قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

بسم‌الله الرحمن الرحيم

پاسداري از امانت‌هاي الهي

سخنان آيت‌الله مصباح يزدي در همايش ناظرين انتخابات استان قم در تاريخ 9/10/1390

ارزش‌هاي انساني

انسان‌ها در زندگي‌شان سلسله ارزش‌هايي را معتبر مي‌دانند و در رعايت آن‌ها بسيار مي‌کوشند و حتي اگر ديگران مخالف آن ارزش‌ها رفتار کنند، توبيخ‌شان مي‌کنند؛ چراکه آنان ارزش‌ها را نمادي از انسانيت تلقي مي‌کنند. چه‌اين‌که به نظر مي‌رسد درک عمومي مردم از هر نژاد، مذهب و قومي اين باشد که اگر کسي ارزش‌هاي آنان را رعايت نکند، انسانيتش نقص دارد! اعتبار برخي از اين ارزش‌هاي کلي که مي‌توان آن‌ها را ارزش‌هاي انساني ناميد، در گرو پذيرفتن دين خاص نيست. آن‌دسته از ارزش‌هايي که دين مبين اسلام دستور داده، حکم شرعي است و بايد اطاعت کنيم، ولي سلسله ارزش‌هايي است که هر انساني حتي اگر به خدا اعتقادي نداشته باشد، آن‌ها را به طور فطري معتبر مي‌داند. براي نمونه، در روايات ما رعايت برخي از ارزش‌هاي انساني از بهترين نشانه‌هاي اسلام و ايمان شمرده شده است. يعني، نه تنها اسلام آن ها را تأييد کرده است؛ بلکه مي‌گويد کسي که آن‌ها را رعايت نکند، مسلمان نيست. يکي از ارزش‌هايي که قوام و اساس زندگي اجتماعي است و اگر رعايت نشود به‌هيچ‌روي زندگي انساني و اجتماعي معني ندارد، اين است که وقتي دو نفر با هم زندگي مي‌کنند، به اين معنا است که آن‌ها باهم قراري دارند و بايد آن را رعايت کنند. اين‌گونه نيست که هرکس هرطور که دلش خواست رفتار کند؛ چون در اين‌صورت، اجتماعي پديد نخواهد آمد. بنابراين، در يک زندگي اجتماعي چند ده‌ميليوني نيز بايد برخي امور مشترک و مورد قبول همه رعايت شود تا بتوان آن را اجتماع ناميد، در غير اين‌صورت افرادي پراکنده که همانند حيوانات پراکنده زندگي مي‌کنند را نمي‌توان اجتماع خواند.

1. وفاي به عهد

اما اولين ارزشي که در يک زندگي اجتماعي شکل مي‌گيرد و هر انساني بنابر قريحه انساني و فطري‌اش آن را معتبر مي‌داند، پايبندي به قراردادهايي است که پذيرفته است. فرض کنيد وقتي زن و شوهر با هم ازدواج مي‌کنند، قرار مي‌گذارند که نسبت به رعايت اصول مورد تفاهم و حقوق يکديگر تلاش کنند، اما اگر هيچ‌کدام به قرار خويش پايبند نباشند، ديگر زناشويي و ازدواج معنايي ندارد. قوام ازدواج که يک زندگي اجتماعي ساده دو نفري است، به اين است ‌که زن و شوهر نسبت به هم تعهدي دارند و هر دو بايد به تعهدات خود عمل کنند. بر اين اساس، قوام زندگي اجتماعي نيز به اين است ‌که چون قراردادي، اعم از قراردادهاي عمومي که همه اهل کشور آن را معتبر مي‌دانند و يا قراردادهايي مناسب محيط و آداب خاص که براي قومي خاص اعتبار دارد، برقرار مي‌شود، جملگي بر پايبندي به آن متعهد مي‌شوند. اگر نسبت به رعايت قرارداد مقيد نباشند و تعهدي را نپذيرند، اين همان زندگي جنگل است. بنابراين، مي‌توان گفت: عام‌ترين ارزش‌ها در زندگي اجتماعي همانا وفاي به عهد است. يعني وقتي قراري گذاشتيد، به آن پايبند باشيد: وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ1 يا مي‌فرمايد: أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ2؛ در هر جامعه‌ انساني التزام به قرارداد و وفاي به عهد، يک اصل معتبر است.

