قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
قسمت اول3.77 مگابایت
قسمت دوم3.32 مگابایت

بسم الله الرحمن الرحيم

نگاهی به پاره‌ای از شیوه‌های تشکیک در دین

برخورد با اهانت كنندگان

مسأله اى را مطرح كرديم كه اصولاً از ديگران تقليد كردن اقتباس كردن صحيح است يا خير؟ با توجه به اينكه هر انسانى بايد خودش بفهمد و تصميم بگيرد و انتخاب كند، اقتباس كردن از ديگران تقليد كردن از ديگران پيروى كردن از ديگران يك نوع ارزش منفى معرفى مى شود مى گويند تو خودت عقل دارى ببين عقلت چه مى گويد چه كار دارى ديگران چه كار مى كنند. تنها به مسأله الگو دهى در رفتار اكتفا نمى شود و به تبعيت در اقوال و گفتارها و بيانات دينى نيز سرايت مى كند. و اين كار به صورتى هماهنگ با عوامل استكبار و دشمنان اسلام انجام مى گيرد كه شكى براى آدم باقى نمى گذارد كه اين يك طرحى در كار است و نقشه اى براى دين زدايى در كار است. اين است كه به صورت هاى مختلف تشكيك مى كنند اول از چيزهاى ساده تر شروع مى كنند كم كم سرايت مى دهند به مسائل پيچيده تر و اصولى تر.
يك وقت يادم است در همين مجلس بود سال هاى قبل اشاره كردم چه طور مى شود كه آدم مؤمن به طرف كفر كشيده مى شود.
در سال گذشته يك تحليل به اصطلاح روانشناختى در اين زمينه ارائه كردم كه وقتى آدم مى بيند بعضى از اركان دين اجرا كردنش برايش سخت است تمايلش، هواى نفسش با عمل به اين احكام نمى سازد اول در صدد بر مى آيد كه در فتواى مجتهد تشكيك كند وقتى مى گويند اين كار را انجام نده حرام است مى گويد به چه دليل؟ مى گويند خوب آقاى مرجع تقليد گفته در رساله عملى نوشته مى گويد از كجا اينها درست مى گويند. ابتدا تشكيك از اينجا شروع مى شود كه شايد يك مرجع تقليدى اشتباه كرده بعد هم تأييد مى آورند كه خوب خود مراجع تقليد با هم اختلاف دارند يكى يك جا اشتباه مى كند يكى ديگر هم يك جاى ديگر اشتباده مى كند. اين است كه اعتمادى به افراد نيست. بعد اگر كسى دنبال كرد و گفت اين مجتهد از خودش نمى گويد همه مجتهدين گفته اند مستندشان هم كلمات امام است حديث داريم از طرف خودشان نمى آيند اين حرف ها را بزنند. مى رود حديث آن را هم پيدا مى كند ارائه مى دهد كه آقا اين كلام امام صادق است كه فرموده. مجتهد هم كه فتوا داده به استناد كلام امام فتوا داده. اول مى گويد خوب از كجا امام اين را فرموده اين تشكيكش آسان تر است. روايات ضعيف هم ما زياد داريم شايد اين روايتش ضعيف باشد. بعد كسى پيگيرى كرد و گفت نه اين روايت، روايت ضعيف نيست بلكه صحيح و معتبر است بلكه متظاهر و متواتر است قابل تشكيك نيست. وقتى اينجا هم سرش به سنگ مى خورد مى گويد خوب گيرم امام گفته باشد خوب از كجا امام درست گفته است.
امام را ما شيعيان قبول داريم اين همه فِرقِ اهل تسنن هستند كه حرف هاى ائمه ما را قبول ندارند خوب شايد حق با آنها باشد. اگر كسى پيگيرى كرد و گفت اثبات كرد كه حالا اتفاقاً شايد در آن مورد مثلاً آيه قرآن هم باشد حالا ما تنها كلام امام استناد نمى كنيم قرآن هم همين را فرموده است. مى گويد شايد معناى قرآن اين نباشد قرائت ها مختلف است. اين فهم شماست. قرائت ديگرى هم هست. كسان ديگرى ممكن است معناى ديگرى از اين آيه بفهمند شايد اين طورى كه علما فهميده اند درست نباشد. حالا اگر طورى شد من فرض هاى مختلف را عرض مى كنم براى اين كه سير تسويلات شيطان را ببيند كه چطور آدم را به كفر مى كشاند. ثابت شد كه نه اين آيه هيچ معناى ديگرى نمى تواند داشته باشد هر كسى اهل زبان است معناى ديگرى نمى تواند براى اين آيه بكند به اينجا كه مى رسد مى گويد از كجا اين كلام خدا باشد.
