قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
جلسه يازدهم6.63 مگابایت

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم

آن چه پيش‌رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت‌الله مصباح‌يزدي (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 23/09/90 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

قرب خدا، ريشه همه خوبي‌ها

نگاهي به آنچه گذشت

بحث امسال را از اين‌جا شروع کرديم که اگر ما بخواهيم در زندگي خويش رفتار صحيحي داشته باشيم و در دفاع از آن رفتار توانا باشيم و شبهاتْ موجب ترديد ما نشوند بايد سعي کنيم نظام ارزشي خويش را با استدلال محکم درک کنيم. از اين رو بحث را از اين‌جا شروع کرديم که: اصولا اساس ارزش‌ها و خوبي‌ها چيست؟ براي اين منظور به سراغ بحث هدف خلقت انسان از ديدگاه اسلامي رفتيم؛ چراکه ايده‌آل براي هر چيز اين است که به هدفي برسد که براي آن منظور ساخته شده است. آنچه ما را به رسيدن به آن هدف ياري کند فضليت است و «خوب» شمرده مي‌شود و آنچه ما را از آن هدف دور کند رذيله است و «بد» شمرده مي‌شود. نتيجه بحث اين شد که انسان براي رسيدن به مقامي آفريده شده که بهترين معرف آن اين است که بگوييم: مقامي نزديک خداست و چيزي از آن بالاتر فرض نمي‌شود. اين مطلب ساده‌اي نيست، بلکه تعليمي است که فرستادگان الهي به خصوص پيغمبر اکرم و ائمه اطهار صلوات‌الله‌عليهم‌اجمعين به ما ياد داده‌اند تا بدانيم بايد به کدام سمت وسو برويم. چنين هدايتي در هيچ مکتبي مطرح نشده و فقط در مکتب انبياست. اصل فضليت‌ها و آنچه که همه ارزش‌ها از آن ناشي مي‌شود تقرب به خداست و راه کلي رسيدن به اين مقام هم بندگي خداست و راه ديگري ندارد.