2. امانت‌داري

دومين ارزش عام در جوامع انساني، امانت‌داري و درستکاري نسبت به امانت است. قوام زندگي اجتماعي به امانت‌داري که خود مصداقي از وفاي به عهد است مي‌باشد. معناي اين‌که من امانتي را به شما مي‌سپارم، اين است که باهم قرارداد مي‌کنيم که اين امانت دست شما باشد و هر وقت خواستم آن را پس بگيرم. پس، امانت‌داري خود مصداقي از وفاي به عهد است. حال اگر کسي امانت را در وقت خويش ادا کرد، اين يعني به قرارداد ملتزم بوده است، اما اگر نسبت به اداي امانت متعهد نبود، ديگر زندگي اجتماعي معنايي ندارد و دير يا زود از هم مي‌پاشد.

3. اعتماد به يکديگر

سومين اصل در زندگي اجتماعي اعتماد افراد جامعه به يکديگر است، به خصوص در سخن گفتن. اگر هرچه گفته شد، کسي باور نکند، ديگر اين گفتن‌ها و تبادل اطلاعات لغو خواهد بود. پس گفتن چه فايده‌اي دارد؟ و زبان براي چه آفريده شده است؟ اگر ما باهم سخن بگوييم و يکديگر را از اخبار آگاه سازيم، اما بين ما اعتماد نباشد، چه سود دارد؟ البته اين عدم اعتماد براي اين است که گاهي به ‌همديگر دروغ مي‌گوييم. بنابراين، اين سه اصل از عام‌ترين ارزش‌هايي است که در هر اجتماع انساني معتبر است. هيچ انساني نيست که بگويد التزام به عهد و پيمان لزومي ندارد! هم‌چنين، هيچ انساني نيست که بگويد اگر راست گفتي، گفته‌اي و اگر نگفتي، دروغ بگو! فرقي نمي‌کند!! بنا نيست کسي دروغ بگويد. اگر کسي به‌طور اتفاقي دروغ گفت، تخلف کرده و بايد او را توبيخ کنند. آن اصل که در زندگي اجتماعي معتبر است، راست‌گويي است.
لازم است به اين نکته اشاره‌اي کنم که اگر خداوند متعال درباره اين ارزش‌هاي انساني دستوري نفرموده بود، آدميان با عقل‌ خود مي‌فهميدند که قوام زندگي اجتماعي آن‌هاست و اگر نباشند زندگي اجتماعي شکل نمي‌گيرد و دوامي نمي‌يابد. در روايات آمده است که به نمازهاي طولاني اشخاص نگاه نکنيد! ممکن است کسي از روي عادت، رکوع و سجود نمازش را طول مي‌دهد و معلوم نيست دليل ايمانش باشد. بنابراين، سفارش شده است که ايمان اشخاص را با دو ويژگي بشناسيد: صدق الحديث و اداء الامانة؛ ببينيد راست‌گو است يا دروغ هم مي‌گويد، امانت را به صاحبش رد مي‌کند يا در آن خيانت مي‌کند. بنابراين، علامت ايمان، راستگويي و درستکاري است.

