم يك پستى معنوى در مقابل لطف و جمال و كمال بى نهايت الهى در كنار اينها اينكه با اين همه زشتيهايمان خدا مى گويد بيا باز هم قبولت دارم نه تنها مى گويد بيا قبولت دارم مى گويد خيلى خوشحال مى شود بيايى مى دانى چقدر خوشحال مى شوم البته اين تعبيرات در مورد خداى متعال بايد خيلى آن را معنا كرد تنظيم كرد در جهات نقص ولى خب وقتى با ما سخن مى گويد با اين جور سخن بگويد به زبان خودمان بايد حرف بزند ديگر، چون با كودك سر و كار دارد بايد با زبان كودكى با ما سخن بگويد چقدر خوشحال مى شود اگر يك كسى زاد و راحله اى برداشته باشد و برود سفر، پيشتر با شتر مى رفتند فرض كنيد با خودرو زاد و توشه اى برداشته كه يك سفر چند روزه را آب و غذا داشته باشد وسط اين بيابان كه مى رود راه را گم كند هر چه اين طرف و آن طرف مى رود به جاده نمى رسد غذاهايش را هر چه مى خورد تمام نمى شود دو روز و سه روز بالاخره راه پيدا نمى كند از تشنگى و گرسنگى ديگر مشرف به مرگ مى شود هر چه داد مى زند اين طرف و آن طرف كسى به فريادش نمى رسد بالاخره تن به مرگ مى دهد تعبير روايت اين است كه دراز مى كشد دستش را بگذارد زير سرش به اميد اينكه دارد جان مى دهد حالا به اينجا رسيده در اين حال يك دفعه چشم باز كند ببيند زاد و توشه اش پهلويش هست شترى كه فرار كرده پهلويش ايستاده است يا يك كسى زاد و توشه اش را پيدا كرده و آورده است آب و غذا و اينها آماده هست چقدر خوشحال مى شود خيلى قشنگ در روايت اين را پرورانده است آدم برسد به حد مرگ دستش را دراز كند بگذارد زير سرش دارم مى ميرم يك دفعه چشم باز كند ببيند همه چيز عوض شد خداى متعال مى فرمايد از توبه بنده گنهكار از اين آدم بيشتر است آنوقت نبايد آدم از خجالت آب بشود كه در مقابل يك همچين خداى رئوفى واقع مى شود و بالاخره تصور كند كه نمى داند تا كى زنده هست و چند بار ديگر مى تواند نماز بخواند احتمال مى دهد همين نماز نتواند به پايان برساند مگر نبودند كسانى كه دفعتاً سكته قلبى و مغزى كرده اند و از دنيا رفته اند ما درست توجه كنيم هيچ كداممان نمى توانيم يقين داشته باشيم كه يك لحظه ديگر زنده هستيم هيچ كدام حالا تصور كند كه اين آخرين نماز باشد خود اين باعث مى شود كه انسان توجه اش را جلب كند كه اين آخرين نماز است و ديگر دلش اين طرف و آن طرف نرود اينها همه كمك مى كند براى تمركز و حضور قلب خب اينها را قبلاً گفته بوديم من فهرستش را عرض كردم يا آدم سعى كند كه اينها را فرمول كند موقع نماز اين چند مطلب را در ذهن خودش حاضر كند شايد اگر مدتى اين را تمرين بكند اين بصورت ملكه در بيايد يعنى هر وقت مى ايستد نماز خودبخود اين معانى به ذهنش مى آيد عادت بشود به اين ملكه بشود برايش، شايد اين جورى بشود اينكه خيلى احتياج نداشته باشد كه بنشيند فكر كند و اينها حالا دونه دونه تصور كند حالات انسانى اينجور است باز از لطف خداست كه خدا يك همچون قدرتى به آدم داده كه هم در معلومات و هم در رفتارها وقتى تكرار كرد و زياد انس گرفت با آن يك حالتى پيدا مى كند يك حالت اندماء، فشردگى رفتار، انگيزه ها، جمع مى شود در يك زمان كوتاهى خيلى چيزهاى گسترده اى را مى تواند يك جا تصور كند بهرحال اينها را يكى را آدم بتواند تصور كند خيلى كمك مى كند براى حضور قلب در نماز، يك مجموعش را بتواند خيلى بهتر است همه اينها را ما كمابيش از روايات استفاده كرديم يك نكته هايى هست كه كمتر به آن توجه شده و كتابهايى كه مثلاً بزرگان در اين زمينه ها نوشتند كمتر به آن توجه داده اند ولى در دعاهاى افتتاحيه نماز، دعاهايى كه قبل از نماز خوانده مى شود به اين نكته ها توجه شده ما بخواهيم آن دعاها را بخوانيم آنقدر مضامين عالى دارد