و اين بحث هايى كه امروز مطرح است كه قرآن كلام خدا نيست و تعبيرى است كه پيغمبر در حالت وحى نموده است و وحى يك حالت بى زبانى است يك حالت روحى و روانى كه آدم پيدا مى كند مفهومى در آن نيست لفظى در آن نيست. بعد پيغمبر طبق آن سابقه هاى ذهنى خودش آن حالتى كه برايش پيدا مى شود اين را به اين صورت بيان مى كند پس اين كلام خدا نيست كلام پيغمبر است. و چون كلام پيغمبر است خطا در آن راه دارد. به فرض اين كه ثابت بشود كه كلام خدا هم هست باز هم آنها يك راه ديگرى دارند و اين را گفته اند استاد دانشگاهى در دانشكده الهيات گفته است كه از كجا خدا راست مى گويد! حالا گيرم كلام خدا باشد شايد خود خدا دروغ گفته است. خوب و بد، راستى و درستى اعتبارى است مگر شما نمى گوييد دروغ مصلحت آميز خوب است. خوب يك مصلحتى بوده خدا اين دروغ را بگويد!
اين سيرى است كه از اول از تشكيك در فتواى مجتهد و تقليد شروع مى شود و به اينجا ختم مى شود در هر مرحله اى شكست بخورد يك مرحله ديگرى عقب نشينى مى كنند. اين كارى است كه شيطان پيش پاى اولياى خودش گذاشته. كسى كه ولايت شيطان را بپذيرد دنبال شيطان مى رود تا هر جا او را بكشد. آخرش هم كفر است و اسفل السافلين دركات جهنم.
به نظر مى رسدكه امروز يك طرحى در كار است براى اين كه دين مردم را بگيرند و هيچ شكى نداريم كه استاد همه آنها يكى است و آن جناب ابليس است. ممكن است كارگزاران متعددى را براى كارش استخدام كرده. از هر كدام در يك بخشى استفاده مى كند مجموعش مى شود همانى كه او مى خواهد فبعزتك لاغوينهم اجمعين.
به هر حال يك حركت بسيار مرموزانه و شيطانى در جهت دين زدايى وجود دارد. و البته اين استنباط ما نيست قبل از ده سال، مقام معظم رهبرى به صورت هاى مختلف نسبت به اين مسأله هشدار دادند. متأسفانه آن وقت ها هم درست نفهميديم، درك نكرديم باور نكرديم حالا داريم نمونه هاى عملى اش را مى بينيم. حالا كار به جايى مى رسد كه صريحاً مقدسات دينى مورد مسخره و استهزا قرار مى گيرد انكار مى شود احكام دين ضروريات دين انكار مى شود و در اثر حاكم شدن روح تساهل و تسامح و تولرانس ما عادت كرديم به اين حرفها. يك روزى وقتى مى گفتند مثلاً حضرت زهرا نمى تواند الگوى ما باشد اوشين الگوى ما است امام اعتراض مى كرد و مى فرمود: اين فرد اگر بفهمد چه مى گويد. خونش هدر است و با اين هشدار براى مدتى جامعه را بيمه مى كرد ولى امروز از بس حرف هاى كفرآميز تكرار شد آرام آرام گوش ما هم آشنا شده وقتى هم مى شنويم همچون حساسيتى پيدا نمى كنيم.
ما در جلسات گذشته اشاره كرديم كه درباره الگو بودن اهل بيت(ع) مى گويند اين الگوها مال 1400 سال يا اندكى كم تر و بيشتر هستند لذا امروز نمى شود از اينها پيروى كرد چرا؟ براى اين كه اين رفتارها مال چندين قرن پيش بوده شرايط تغيير كرده. امروز ديگر آن رفتارها قابل عمل نيست به فرض اين كه آن رفتارها در ظرف خودش در زمان خودش رفتار خوبى بوده نمونه بوده قابل اقتباس بوده بلكه لازم التقليد لازم الاتباع بوده امروز ديگر اين جورى نيست.
