بسم الله الرحمن الرحيم
وهابيت، مانع انسجام اسلامي
همايش وهابيت، مانع انسجام اسلامي_ 1386/11/12_قم _ مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)
بيان حقايق و مبارزه با انحرافات، وظيفهاي اصلي و هميشگي براي مؤمنان، به ويژه علما و فضلاي هر جامعهاي؛ است و در واقع، يكي از مصاديق روشن جهاد، بلكه عاليترين مرتبة آن به شمار ميرود. اما ضرورت بيان حقايق و مبارزه با انحرافات، گاه نسبت به بعضي از موضوعات، در شرايط زماني يا مكاني خاص، مضاعف ميشود و اهميتي ويژه مييابد. در عصري كه ما زندگي ميكنيم، به دلايلي خاص كه مهمترين آن پيروزي انقلاب اسلامي ايران است، شدت دشمنيها و توطئهها بر ضد اسلام و به خصوص تشيع افزايش يافته است، به گونهاي که ميتوان گفت تمام نيروهاي شيطاني عالم، بر ضد اسلام و تشيع بسيج شدهاند و نه تنها دشمني خود را پنهان نميكنند؛ بلکه آن را به صراحت ابراز ميكنند. به همين جهت، مقام معظم رهبري سال 86 را به عنوان سال اتحاد ملي و انسجام اسلامي نامگذاري فرمودند. در اين راستا، تلاشهاي بسياري براي حفظ و تقويت اين انسجام انجام گرفته است؛ اما بايد خطرهايي كه اين انسجام را تهديد ميكند و مانع پيشرفت اين هدف مقدس ميشود نيز شناسايي و آن موانع برداشته شود.
عزيزاني كه اين جلسه را تشكيل دادهاند، به درستي تشخيص دادهاند كه بزرگترين مانع انسجام در عالم اسلام، حركت شوم «وهابيت»؛ است و بر همين اساس، به عنوان مقدمهاي براي مبارزه با اين حركت، به اندازه توان خويش براي برگزاري اين جلسه تلاش كردهاند تا بدين ترتيب زمينهاي براي يك سلسله كارهاي اساسي، سنجيده و حساب شده فراهم شود تا به هدف نهايي مطلوب منتهي گردد.
در اين زمينه از مدتها پيش، بزرگان، علما، مورخين و كساني كه آشنا به حقايق عالم اسلام و سياستهاي دشمنان اسلام هستند فعاليتهاي زيادي انجام دادهاند، كتابها و رسالههايي نوشته شده و بعضي از نهادهاي رسمي كشور هم اقداماتي انجام دادهاند. اين اقدامات، کارهاي پراكندهاي است كه به تناسب استعداد و آمادگيهاي شخصي يا گروهي صورت گرفته است و البته بايد گفت: «شكر الله سعيهم انشاءالله». اما براي مبارزهاي جدي با اين خطر شيطاني که در عالم اسلام ريشه دوانده است، کاري هماهنگ لازم است. به عبارت ديگر، تمام اين فعاليتها نيز نيازمند انسجام است. از اينرو، پيشنهاد ميشود براي مبارزه با وهابيت، مركز يا دبيرخانهاي براي ايجاد هماهنگي، مديريت كردن، برنامهريزي و تقسيم كار، تشكيل شود. بدون شک، چنين اقدامي مورد تأييد بزرگاني كه دلسوز اسلام، انقلاب و تشيع هستند، به ويژه مقام معظم رهبري و مراجع عظام قرار خواهد گرفت.
براي اين کار، ابتدا بايد گروهي براي سياستگذاري و برنامهريزي كارهايي که بايد انجام بگيرد تشکيل شود و از آنجا که اين تحقيقات به تخصصهاي گوناگون نياز دارد، با تقسيم كار مناسب، گروههايي بر حسب تخصص خود، فعاليت كنند و نتايج اين تحقيقات در دبيرخانه جمعآوري و بررسي شود و براي انتشار و عرضه به كشورها و جوامع اسلامي آماده شود.
بايد توجه داشت که حرکت شوم وهابيت، ابعاد مختلفي دارد. يك بُعد آن به محور تفكر و تبليغاتشان مربوط ميشود. آنان افكارشان را برخاسته از تفکر صحيح اسلامي و ديگران را منحرف ميدانند و اصولي را پايه و اساس فكر و مذهبشان قرار دادهاند كه اين اصول بايد بررسي و انحرافاتش روشن شود. اين افكار را ميتوان به دو دسته تقسيم كرد. نخست، سلسله افكاري است كه به عقايد مذهبي و فقهي و مانند آن مربوط است. خود اين بحثها روشهاي مختلفي دارند؛ برخي مباحث کلامي مربوط به آيات و روايات است و بعضي از ادله آنها عقلي است، و بخشي به مسائل فقهي مربوط ميشود. از آنجا که وهابيان بعضي چيزها را نه تنها حرام، بلكه بدعت و شرك ميدانند، نيازمند سلسله بحثهايي فقهي نيز هستيم و اين بحثها هم بايد به شيوههاي خاص خود و با بررسي سند و دلالت روايات، بررسي و تحقيق شود.