كه درباره هر يك از اينها مى شود مدتها بحث كرد بسيار دعاى پرمعنا، پرمغز، يك آياتى كه بايد تلاوت كرد «وجهت وجه الذى فطر السموات و الارض» تا آخر دو آيه بعدش، خب هر كدام از اينها جاى بحث و گفتگو زياد دارد ولى خب اينها كمابيش بحث شده در تفاسير در جاهاى ديگرى، آنچه براى حضور قلب در نماز هم تذكر مى شود و كمتر جاهاى ديگر بحث شده دو تا نكته ايست كه تقريباً متلازم هم هستند ما هميشه سعى مى كنيم بگوييم قلبمان را متوجه خدا كنيم توجه پيدا كنيم حضور قلب پيدا كنيم تقريباً لااقل يكى از معانى وجهة وجهى، يكى از معانى اش همين است يعنى وجهة قلبى، در روايات و تفاسير هم آمده، ولى متقابلاً يك نكته را از آن غفلت داريم كه باز در دعاها آمده ولى كمتر به آن توجه مى شود و آن اين است اگر ما توجه كنيم و خدا توجه نكند اگر ما برويم پيش كسى بعد از اينكه دستمان به او رسيد و اجازه دادند كه با او صحبت كنيم خود اين حرفها مراحلى است مگر اجازه مى دهد كه با هر بزرگى آدم صحبت كند در همين دعاهاى قبل از نماز اتفاقاً به همين نكته توجه داده شده «الحمدلله الذى جعلنى ممن ينجاى» اجازه داده كه با او مناجات كنند رازگويى كنند بعد عرض مى كند «اللهم اقبل عليه بوجهك» در دعاها و مناجاتهاى ديگر يكى از دعاهاست كه خيلى به اين مسأله توجه شده مناجات شعبانيه، «اللهم صل على محمد و آل محمد مسمع دعايى اذا دعوتك و اقبل عليه اذا ناجيتك» در اين دعاهاى افتتاحيه از خدا خواسته شده كه حالا كه اجازه دادى من با تو سخن بگويم اول مى خواهم كه به من توجه كنى، البته خدا هميشه علم به همه مخلوقاتش دارد ولى عنايتهاى خدا به مخلوقات فرق مى كند حالا بعنوان بسيار تمثيل دور ضعيف فرض كنيد اگر شما در محضر يك بزرگى باشيد فرض كنيد مقام معظم رهبرى يا مراجع بزرگ تقليد جمعى هستند شما هم آنجا حضور داريد شما به او نگاه مى كنيد توجه مى كنيد اما او ممكن است به شما نگاه نكند نگاه مى كند يك وقت همينجور نگاه به جمع مى كند اما يك وقت در بين جمع يك نگاه خاصى به يك نفر مى كند خيلى فرق مى كند حالا نگاه تان مى كند مراتبى دارد اين نگاه كردن از عنايت و لطف، يكى همين اندازه نشانه اين است كه من از تو راضى هستم گله اى ندارم ولى مراتبى از لطف را مى تواند با همين نگاهش القاء بكند كه من چقدر به تو علاقه دارم درست است كه خدا علمش به همه چيز احاطه دارد و چيزى از علم خدا غايب نيست خدا همه چيز را مى بيند «انما تولوا فتم وجه الله» هر جا نگاه كنى وجه خدا همانجاست ولى خيلى فرق مى كند كه خدا با آن علمى كه به شمر و يزيد و ابن ملجم و اين مرتدين اين زمان نگاه مى كند به ما هم نگاه مى كند يا آن نگاهى كه حالا انبياء و اولياء كه جاى خود دارد ما طمعى در آن نگاهها نداريم به سلمان و ابوذر نگاه مى كرد گاهى توسط جبرئيل براى آنها سلام مى فرستاد جبرئيل به پيغمبر اكرم نازل مى شد عرض مى كرد خداى متعال به فلان بنده مؤمنى سلام فرستاده سلام او را به او برسانيد حالا براى اينكه باز تصور اينها براى ما مشكل است اين چقدر ارزش دارد آن توجه الهى، آدم وقتى مى گويد خدايا آن جواب آماده اى داشته باشد لبيك، آنهم چه جور لبيكى با چه مرتبه اى از عنايت و لطف، البته از اين طرفش هست يكى از دعاهايى كه قبل از نماز خوانده مى شود لبيك و سعليك است و ما آمديم حالا او هم مى پذيرد توجه مى كند براى اينكه اين يك خورده ملموس تر بشود براى ما چون بالاخره ما بخاطر دورى مان از آن مسائل ماورائى، ملكوتى، الهى ناچاريم حتى المقدور آن معانى را در يك قالبهاى محدود اين جهانى و جسمانى و مادى و روابط انسانى و اينها تنزلش بدهيم تا بتوانيم بهره اى از آن ببريم و چيزى از آن درك كنيم حالا من مثال ... دريافت يك كسى كه بدانيد ارتباط، آمد به شما گفت آقا به شما سلام رساند اين ديگر در پوست خودش مى گنجد يك گوشه چشمى داشت در ميان هزاران و ميليونها به تو عنايتى كردند سلامى رساندند چقدر لذت دارد اگر تمام عمرش را و تمام زندگيش را آدم در مقابل آن بدهد جا دارد، اين است كه ما يكى از راههايى كه مى توانيم در روايات هم به اين مطلب توجه شده اينكه اول براى اينكه بفهميم چقدر دوريم از مقام الوهيت اول ببينيم چقدر دوريم از مقام اولياء خدا، آنها كجا هستند ما كجائيم و حالا آنها نسبت شان به خداى متعال نسبت متناهى و نامتناهى است هيچ وقت قابل مقايسه هست ولى نسبت ما با آنها قابل نسبت سنجى هست بالاخره هر دو محدوديم يكى اين نكته هست كه ما توجه كنيم يكى از بزرگترين نعمتهاى خدا از تفضلات خدا نعمتهاى ويژه خدا اين است كه بفهميم خدا به ما توجه دارد «اقبل على اذا ناجيته» اقبل على بوجهك الكريم» حالا ما هزار زور مى زنيم ما توجه كنيم اگر تو توجه نكنى چه فايده، دوم اينكه براى اينكه اين توجه بيشتر براى ما حاصل بشود يك راهى دارد كه در همين حتى پيش از نماز يك توسل و توجه به ائمه اطهار سلام الله عليهم اجمعين بكنيم در يكى از همين دعاهاى پيش از نماز هست كه «عند المحسن و انا المسيح فبحق محمد و آل محمد صل على محمد و آله محمد و تجاوز عما تعلم منى» همين جا هم كه حالا دارد با خدا توجه پيدا مى كند و مى خواهد تمام دلش را متوجه خدا كند او لياقت ندارد باز خدا را به حق آن اوليائش قسم مى دهد كه به بركت آنها به طفيل آنها يك نگاهى به من بكند در زيارتها در زيارت آل ياسين هست كه «انت الجاه عند الله ربك و ربى و انتم جاهنا اوقات صلواتنا» باز براى اينكه معنا يك مقدار محسوس تر بشود يعنى چه؟ «انتم جاهنا اوقات صلواتنا» فرض كنيد كه چون اينها واقع شده نمونه عينى آن هست كسانى من مى شناسم گاهى براى شركت در يك نماز جماعتى در قم از تهران راه مى افتند مى آيند قم و اينجا نماز مى خوانند و برمى گردند اين معنايش مى دانيد چه هست؟ معنايش اين است كه به طفيل نماز او نماز ما هم قبول بشود يعنى آنقدر فاصله هست بين نماز ما و نماز او، جا دارد ما چند ساعت وقت صرف كنيم كار و زندگيمان را رها كنيم هزينه اى احياناً تحمل كنيم خطر سفر را به خود بگذاريم بلند شويم به اينجا بياييم در نماز شركت كنيم به بركت نماز آن امام نماز ما پذيرفته بشود حالا اگر جاى اين امام جماعتى كه به عقيده چنين نمازگزارى از اولياء خداست از بندگان شايسته خداست حسن ظن دارد كه نمازش قبول مى شود مى خواهد به طفيل او نماز او هم پذيرفته بشود اگر تصور كنيم وجود مقدس ولى عصر ارواحناه فداه يك جايى دارند نماز مى خوانند چقدر حاضرند اشخاص وقت بگذارند سرمايه گذارى كنند پول خرج كنند براى اينكه نمازشان را پشت سر آقا امام زمان بخوانند هستند كسانى كه هستند حاضرند از خيلى چيزها چشم بپوشند يك بار دو ركعت نماز پشت سر آقا نماز بخوانند و خوب مى فهمند و ارزش دارد اين مى دانيد يعنى چه؟ يعنى همه نعمتهاى دنيا در مقام اين كه ما طفيلى وجود مقدس ولى عصر در يك نماز باشيم ارزش دارد پس چقدر نماز ما با نماز آن آقا فاصله دارد مابين السماء و الارض، آنوقت او خودش را در مقابل خدا هيچ مى داند پس براى اينكه ما، ما كه نمى فهميم نسبت به خدا هيچيم يعنى چه؟ درك نمى كنيم يك چيزى هم مى گوييم تعارف مى كنيم ولى خودمان را با كسى بسنجيم كه او مى فهمد و ببينيم چقدر فاصله داريم اگر اين معنا را بتوانيم هر كسى به اندازه معرفت خودش، حساب كند حالا ما اين نمازى كه در ميان همه اعمال شبانه روز ما اعمال سال ما اين ديگر گل اعمال ما هست اين نماز ما در مقابل نماز وجود مقدس ولى عصر ارواحنا فداه هيچ است ما مى خواهيم به طفيل نماز او اين قبول بشود اين باعث اين مى شود كه حقارت خودمان را بيشتر درك كنيم بيشتر آنوقت حضور قلب پيدا كنيم هرقدر ما كوچكى خودمان را در مقابل عظمت الهى بهتر درك كنيم به او نزديكتريم اين معادله، معادله كاملاً صحيحى است درك كوچكى ما مساوى است با درك عظمت الهى هر چه كوچكتر آن عظمت بيشتر، و يكى از راههايش همين است كه ما خودمان را با اولياء خدا بسنجيم بگوييم انتم جاهنا اوقات صلواتنا، انت الجاه عندالله ربك و ربى انه حميدٌ مجيد، و اتفاقاً يك دعاى نسبتاً طولانى وارد شده كه در اصول كافى آمده به نظرم سندش هم سند خوبى باشد حالا با اينكه در ادله سنن خيلى احتياجى به دقت در سند نيست در اصول كافى هست دعايى كه امام مى فرمايد اگر كسى حالا عين عبارتش يادم نيست حالا مى توانيد مراجعه بفرماييد به نظرم مضمونش اين است اين دعا را قبل از نماز بخواند و يك دعاى كوچكى دارد بعد از نماز بخواهد مى فرمايد كه در آخرت با ما خواهد بود عبارت آن روايت يادم نيست «اللهم انى اتوجه اليك محمد و آل محمد و اتقرب بهم اليه» راز اين جور دعاها كه پيش از نمازها آدم توجه و توسل پيدا بكند اين است كه بيشتر به ابقائات خودش پى مى برد و البته خود همينكه خداى متعال چنين وسيله اى را قرار داده چنين واسطه هايى را قرار داده كه ما بتوانيم به تبعيت آنها و به طفيل آنها به خدا نزديك بشويم باز يك نعمت بزرگى است از خدا، اگر او اين كار را نكرده بود ما چه كار مى توانستيم بكنيم از اين راه هم ما نمى توانستيم استفاده بكنيم آن راهى باز يك نعمت ديگرى است كه او قرار داده اين دو تا نكته را ما قبلاً در آن بحثها مطرح نكرده بوديم حالا بطور خلاصه اين را هم اضافه كنيم به آن فرمول مطالبى كه خوب است آدم قبل از نماز به آن توجه كند يكى اينكه سعى كند از خدا بخواهد كه خدا هم به او اقبال كند اقبل عليه بوجهك الكريم و يكى اينكه يك راه براى رسيده به اين مقام ارزشمند توجه به خاك پاى وجود مقدس ولى عصر ارواحنا فداه است اگر فرض كنيد يك كوه بلندى خيلى مشكل نيست بالاخره همه ما در زندگيمان يك كوهى را ديديم فرض كنيد در قله اين كوه آقا مشغول نماز است و شما در دامنه كوه هستيد راه آنقدر فاصله دارد تا قله كه به آنجا نمى رسيد اما سعى مى كنيد هر چه بيشتر به آن سمت و سو نزديك بشويد هر قدر معرفت ما نسبت به نورانيت امام بيشتر باشد مثل اين است كه در اين راه به سوى آن قله داريم بيشتر پيش مى رويم نزديكتر مى شويم و آخر قله، قله مخلوق است قله الوهيت بى نهايت فوق اين حرفهاست آنوقت آدم ضعف خودش را و ناچيزى خودش را بهتر درك مى كند حالا با اين ضعف رفتيم پيش خدا در مقابل او ايستاده ايم شما در اين عالم در مقابل يك بزرگى مگر اجازه مى دهند به شما حرف بزنيد يكى از بزرگترين نعمتهاى خدا اين است كه اجازه داده با او حرف بزنى «اذنتلى فى دعائك... فسمع يا سميع مدد» خودت اجازه دادى پس حالا گوش بده بى اعتنايى نكن، اميدواريم كه خداى متعال نعمت خودش منتهاى خودش را بر ما تمام كند و اينكه توفيق بدهد اقلاً آنوقتى كه مى خواهيم به نماز بايستيم شياطين از ما دور بشوند اوهام و خيالات و وساوس شيطانى توجه اقلاً به معانى نماز درست پيدا كنيم و توجه به معانى كمك كند به اينكه دل متوجه خدا بشود آن توجهى كه وقتى حاصل بشود همه آلودگيها پاك مى شود و اگر توجه قوى باشد همه لذتها يك جا براى آدم حاصل مى شود... براى آن كسانى كه دريافتند و اميدواريم كه خدا به صدقه سر اولياء خودش دوستانش بندگان شايسته اش شك شمه اى از اين حقايق هم نصيب ما بفرمايد.

وصل الله على محمد و آله الطاهرين

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org