در اينجا يك مواردى را نشان مى دهند مى گويند خود شما مى گوييد پيغمبر اكرم ائمه اطهار حضرت زهرا سلام الله عليهم اجمعين اين طورى زندگى مى كردند آيا امروز ممكن است اين طور زندگى كرد. خانه شان اين جور بود لباس آن جور بود آيا مى شود در زمان حاضر لباس شب عروسى مثلاً كرباس باشد يا فرض كنيد براى جهازيه دختر بروند چند تا ظرف سفالى بخرند، اينها بشود جزء جهازيه عروس خوب، اينها شدنى نيست. يا خانه اى كه آنها زندگى مى كردند از خشت خام بوده. خوب، حالا شما مى توانيد يك چنين خانه اى امروز در حلبى آباد هم پيدا كنيد؟ نمى شود اينها را اقتباس كرد. اينها مثال هايى است كه مى زنند مى گويند شما مى گوييد الگو هستند اما نمى شود الگو باشند. اگر راست مى گوييد شما يكى از علما يكى از مراجع بيايد يك چنين خانه اى بسازد در آن زندگى كند تا ما هم ياد بگيريم بگوييم ما هم الگو مى گيريم. يكى از شماها كه خيلى مقدس هستيد و دم از اهل بيت مى زنيد بيايد وقتى دخترتان را مى خواهيد عروس كنيد ظرف هاى گلى و سفالين براى او بخريد ببينيد هيچ كس مى آيد يك چنين دخترى را بگيرد. پس اين شدنى نيست. يك شعرى مى گوييد كه در قافيه اش گير مى كنيد اين امكان عمل ندارد.
اين مسأله غير از مسأله قبلى است مسأله قبلى اين بود كه اصلاً صحيح نيست اين مى گويد به فرض اين كه صحيح باشد، امكان ندارد. اين را چگونه بايد جواب داد. خوب ملاحظه مى فرماييد اينجا مستندشان در اين كه مى گويند امكان ندارد يك چند تا مثال است ظرف سفالى و خانه خشتى و چيزهايى از اين قبيل.
نتيجه اى كه مى خواهند بگيرند چيست؟ اين است كه شما مطلقاً زندگى ائمه و اينها را پرونده اش را ببنديد بگذاريد كنار آن به درد امروز نمى خورد. با چند نمونه اى كه از يك مواردى است كه واقعاً هم امروز امكان عمل ندارد اينها را شاهد مى آورند براى اين كه مطلقا نمى شود از آنها اقتباس كرد. آنها بايد پرونده اش را بست گذاشت كنار از راه ديگرى ما بايد راه زندگى مان را پيدا كنيم.
به هر حال اول بايد جواب اين شبهه را بدهيم: اين كه شما گفتيد در اين مثال ها ما هم قبول داريم كه نمى شود تأسى كرد و نمى گوييم در اين چيزها تأسى كنيد. كدام عالمى كدام مجتهدى گفته شما بياييد لباس كرباس بپوشيد و جهازيه دخترتان هم از ظرف سفالين بكنيد؟ چه كسى اينها را گفته؟ اينها مثال هايى است جهتى دارد كه مى گوييم در اينها تقليد نيست اقتباس و تأسى نيست. ولى معنايش اين نيست كه هيچ جاى ديگر هم تأسى نيست.
اولاً تأسى و الگوگيرى را از چند تا مثال پيش پا افتاده توسعه دادند به همه اسوه هايى كه ما ممكن است در زندگى پيغمبر و اهل بيت داشته باشيم. با ابطال چند تا مثال، خط قرمز كشيدند روى كليه موارد تأسى. ثانياً از مسائل رفتارى هم به مسائل گفتارى و عقايد و افكار و انديشه ها هم سرايت دادند و اين در واقع همان سياست زدايى است.