ريشه پيدايش عرفان‌هاي کاذب

هر انساني فضيلت را دوست دارد و از رذالت متنفر است، اما فضيلت و خوبي چيست و چگونه بايد به آن رسيد؟ در اين زمينه اختلاف سليقه‌ها و اختلاف نظرهاي زيادي وجود دارد. برخي از ديدگاه‌ها نقطه مقابل مکتب انبيا هستند. گرچه ادعا دارند که به دنبال فضيلت‌اند ولي يا اصلا خدايي را قبول ندارند يا دين را قبول ندارند و خود را ملتزم به امر و نهي الهي نمي‌دانند. جمله معروف صاحبان اين بينش «اخلاق منهاي دين!» است. مي‌گويند: انسان مي‌تواند خوب باشد گرچه بي‌دين باشد. معناي سخن ايشان اين است که خوبي ربطي به دين ندارد. عده ديگري مي‌گويند: نکاتي در دين وجود دارد که با اخلاق مرتبط است اما مطالبي هم وجود دارد که ربطي به اخلاق ندارد. ما براي رسيدن به فضليت‌ها و ارزش‌هاي انساني دين را نفي نمي‌کنيم، اما ما مباني مستقلي داريم که بايد آن‌ها را رعايت کرد.
در عصر ما کساني هستند که به فضايل معنوي و روحي اعتقاد دارند و به اصطلاح به دنبال عرفان هستند، اما مي‌گويند: فضيلت چيزي است که ما مي‌گوييم و راه کسب آن، راهي است که ما مي‌رويم. «عرفان‌هاي کاذب» عنوان جامعي است که به اين مسلک‌ها اطلاق مي‌شود. اگر بخواهيم به ريشه پيدايش اين مسلک‌ها بپردازيم يک احتمال اين است که بگوييم: آميزه‌اي از افکار و روش‌هاي نادرست و انحرافي با افکار و روش‌هاي صحيح، موجب پيدايش اين مسلک‌ها شده است. علت اين‌که بسياري از افراد خوب و مخلص و گاه جبهه رفته جذب اين فرقه‌ها مي‌شوند اين است که آن‌ها خوشه‌اي از حقايق را با خوشه‌اي از اباطيل مخلوط کرده‌اند و معجوني ساخته‌اند که به مذاق بعضي جوان‌ها خوش بيايد. تقريبا جهت مشترک فرقه‌هاي انحرافي در عرفان و تصوف و عرفان‌هاي جديد همين نکته است. اصلا در عالمْ باطل صرف عرضه نمي‌شود، حتي بت‌پرستان هم حقي را با باطلي مخلوط کرده‌اند. اصل پرستش معبود، حق است اما آن‌ها مصداق بدي را براي معبود تعيين مي‌کنند. ما بايد بتوانيم ريشه‌هاي اين انحرافات را که در مسائل ارزشي، اخلاقي و عرفاني پيدا شده بيابيم و متأسفانه در اين زمينه کم کار شده است. از اين‌رو لازم است در مقابل آن آب زلالي که انبياي الهي عرضه کرده‌اند و اصل ارزش‌ها را قرب خدا و راه کلي‌ رسيدن به آن را بندگي خدا معرفي کردند اشاره‌اي به راه‌هاي انحرافي داشته باشيم. در تعاليم اسلامي و نوع تربيت قرآني تأکيد شده است که براي تربيت صحيح تنها نشان دادن راه صحيح کافي نيست، بلکه بايد راه غلط هم مشخص شود، وگرنه ممکن است انسان در يافتن مصداق به اشتباه برود. امام باقر عليه‌السلام مي‌فرمايند: «بني اميه يادگيري توحيد را براي مردم آزاد گذاشتند، اما يادگيري شرک را آزاد نگذاشتند، زيرا اگر شرک را ياد مي‌گرفتند آن را نمي‌پذيرفتند.»1 لذا براي موحد بودن بايد شرک را هم شناخت.

برخي از نظريات درباره ريشه فضايل

1. اعتدال

برخي از انديشمنداني که درباره منشأ فضيلت بحث کرده‌اند مي‌گويند: اصل اين است که انسان بايد به دنبال لذت باشد و هر آنچه لذت‌بخش باشد خوب است، اما در عمل، برخي لذت‌ها مانع لذات ديگر خودمان يا ديگران مي‌شوند. لذا بايد محدوديت‌هايي وجود داشته باشد. نام اين محدوديت‌ها را «فضليت» مي‌گذاريم. رعايت اين فضايل باعث مي‌شود که بتوانيم بيشتر به خوشي‌ها برسيم. فضليت اين است که انسان طوري رفتار کند که بتواند در طول عمر خود بهترين لذت را با کمترين هزينه ببرد. اين بيان در مکاتب متعدد فلسفه اخلاق آمده است که بهترين شکل و عاقلانه‌ترين شکل آن را در مکتب ارسطو مي‌توان ديد. وي مي‌گويد: در وجود انسان سه گونه نيرو، فعال است؛ يکي‌ نيرويي که موجب لذت بردن انسان مي‌شود که قوه شهوت نام دارد. دوم نيرويي است که مي‌خواهد بر ديگران تسلط پيدا کند يا در مقابل دشمن از خود دفاع کند که قوه غضب است و سوم نيروي فهميدن و درک حقايق است. فضيلت و خوبي اين است که از همه اين قوا استفاده کنيم و سعادت اين است که همه آن‌ها را به کمال برسانيم، اما در هنگام عمل، بين اين قوا تزاحم پيش مي‌آيد مثلا اگر انسان بخواهد هرچه ميل دارد بخورد از تحصيل دانش باز مي‌ماند. عدالت در جامعه هم به اين معناست که بايد امکانات به گونه‌اي توزيع شود که زندگي افراد مانع يکديگر نشود. در اين مکتب صحبتي از حيات اخروي انسان و سعادت ابدي او چندان مطرح نيست.