مجازات عهدشکني با خداوند

البته اين مفاهيم عام است و مصاديق مختلفي دارد. معنايي که ما از امانت‌داري مي‌فهميم در همين اندازه است که کسي مال، فرزند يا ناموسش را به عنوان امانت به کسي بسپارد، اما به تدريج اصطلاح امانت در مفاهيم ديني گسترش يافت. ‌گونه‌اي از امانت همين قراردادهايي است که ما باهم مي‌بنديم: قرارداد معامله خريد و فروش، بيع و اجاره و انواع عقود شرعي که در معاملات مطرح مي‌شود. گفته‌اند: قراردادها در مفاهيم ديني باطن‌ها و مراتبي غير از آنچه عموم مردم مي‌فهمند، دارند. قرآن مي‌فرمايد: عهد فقط براي مردم نيست؛ بلکه شما با خدا هم عهد داريد. در کتاب‌هاي فقهي، کتابي با نام کتاب العهد داريم که در آن به عهد و نذر، اشاره مي‌شود. قرآن کريم روي عهدي که با خداوند بسته مي‌شود، بسيار حساس است. أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ يا وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ . اين همان ارزش عام انساني است که مخصوص اسلام نيست و همه انسان‌ها از هر نژاد، مذهب و از هر ديني آن را قبول دارند، اما عهدي بين خداوند و دينداران وجود دارد که از حساسيت ويژه‌اي برخوردار است. اگر کساني که با خداوند عهدي مي‌بندند، تخلف کنند، خدا براي آنان مجازات معنوي‌اي قائل شده است که از هر کتک و شلاقي سخت‌تر است و به بياني، از آن چوب‌هاي خداست که صدا ندارد! قرآن مي‌فرمايد: عده‌اي از شما، با خدا عهد بستيد که اگر خدا به ما ثروتي بدهد، مقداري از آن را انفاق خواهيم کرد، اما وقتي خدا اين ثروت را به شما داد، عهد خدا را فراموش کرديد. ولي براي اين کار کسي شما را زنداني نکرد، اما اندک‌اندک ايمانتان رو به ضعف رفت و جاي آن را نفاق گرفت، به‌گونه‌اي که ديروز مؤمن بوديد و امروز منافق شديد. مجازات عهد شکستن با خداوند بسيار سخت است: فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُواْ اللّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُواْ يَكْذِبُونَ3؛ نتيجه عهدشکني با خداوند، پيدايش نفاق است. پس، بدانيد بايد به عهدي که با خدا مي‌بنديد، پايبند باشيد؛ چراکه در غير اين صورت، به نفاق مبتلا مي‌شويد و ايمان‌تان را از دست خواهيد داد. اما عهد و پيماني نيز خداوند با بندگانش دارد: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ4؛ آيا با شما عهد نکردم؟ يعني آيا به شما سفارش و توصيه نکردم که بر سر دو راهيِ بندگي خدا يا بندگي شيطان، راه مستقيم زندگي و مايه سعادت شما فقط بندگي خداوند است؟ اين همان عهدي است که خداوند با شما دارد. وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ5؛ شيطان همان کسي است که بسياري از شما را گمراه کرد، آيا نبايد پند بگيريد و عقل داشته باشيد. بنابراين، اين عهدي است که خداوند با شما داشته است، يعني حرف شيطان را گوش نکنيد و به عهد خدا ملتزم باشيد و او را اطاعت کنيد. از اين‌رو، منظور از عهد، فقط آن قراردادهايي که مردم با يکديگر مي‌بندند نيست؛ بلکه اسلام معاني لطيف‌تر و دقيق‌تري هم برايش مطرح مي‌کند و آن تعبير امانت است.