به هر حال اين را بايد جدى گرفت كه آيا ارزش هاى اسلامى قابل تغيير است زمان دار است تاريخ مند است و همين طور رفتارهايى كه اهل بيت داشتند اينها منحصر به يك زمان خاصى بوده يا لااقل بعضى از اينها قابل اقتباس است زمان هاى ديگر هم اعتبار دارد. و اگر فرق است بين بعضى و بعضى ديگر آن فرقش چيست؟ بايد ملاك مشخصى شود و براى تبعيت و عدم تبعيت جواب منطقى داشته باشد. همين طور دل بخواهى بگوييم كه اين را تقليد نكنيد آن را بكنيد اين حرف منطقى نيست. بايد ببينيم ملاك آن چيست؟ اگر در بعضى از احكام فرض بفرماييد به دلايلى عمل نمى شود امروز به عناوين ديگرى به آن استناد مى شود خوب اين گاهى براى آن كسانى كه جاهلند نادانند اهل فقاهت و علم نيستند خيال مى كنند كه اين تغيير احكام دست آخوندهاست وقتى مى بينند يك احكامى را ديگر جامعه نمى پذيرد و قابل عمل نيست كم كم حكم آن را تغيير مى دهند و اين شوخى نيست. اين چيزى است كه در ذهن تعدادى از افراد است. مى گويند فلان چيز ديروز ممنوع بود حالا امروز جايز شده. مى گويند خوب فردا بقيه اش هم مى شود. خوب، اين در مسيحيت كم و بيش وجود دارد يعنى كليسا اختياراتى دارد كه بعضى چيزها را بيايد حكمش را عوض كند اصلاً از اختيارات كليساست. كه آنها هم نظرشان نسبت به كليسا غير از نظرى است كه ما نسبت به مراجع و علما و اين حرف ها داريم. ما به مراجع و علما به عنوان كارشناس نگاه مى كنيم كه مسائلى را بهتر درك كرده اند ما از باب رجوع جاهل به عالم مى رويم فتواى آنها را اخذ مى كنيم. اما آنها براى كليسا يك نوع مقام تشريع قائلند. به خصوص در كليساى كاتوليك چنين گرايشى وجود دارد ارتدوكس ها هم كم و بيش. به هر حال مى گويند اصلاً پاپ حق دارد چيزى را حلال كند يا حرام كند. از اختياراتشان است. فكر مى كنند ما كه مى گوييم از مراجع بايد تقليد كنند ما هم چنين چيزى معتقديم آنها خودشان حق دارند چيزى را حرام كنند يا حلال كنند. و توجه ندارند به اين كه يكى از بزرگ ترين گناهانى كه هم درجه شرك است تصرف در احكام الهى است. اگر كسى بخواهد حكمى از احكام الهى را تغيير بدهد مثل اين است كه به خدا شرك ورزيده است. لحن آيات قرآن روايات در اين زمينه بسيار لحن تند و قاطع و كوبنده اى است. حالا باز براى اين كه ولو خارج از موضوع مى شود قرآن به خود پيغمبر مى فرمايد در باره پيغمبر مى فرمايد كه اگر اين پيغمبرى كه عزيزترين افراد انسان است شريف ترين مخلوقات ماست حبيب الله است محبوب خداست اگر اين پيغمبر يك كلمه از خودش چيزى را به عنوان دين مطرح كند آنچنان با او رفتار مى كنيم كه با هيچ گناهكارى رفتار نكرديم. «ولو تقوّل علينا بعض الاقاويل لاخذنا منه باليمين ثم لقطعنا منه الوتين.» اين يك خط قرمزى است كه هيچ كس جرأت ندارد وارد بشود.
پس حاصل شبهه اين بود كه چون بعضى از رفتارهاى ائمه(ع) قابل عمل نيست مطلقا ما بايد اين باب را مسدود كنيم تأسى به آنها نمى شود. انتظار نداشته باشيد خانم هاى ما از حضرت زهرا الگو بگيرند!