2. علم

عده ديگري از فيلسوفان قديم گفته‌اند: انسان در شهوت و غضب با حيوانات مشترک است و اين‌دو کمال انساني نيستند، بلکه بايد به قدر ضرورت از آن‌ها استفاده کند. کمال انسان به علم است. لذا علمْ ريشه فضايل است و بايد هرچه بيشتر کسب شود. اين نظريه را به سقراط نسبت داده‌اند. ما بايد سعي کنيم هر چه بيشتر علم پيدا کنيم. حتي خداشناسي هم داخل در اين کمال است.

3. علم، زيبايي، خير و عدالت

شخص ديگري از همين دانشمندان قديمي که واقعا در عصر خودشان مردان بزرگي بوده‌اند و براي تبيين اين تئوري‌ها زحمات بسياري متحمل شده‌اند مي‌گويد: اساس فضليت‌ها سه چيز است: علم، زيبايي و خير. انسان سعادتمند انساني است که کارهاي خوب انجام دهد، علم فراوان داشته باشد و زيبايي‌هاي عالم را درک کند. البته انسان براي اين‌که بتواند اين فضايل را تنظيم کند و از آن‌ها استفاده کند نياز به فضيلت چهارمي دارد و آن عدالت است. اين نظريه هم به افلاطون نسبت داده شده است. مُثُل علياي افلاطون اين چهار فضيلت است.

4. وارستگي از همه مظاهر دنيا

در اين ميان کساني که بيشترْ گرايش‌هاي معنوي داشته‌اند مي‌گويند: آن‌چه مربوط به خوشي‌هاي دنياست هيچ ارزشي ندارد و تنها اسباب زحمت مي‌شود. بنابراين ما بايد سعي کنيم از همه آن‌ها وارسته شويم. اين يک حالت افراطي‌ است که در بعضي از عرفان‌هاي شرقي همچون بوديسم ديده مي‌شود. مي‌گويند: انسان بايد آن چنان آزاد شود که به هيچ چيز دلبستگي نداشته باشد تا به نيروانا برسد. گرچه به اين مسلک، دين بوديسم گفته مي‌شود، اما آن‌ها اصلا به خدا معتقد نيستند.

طرح مسأله براي يافتن ديدگاه قرآن

سخناني که ديگران در اين زمينه مطرح کرده‌اند کم‌وبيش در افکار مسلمانان هم نفوذ کرده و کساني با اِعمال تغييراتي آن را به عنوان اخلاق اسلامي طرح کرده‌اند، اما وقتي دقت کنيم مي‌بينيم همان ريشه‌ها با شکلي متفاوت مطرح شده است. به راستي، قرآن ملاک خوبي‌ها را چه مي‌داند؟ قرآن هم در قبال انجام کارهاي شايسته به ما وعده بهشت با لذات فراوان را مي‌دهد (وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ).2 مي‌گويد: از لذات دنيايي کمتر استفاده کن تا به لذات بالاي اخروي برسي. آيا معناي اين سخن اين نيست که اساس خوبي‌ها و فضليت‌ها همان لذت است؟ اين نکته معمايي براي دانشمندان اسلامي ايجاد کرده است؛ چراکه از يک طرف قرب به خدا را مطرح مي‌کند (مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ)3 و از طرف ديگر لذاتي چون خوراکي‌ها و نوشيدني‌هاي فوق‌العاده و حورالعين را بيان مي‌کند (وَلَحْمِ طَيْرٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ * وَحُورٌ عِينٌ؛4 وَفَوَاكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ؛5). برخي گفته‌اند: بيان اين نعمات همچون دانه‌هاي در دام است تا کساني را که به جز اين لذات چيزي نمي‌فهمند به دام بياندازد. کساني که به اين بهانه اعمال خوب انجام دهند کم‌کم مي‌فهمند که خبرهاي ديگري هم در عالم وجود دارد.
طرح اين سؤالات به اين جهت است که کساني که اهل تحقيق‌اند و مي‌خواهند توليد علم داشته باشند گمان نکنند که امکان توليد علم تنها در علوم تجربي وجود دارد، بلکه بدانند در اين زمينه‌ها هم لازم است تلاش کرد و جواب‌هايي قطعي براي آنها يافت و تنها با طرح احتمالاتي از اين مسايل گذر نکرد.