آسمان بار امانت نتوانست کشيد

به طور کلي قرآن مي‌فرمايد: شما در دست‌هايتان اماناتي داريد که بايد به اهلش برسانيد: إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا6. در جاي ديگري مي‌فرمايد: خداي متعال امانتي را به همه مخلوقات عرضه کرد که کوه‌ها با همه عظمتشان زير بار نرفتند و کسي که آن را پذيرفت انسان بود: إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا7.
درباره تفسير مفهوم عرضه امانت به انسان و پذيرفتن آن در آيه فوق، در ميان مفسرين وحدت نظري نيست و تفسيرهاي گوناگوني بيان شده است. به هر حال، خداوند متعال امانتي را عرضه کرد و هيچ مخلوقي جز انسان آن را نپذيرفت، اما اين انسان اين امانت را درست ادا نکرد، گاهي خيانت، ستم و کفران هم کرد: وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا. وقتي در مفاهيم ديني و به خصوص در منابع روايي بيشتر دقت مي‌کنيم، مي‌‌بينيم که خداوند امانت‌هاي بي‌شماري به ما سپرده است. از امانت‌هايي که به همه ما سپرده است مي‌توان به نعمت‌هايي چون: چشم، گوش، دست، پا، زبان، قلب و روح اشاره کرد. آنچه مسلم است ما بايد اين امانت‌ها را حفظ کنيم و اگر در آن‌ها خيانت کنيم، مورد مؤاخذه قرار مي‌گيريم. ما حق نداريم آنچه را که خداوند به ما عطا فرموده، هرطور که دلمان خواست خراب و ضايع کنيم. هيچ انساني حق ندارد ضرري به خود وارد کند، دست خودش را ببرد يا خودکشي کند. پس، آنچه را که خداوند متعال به ما مرحمت فرموده است، امانت اوست و بر ماست که اين امانت‌ها را حفظ کنيم و در آن‌ها خيانت نکنيم. خداي متعال اين امانت‌ها را به ما عطا و تصرف در آن‌ها را نيز اجازه فرموده است، اما با اين شرط که اين امانات را خراب و از آن‌ها سوء استفاده نکنيم و از کارهايي که جز ضرر اثر ديگري ندارد بپرهيزيم. با چشم خود زيبايي‌هاي عالم را ببينيم و لذت ببريم، درس بخوانيم و از ديدن دوستان، همسر و فرزندان نيز لذت ببريم، اما به نامحرم نگاه نکنيم. وقتي «چشم» در جايي مصرف شود که ضرر داشته باشد، آن‌گاه هم دنيا و هم آخرت خراب مي‌شود. مبدأ بزه‌کاري‌ها در مسائل جنسي و بسياري از جنايت‌هاي عظيمي که رخ می‌دهد از «نگاه» است. گاهي نتيجه يک نگاه کردن به قتل و جنايت مي‌انجامد! بايد اين چشم را نگه داشت و به همه‌جا نگاه نکرد. چشم امانتي است از سوي خداوند متعال، از آن به درستي استفاده کنيد و از ديدن گل‌ها و مناظر زيبا، خواندن کتاب‌هاي خوب لذت ببريد، اما آن‌جايي که براي دنيا و آخرت‌تان ضرر دارد، در اين امانت خيانت نکنيد.
مفهوم امانت آنقدر توسعه پيدا مي‌کند تا «دين» نيز به عنوان امانت تلقي مي‌شود. خداوند مي‌فرمايد: ما دين را نازل کرديم و همچون امانت به شما سپرديم تا به اهلش برسانيد. من و شما دين را از کجا ياد گرفته‌ايم؟ از پدر و مادر، مکتب‌خانه، مدرسه يا از راديو و تلويزيون8؟ هم‌چنين، اين علاقه‌اي که به حضرت سيدالشهدا عليه‌السلام داريم ناگهان پيدا نشده است. ديده‌ايم که در ايام محرم همه‌جا سياه‌پوش مي‌شود، مردم عزاداري مي‌کنند، دسته راه مي‌اندازند و به سر و سينه مي‌زنند. کم‌کم با امام حسين(ع) آشنا شديم و همه عاشق آن عزيز شديم. ان‌شاءالله هيچ روزي نيايد که دست ما از دامان سيدالشهدا کوتاه شود! به هر حال، همه اين آموخته‌ها چون امانتي به دست ما است و آن‌ها که به ما ياد دادند، امانت‌شان را ادا کردند. اميدواريم خداوند همه پدر و مادرها، معلمان و ذوي‌الحقوق ما را رحمت کند. آن‌ها به دينداري ما کمک کردند و ما نيز نسبت به نسل آينده همين نقش را داريم و بايد اسلام و آموزه‌هاي آن را بي‌کم و زياد به نسل آينده منتقل کنيم: إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا.