اين را در عمل به احكام و ارزش ها هم سرايت مى دهند. مثلاً مى گويند يك چيزهايى بود آن وقت ها مى بايست عمل كنند، دست دزد ببرند. يا مثلاً كسى كه اعمال زشت انجام مى دهد تازيانه اش بزنند. اينها مال آن زمان ها بود. در اوايل انقلاب در تهران يكى از افرادى كه لباس روحانيت هم متأسفانه دارد، مى گفت من شنيدم هنوز در قم بعضى از آخوندها هستند كه فكر مى كنند در بعضى از احكام جزايى بايد آدم ها را مثل خر چوب بزنند. شنيدم هنوز بعضى از آخوندها در قم اين طور فكر مى كنند. مثلاً اگر يك كسى زنا كرد مثل اين كه خر را چوب مى زنند او را تازيانه بزنند. اينها هنوز نمى فهمند كه اين زمان ديگر گذشته اين زمان ديگر كتك زدن و اين حرف ها اينها ديگر قابل عمل نيست.
شما آن وقت تعجب مى كنيد كه بعد از بيست و چند سال كسى كه هيچ درس دينى نخوانده و آشنايى با مفاهيم اسلامى ندارد بگويد بله آن دينى كه آزادى را تضمين نكند ما به آن دين مرتديم. آزادى منظور چيست تفسير كرده اند آزادى اين است كه مردمى اگر خواستند نظام حكومتى شان را عوض كنند هيچ تنشى در جامعه ايجاد نشود. هر وقت مردم خواستند كه نظام اسلامى را براندازند حتى تنشى هم در جامعه ايجاد نشود آن وقت آزادند. اگر اسلام اين آزادى را تأمين كرده قبولش داريم و الا ما نسبت به يك چنين دينى مرتديم! اين تعبير فردِ مورد نظر است.
به هر حال يعنى اين دين را قبول نداريم. اگر اين را بخواهيد باز كنيد معنايش اين است كه اگر اسلام اجازه مى دهد ريشه خودش را بكنند ما قبولش داريم به اين اسلام ايمان داريم اين اسلام را قبول داريم به ما اجازه بدهد كه ريشه اش را بكنيم! آزادى به اين حد. اما اگر بگويند نه شما حق نداريد نظام اسلامى را براندازيد حق نداريد احكام اسلامى را تعطيل كنيد ما چنين اسلامى را قبول نداريم چون آزادى را تأمين نكرده است; ما نسبت به چنين دينى مرتديم! كسى صريحاً اين حرف را در جايگاه يكى از پست هاى حساس كشور ابراز مى كند.
بگوييم دست دزد را بايد بريد يا نگوييم. كسانى در لباس روحانيت گفته اند اين حكم، حكم بازدارنده است اگر بتوانيد از يك راه ديگرى هم جلوى دزد را بگيريد ديگر نبايد دست دزد را ببريد. در لباس روحانيت كسانى اين حرف را زده اند. يعنى خط قرمز روى احكام ضرورى و نص قرآن. چقدر فاصله بين كفر و ايمان است. يصبح الرجل مؤمناً و يمسى كافراً.
امروز ضروريات اسلام در نشريات پر تيراژ در كتاب ها در سخنرانى ها در دانشگاه ها صريحاً انكار مى شود احكام دين مسخره مى شود و نفس از كسى در نمى آيد. اين بيشتر رنج آور است. فكر مى كنيد اين نوبرى كه حالا پيدا شده محكوم به اعدام شد تمام مى شود قضيه. والله اگر اين حكم اجرا نشود، سال آينده اقلاً ده تا مثل آن پيدا خواهد شد. شما ببينيد دست استعمار چه مى كند شايد بعضى از شما اسم كشور نيجريه را نشنيده باشيد البته بزرك ترين كشور اسلامى در قاره افريقا است در حدود بيش از صد ميليون جمعيت دارد. اكثريت آن مسلمان هستند ولى حكومت آن حكومت مسيحى است. در اينجا آمدند نقشه كشيدند استعمار پير انگليس در اين كشور نيجريه طرح ريختند براى جشنواره انتخاب دختر برگزيده. در آن جا برگزار كنند از همه دنيا. اعلام كردند كه بناست چنين جشنواره اى در نيجريه برگزار بشود ملكه زيبايى انتخاب كنند. براى اين كه شرايط فرهنگى و اجتماعى فراهم بشود شروع كردند كمابيش گوشه و كنار مثل اين كه روزنامه هاى ما گوشه و كنار گاهى يك چيزهايى منتشر مى كنند بينند چه اندازه مردم عكس العمل نشان مى دهند حساسيت نشان مى دهند آن جا هم يك نويسنده مسيحى را وادار كردند كه نسبت به وجود مقدس پيغمبر اسلام توهينى بكند ببيند مردم چقدر حساسيت دارند. مردم غيرتمند نيجريه در مقابل آن جشنواره و اين اهانت شورش كردند كه هنوز هم نمى دانم آرامش برقرار شده يا نه؟ صدها كشته دادند كه چرا به پيغمبر اسلام توهين شده چرا؟ براى اين كه آنجا وزارت فرهنگ اش، فرهنگ تساهل و تسامح را هنوز ترويج نكرده.