بالاترين لذت، درک حضور ميزبان

پاسخ ديگري هم مي‌توان به سؤال فوق داد که با مثالي آن را توضيح مي‌دهم. اگر شخصيت بزرگي کساني را به عالي‌ترين مجلس پذيرايي دعوت کند و در آن‌جا بهترين غذاها و نوشيدني‌ها را براي پذيرايي آماده کند، آيا بهترين پذيرايي از ميهمان مهيا کردن آن غذاها و نوشيدني‌هاست يا بهترين پذيرايي حضور در نزد آن ميزبان بزرگوار است که او خود از انسان پذيرايي کند و با ميهمان گفتگو کند و او را مورد محبت و احترام خود قرار دهد؟ کدام لذت‌بخش‌تر است؟ هر قدر شما به آن ميزبان بيشتر علاقه داشته باشيد از آن پذيرايي‌ها بيشتر لذت خواهيد برد، چون نشانه لطف او به شماست. همه نعمت‌هاي بهشت مطلوب است، اما نعمتي که خداي متعال به اولياي خود مي‌دهد با لذات ديگر خيلي فرق دارد. ارزش لذتي را که اولياي خدا مي‌برند از نعمت‌هايي که از دست خدا دريافت مي‌کنند با هيچ مقياسي نمي‌توان تعيين کرد. هيچ لزومي ندارد بگوييم: اين نعمت‌ها تنها براي عوام است و خواص اصلا آن‌جا نه چيزي مي‌خورند و نه همسري دارند. هيچ مانعي ندارد که از اين نعمت‌ها استفاده کنند، اما از هر کدام هزاران برابر بيشتر از ديگران لذت ببرند، چون آن نعمت‌ها را از دست محبوب دريافت مي‌کنند. لذت اهل بهشت به اندازه معرفت و عشق آن‌ها بستگي دارد.