اسلام؛ امانتي براي تشنگان معرفت

بايد اعتراف کنيم که ما در اين اداي امانت کوتاهي کرده‌ايم. امروزه ميلياردها انسان تشنه حقايق اسلام و تشيع هستند و راه درستي براي شناخت ندارند. اين وظيفه ماست که اين امانت را به دست آنان برسانيم. همان‌طور که بيان شد اگر اين مفاهيم را در فرهنگ اسلامي بررسي کنيم، خواهيم ديد که سطحي از آن‌ها را اعم از مؤمن و کافر مي‌شناسند، اما آن مفاهيم لايه‌هاي ديگري هم دارد که مخصوص مؤمنين است. بايد به آن لايه‌ها دقت کرد و براي آن‌ها ارزش قائل شد، به آن‌ها عمل کرد و آن ارزش‌ها را حفظ نمود. تقريباً 1400 سال از پيدايش اسلام مي‌گذرد، اما در هيچ دوراني پاسداري از دين مانند امروز اهميت نداشته است. با توجه به تشنگي جوامع براي شناختن راه صحيح زندگي و سرخوردگي آنان از مکاتب مختلف ساخت دست انسان، دنيا براي پذيرش دين حق آمادگي دارد. حدود 80 سال پيش، بسياري به راه جديدي که پيدا شده بود اميد بستند تا به سعادت برسند. بنا بود مارکسيسم‌ سرمايه‌ها را از سرمايه‌داران بگيرد تا همه به‌طور اشتراکي از آن استفاده کنند. حتي پيشنهاد کردند که همسران هم بايد اشتراکي باشد! در اين ميان کساني هم که زجرکشيده بودند به دامن اين مکتب پناه بردند و از دست استعمارگران فرار کردند. پنداشتند که مارکسيسم آن‌ها را آزاد مي‌کند و به سعادت مي‌رساند. وقتي چشم باز کردند، ديدند از چاله درآمده‌اند و به چاه افتاده‌اند. اين مکتب امتحان خود را پس داد و در نتيجه به فرمايش امام خميني(ره)، مارکسيسم به زباله‌دان تاريخ افتاد. پس از آن ليبراليسم غربي را به عنوان مکتب انسان‌ساز معرفي ‌کردند. تا آن‌جا که برخي از شخصيت‌هاي مهم کشور و مسئولين عالي رتبه جمهوري اسلامي نيز گفتند: ليبراليسم عالي‌ترين دستاورد فکر بشر است و چيزي بهتر از آن نيست! سپس، رفتارشان را در جهت ترويج ليبراليسم سوق دادند و دوران اصلاحات را با چنين تفکر و پنداري گذراندند. نظريه‌پردازان و متفکرانشان! در کتاب‌ها و نوشته‌هايشان به صراحت درباره ليبراليسم و سکولاريسم سخن‌ها گفتند و براي آشنايي مردم با تفکر و فرهنگ ليبراليسم ـ به عنوان عالي‌ترين نماد فکري انسان و آخرين مرحله موجود در مسير تکامل! ـ بسيار تلاش کردند. در اوايل انقلاب، اولين رئيس‌جمهور نيز چنين نظرهايي را ارايه مي‌داد، اما به جايي نرسيد. پس از مدتي تفکر ليبراليسم دوباره با شکل، رنگ و لعاب ديگري ظهور کرد تا اين‌که به همت بعضي انديشمندان و با اهتمام و عنايت مقام معظم رهبري با اين تهاجم و هجوم فرهنگي مبارزه شد و باز شرايطي براي بروز شعارهاي اسلامي و انقلابي فراهم شد.

ليبراليسم نوظهور

بايد توجه داشت که دنيا همواره در حال نوسان است. با ظهور خورشيد روي پيغمبر اکرم صلّي‌الله‌عليه‌وآله موج عظيمي از نور در عالم پديد آمد، اما هنوز بدن آن حضرت دفن نشده بود که عده‌اي براي محو کردن و از بين بردن آن نور دست به کار شدند. بدين‌ترتيب، طولي نکشيد که ورق برگشت، و حکومت الهي پيغمبر به حکومت سلطنتي بني‌اميه و بني‌عباس تبديل شد. دنيا سراي امتحان است. بايد در هر دوره‌اي کساني بيايند و امتحان شوند. در اين‌جا از تمام کساني که در راه احياي ارزش‌هاي اسلامي و انقلابي تلاش کردند، تشکر مي‌کنيم، اما نگران هستيم که بار ديگر اين ارزش‌ها به دست فراموشي سپرده شود. در گوشه و کنار کشور اثري از گرايش‌‌هاي ليبرالي ديده مي‌شود که گاهي به صورت ملي‌گرايي و ايران‌گرايي مطرح مي‌شود و اندک‌اندک در رفتارها اثر مي‌گذارد و سبب کمرنگ شدن ارزش‌ها و ترويج رفتارهاي ليبرالي مي‌شود. بايد نگران بود.