آن جا هنوز فكر جامعه چند صدايى، پلوراليسم دينى اين حرف ها رواج ندارد. اما در كشور انقلابى اسلامى كه مركز فرهنگ اسلام است و بنيانگذارش غيرتمندترين انسان عصر در مقابل اسلام و احكام اسلام بود، كار به جايى مى رسد كه كسانى صريحاً در روزنامه ها و كتاب ها، اسلام، احكام اسلام و معارف اسلامى را مسخره مى كنند و متأسفانه بعضى از مسؤولين آرام از كنار آن مى گذرند مى گويند بله بد گفته نمى بايست اين حرف ها را بزند. اگر اين روند ادامه پيدا كند كار ما به كجا خواهد كشيد. چرا اينها را مى گويم تكرار مى كنم تكرار مى كنم براى اين كه بدانيد چرا شب هاى دهه آخر ماه رمضان در بيت رهبرى بنده در مقابل علما كسانى كه بايد دستشان را ببوسم بايد بنشينم وقتشان را به اين حرف ها بگيرم. چرا به ذكر آيات قرآن و كلمات اهل بيت و توسل و تذكر و توجه به خدا و اينها نپردازيم.
عزيزان! ما در مقابل اين هجوم شيطانى كه والله از هجوم نظامى خطرناك تر است همه ما مسؤوليم. در درجه اول مسؤوليت متوجه ما آخوندهاست ماييم كه با معلوماتى كه اندوخته ايم با استفاده اى كه از مكتب اهل بيت كرده ايم اين وظيفه را به عهده گرفته ايم كه از اسلام و از تشيع دفاع كنيم. اگر سكوت كنيم چه جوابى خواهيم داشت. دولت اسلامى وظيفه اى دارد آنها وظيفه خودشان را بايد عمل كنند مردم ديگر وظايف ديگرى دارند بايد عمل كنند من و شما هم يك وظيفه خاصى داريم. گاهى ممكن است وظيفه مشترك هم داشته باشيم اما ويژگى هاى صنفى ما شرايط خاص گروه ما اقتضا مى كند كه وظيفه هايى را ما بيش از ديگران عهده دار باشيم آن مسائل علمى و فرهنگى است. ما بايد اين مسائل از نظر منطقى حل كنيم باز كنيم بگوييم آقا الگو گرفتن تأسى كردن تقليد كردن چرا چند جور است كجا صحيح است كجا صحيح نيست چرا بعضى جاها صحيح است بعضى جاها صحيح نيست. وقت گذشته شب گذشته من عرض كردم كه اجمالاً ما در چهار بخش ما جاى پيروى از گفتار و رفتار ديگران داريم. تقليد به معناى عام آن. بالاتر از تأسى در رفتار تنها. يكى باورها بود يكى ارزش ها بود يكى روش ها بود يكى هم ابزارهاى ارتباط بود. گفتم در ابزارهاى ارتباط تقليد از هر كسى بكنيد اشكالى ندارد چه طور حرف بزنيم چطور چيز بنويسيم چگونه از صنايع استفاده كنيم براى انتقال براى ضبط كردن در رسانه اين ها شرط ندارد كه از چه كسى اقتباس كنيم. چون فقط ابزار است از هر راهى به دست آورديد اشكال ندارد. اما در آن سه مرحله ديگر جاى بحث دارد در باورها از چه كسى تقليد كنيم در ارزش ها از چه كسى و در شيوه هاى رفتارى و روش ها. مى خواستم اين بحث را امشب تمام كنم مقدمه طولانى تر از نتيجه شد وقت هم گذشت اگر حياتى بود توفيقى بود تتمه بحث را انشاءاله جلسه آينده عرض خواهم كرد.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org