لذت پايين‌تر فداي لذت بالاتر

آن‌چه براي ما مهم است اين است که بفهميم از ديدگاه اسلامي ريشه فضيلت چيست؟ آيا اسلام فضليت را در همين لذت‌هاي دنيوي مي‌داند يا برعکس، فضليت را در ترک همه اين لذت‌ها مي‌داند يا مراتبي براي آن قائل است و راهي را پيشنهاد مي‌کند که در همين دنيا هم انسان‌ها به فضايل برسند و مراتب عالي‌تر آن تا بي‌نهايت ادامه پيدا کند؟ کساني تصور کرده‌اند که با وجود بيانات بزرگان در مذمت دنيا معلوم مي‌شود که دنيا امري پليد است و حداکثر به اندازه ضرورت بايد از آن استفاده کرد و اين امور فضليت‌ساز نيست.
امروزه با تأثيري که فرهنگ غرب در جوامع اسلامي گذاشته توجه به دنيا و اصالت دادن به لذات دنيوي بيشتر شده است و گاه برخي براي توجيه خصلت دنياطلبي خود به آياتي نظير: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ،6 تمسک مي‌کنند. اين اخلاق نيز نشان دهنده اين است که مسأله فضيلت و ريشه‌هاي آن براي آن‌ها روشن نشده است. بالاخره ريشه فضليت‌ها چيست؟ روشن شدن اين مسأله وابسته به روشن شدن هدف خلقت ماست. بايد روشن شود که ما براي چه هدفي به اين دنيا آمده‌ايم و چه رابطه‌اي بين دنيا و آخرت وجود دارد.
شکي در اين نيست که انسان فطرتا طالب فضايلي است و آن فضايل توأم با لذت‌اند. اولياي خدا از انس با خدا لذت مي‌برند و مسلما نمي‌توان گفت: لذت بد است، بلکه نبايد به لذت کم اکتفا کرد. قرآن مي‌فرمايد: خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ؛7 و نمي‌گويد: لذت بد است. پرهيز دادن از برخي لذات دنيوي به اين جهت است که مانع از لذات ابدي مي‌شود. او مي‌گويد: از لذات دنيوي به اندازه‌اي که مانع لذات اخروي مي‌شود پرهيز کن! اگر مي‌گويد: به زن نامحرم نگاه نکن به اين خاطر نيست که زيبايي را بد مي‌داند. قرآن حتي زيبايي گله‌اي را که به صحرا مي‌رود به تصوير مي‌کشد و مي‌فرمايد: وَلَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسْرَحُونَ.8 اگر گفته‌اند به آن زيبايي نگاه نکن به اين جهت است که عواقبي دارد که ما را از زيبايي‌هاي بالاتر محروم مي‌کند، وگرنه اصل جمال يک نعمت الهي است و استفاده از جمال براي انسان مطلوب است و تا عالي‌ترين مقامات بهشت هم وجود دارد. همچنين مطلوبيت آگاهي و قدرت امري فطري است و ذاتا چيز بدي نيست. کودک مرتب سؤال مي‌کند و دوست دارد از جهل رهايي يابد و اگر به او پاسخ داده نشود ناراحت مي‌شود. همچنين علاقه‌مند است که کارهاي بزرگترها را انجام دهد و اگر نتواند از ضعف خود احساس ناراحتي مي‌کند. قدرت و علم براي انسان مطلوبيت ذاتي دارد و کمال محسوب مي‌شود. کمال به معناي شدت يافتن وجود است و اين براي انسان مطلوب است.
سخن در اين است که اين امور به کجا ختم مي‌شود و ما بايد به دنبال چه باشيم که بالاتر از آن امکان نداشته باشد؟ آن نقطه کجاست که همه امور ديگر در ذيل آن است. «قرب خدا» جايي است که هر کمالي فرض شود عالي‌ترين مرتبه آن در آنجاست. هر چه انسان بخواهد به هر اندازه‌‌ و به هر شکلي در آن‌جا وجود دارد. البته خداوند مي‌فرمايد: «بيش از آن خواسته‌هاي شما هم نزد ما وجود دارد. يعني چيزهايي نزد ما هست که عقل شما به آن نمي‌رسد تا تمناي آن را داشته باشيد. پس اين فضايل بد نيست و همه آن‌ها نعمت‌هاي الهي است، اما ما بايد بدانيم که در اين عالم چگونه بايد از آن‌ها استفاده کنيم: قُلْ هِي لِلَّذِينَ آمَنُواْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛9 زينت بد نيست بلکه زينت‌هاي خالص براي مؤمنين است. زينت‌هاي دنيوي توأم با آلودگي‌هاست و زيبايي خالص نيست. اما خداوند متعال خالص اين لذت‌ها را براي ما در آخرت آفريده است. در صورتي که انسان مراحل امتحان را بگذراند به آن خواهد رسيد. اگر خدا توفيقي داد ادامه مباحث را در جلسه بعد عرض مي‌کنم.

و صلى‌الله على محمد و آله الطاهرين


1 . الکافي، ج2 ص415.

2 . زخرف، 71.

3 . قمر، 55.

4 . واقعه، 21 و 22.

5 . مرسلات، 42.

6 . اعراف، 32.

7 . محمد، 15.

8 . نحل، 6.

9 . اعراف، 32.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org