خون شهدا؛ امانتي الهي

نه تنها اسلام و انقلاب يکي از آن امانت‌هايي است که با دستان قدرت الهي به دست ما سپرده شده است؛ بلکه صدها هزار شهيد نيز بار اين امانت را سنگين‌تر کرده است. بي‌ترديد، ارزش‌ يک شهيد در اين مسير مقدس بيش از ارزش همه معادن نفت و طلا است. شهداء گل‌هايي از گل‌هاي بهشت بودند. نوجوان سيزده ساله‌اي را که اين شعور و فهم را دارد که در راه دين فداکاري کند با چه چيز مي‌توان مقايسه کرد. اين انقلاب از صدها هزار شهيد مانند او پاگرفته است. اين امانت الهي، امانت خاصي است، چراکه علاوه بر بدهکاري نسبت به خدا و اولياي دين، مديون شهيدان نيز هستيم. روزي بايد درخصوص حفظ ارزش‌هاي والاي اسلامي در برابر شهدا پاسخ بدهيم و تا آن روز نيامده است بايد پيش وجدان خود حساب پس بدهيم. چه دسته‌گل‌هايي که مادراني به جبهه‌ها فرستادند و آن‌ها را با دست خود کفن کردند. آن‌ها مي‌گفتند: بچه‌هايمان فداي اسلام! آنچه مسلم است مراد آنان از اسلام، لفظ نبود. اسلام يعني ارزش‌ها، باورها و احکام اسلامي. بنابراين، نعمت اسلام و انقلاب به عنوان يک امانت خاص به شمار مي‌آيد.

مسئوليت ما در برابر امانت‌‌هاي الهي

انسان تا امانتي را نپذيرفته، درباره آن مسئوليتي ندارد. براي مثال، کسي مي‌خواهد جواهري را پيش شما به امانت بگذارد، مي‌گويد: من مي‌خواهم به مسافرت بروم و مي‌ترسم که نتوانم از آن درست محافظت کنم. اگر نپذيري، مسئوليتي هم نداري. ولي وقتي قبول کردي بايد تمام قدرت‌ خود را در مراقبت از آن به کار ببندي. اکنون، نعمت اسلام و انقلاب چون امانتي گران‌بها به دستمان رسيده است. ما نمي‌توانيم بگوييم که نمي‌توانيم اسلام را حفظ کنيم!! اين مسئوليت بر دوش ماست. ما بايد بسيار ممنون باشيم ‌که اين امانت را به ما رسانده‌اند. همه بايد از آن درست استفاده کنيم و در محافظت از آن بکوشيم و آن را ضايع نکنيم. نبايد بگذاريم چيزي از آن کم شود، يا آفت و عامل مضري به آن افزوده شود تا آن را درست و کامل به نسل بعد برسانيم. آرايي هم که مردم به ما مي‌سپارند همين حکم را دارد. گاهي مي‌گوييم: ما مسئوليتي را قبول نمي‌کنيم، مسئوليتي هم متوجه ما نيست، اما وقتي که آن را پذيرفتيم، بايد با تمام قدرت از آن پاسداري کنيم. امام زين‌العابدين صلوات‌الله‌عليه فرمودند: اگر قاتل پدرم شمشيري که با آن سر پدرم را بريد به امانت به من بسپارد، آن را به صاحبش رد مي‌کنم9!! بنابراين، ممکن است کسي امانت را نپذيرد، اما اگر پذيرفت، بايد آن را به صاحبش رد کند. خيانت در امانت در هيچ مذهب و مکتبي پذيرفته نيست. در اين ميان، «انتخابات» نيز يکي از آن امانت‌هاي الهي است که بايد قدردان آن باشيم. هم‌چنين، اسلام و انقلاب آن امانتي است که بايد همواره از آن حمايت کنيم؛ در غير اين‌صورت، پاسخي در پيشگاه الهي نخواهيم داشت و در پيشگاه پيغمبر اکرم صلي‌الله عليه‌وآله، ائمه اطهار عليهم‌السلام، ولي‌عصر عجل‌الله‌فرجه‌الشريف و شهداي عزيزمان جز سرافکندگي چيزي نخواهيم داشت.

و صل علي محمد و آله‌الطاهرين


1. بقره(2)، 177.

2. مائده(5)، 1.

3. توبه(9)، 77.

4. يس(36)، 61-60.

5. همان، 62.

6. نساء(4)، 58.

7. احزاب(33)، 72.

8. تلويزيون برنامه‌هاي خوبي هم دارد و مي‌‌شود از آن‌ها استفاده کرد. ما به سهم خود از برنامه‌هاي خوبشان تشکر مي‌کنيم.

9. «عَلَيْكُمْ بِأَدَاءِ الْأَمَانَةِ فَوَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَوْ أَنَّ قَاتِلَ أَبِيَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع ائْتَمَنَنِي عَلَى السَّيْفِ الَّذِي قَتَلَهُ بِهِ لَأَدَّيْتُهُ إِلَيْهِ»؛ وسائل‏الشيعة ج : 19 ص : 76. 

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org