دسته دوم به مباحث تاريخي مربوط ميشود؛ مانند اينکه اين مذهب چگونه پديد آمد، پيشينه اينگونه انديشه چيست و از چه زماني شروع شده؟ عوامل اصلي پيدايش اين تفكر و نيز عوامل کمکي و شتاب دهندة پيشرفت آن چه بوده است؟ بستري كه اين افكار در آن رشد كرده چه ويژگياي؛ داشته است که توانسته در ميان برخي از ملل رشد کند؟ همچنين مباحثي که بيشتر آهنگ سياسي دارند، به مباحث تاريخي مربوط ميشوند، مانند اينکه بانيان و طرفداران وهابيت در مدتي که از پيدايش آن ميگذرد، چه ارتباطي با بيگانگان و دشمنان اسلام داشتهاند، و چه كساني آنها را تقويت ميکردهاند؟
مسأله ديگري که بايد به آن توجه داشت، اين است كه کار شيطان تنها منحصر در حركت وهابيت نيست و نخواهد بود؛ اگر اين حركت هم سركوب شود و از بين برود، شيطان دستبردار نيست و فردا حركتي ديگر را از راهي ديگري و از جايي ديگر شروع خواهد كرد. به همين جهت، ما بايد حيلههاي اصلي شيطان را در اين انحرافات، و ابزارهايي را كه براي ايجاد اختلافات و فتنهها به كار ميگيرد، عالمانه بررسي كنيم؛ هم عواملي رواني را كه سبب پيدايش اينگونه انحرافات ميشود بررسي كنيم و هم زمينههاي اجتماعي رشد آنها را بشناسيم. در واقع، اين بخش، هم جنبه روانشناختي دارد و هم مربوط به جامعهشناسي است؛ گرچه ممكن است چنين به نظر نيايد.
اين كلام اميرالمؤمنين(ع) را در نهجالبلاغه ملاحظه كنيد كه ميفرمايد: «انما بدء وقوع الفتن أهواء تتّبع و آراء تبتدع يخالَف فيها كتاب الله». اين سخن حضرت حاوي مطالبي بسيار عالي، عميق و روشنگر است و همواره براي اهل حق راهگشاست تا دشمنان و انحرافات را بشناسند و نيز متوجه باشند خطاها چگونه پديد ميآيد و چگونه رشد ميكند. اگر اين خطبه را تحليل كنيم، به يك سلسله مطالب روانشناسانه و جامعهشناسانه برميخوريم؛ همان گونه كه در فقه، اصول، فلسفه و كلام ميتوان از احاديث بهره گرفت. كتاب بزرگ شيخ انصاري (رضوان الله عليه) در باب استصحاب، برگرفته از حديث «لا تنقض اليقين بالشك»؛ است كه زراره نقل كرده است. درباره قاعده «الناس مسلّطون علي اموالهم»؛ بزرگان مدتها بحث ميكردند. وقتي روايتي در اختيار اهل فن و تحقيق قرار گيرد، ماهها و سالها درباره آن تحقيق و بحث ميكنند و از آن نتايجي ميگيرند. بنابراين تعجب نيست كه ما از يك جمله يا يك خطبه نهج البلاغه، دهها مطالب روانشناختي و جامعهشناختي و فلسفي و كلامي استفاده كنيم. اگر استفاده نميكنيم، كوتاهي از ماست؛ وگرنه اين توانايي و پرباري در فرمايشات ائمه اطهار(ع) وجود دارد. ما بايد همت داشته باشيم و اين گنجها را استخراج و استفاده کنيم.
پس، چه عوامل رواني در مؤسسان، و بعد در حاميان اين حرکت شوم پيدا شد كه اين تفكر را به وجود آوردند و ترويج كردند؟ در پاسخ، به اجمال ميتوان گفت: در اين باره دو دسته عامل وجود دارد. يك دسته، عوامل شناختي است. در واقع، اينكه آنان حقايقي را وارونه درك كردند، نتيجه نقص در شناخت است و اگر مطالب را بهتر درك ميكردند، اين انحرافات پديد نميآمد. دستهاي ديگر از اين عومل، مربوط به گرايشهاي نفساني است. آنها نه تنها مطلب را نميدانستند؛ بلكه نميخواستند بدانند و راهي را كه در آن گام نهادند، صرفاً به اشتباه نرفتهاند، بلکه ميخواستند چنين شود. اما منشأ اين خواست آنان چيست؟ آيا همان عوامل اوليهاي كه علت محدثة اين حركت بوده، در ادامه اين حرکت نيز دخيل بوده است يا نه؟
براي مثال، ميدانيد که عمدة مبارزات وهابيت بر ضد شيعه است؛ با اينكه شبهاتي كه آنان مطرح ميكنند منحصر به شيعه نيست؛ بلكه شبهات آنها بيشتر متوجه برخي از طوايف اهل تسنن و به خصوص اهل تصوف است و در شمال آفريقا، از مصر تا مراكش اين گرايش فراوان است. در قاهره شايد كمتر خياباني بتوان يافت كه در آن، آرامگاه شيخي از شيوخ متصوفه و زيارتگاهي نباشد. مصريها مردمي با عاطفه هستند و احترامي ويژه براي حضرت زينب(س) و مسجد رأس الحسين قائلند كه كمتر از احترامي كه ما براي امامزادهها و بلكه براي بعضي از ائمه قائل هستيم، نيست. وقتي عروس و داماد عقد ميكنند، ابتدا براي تبرك و زيارت، به مسجد رأس الحسين ميآيند؛ مراسم عزايشان نيز همينطور است. من شاهد بودم كه مردم مصر وقتي در برابر بقعة مسجد رأس الحسين يا به زينبيه ميآيند، به خاك ميافتند و صورتشان را به آسفالت؛ خيابان ميمالند؛ نسبت به اهل بيت بسيار علاقمندند، درباره آنها مطالب اديبانه، و قصائد بسيار عالي و زيبا دارند و عاشقانه سخن ميگويند. به يکي از آنها گفتم: مثل اينكه مصريها نسبت به اهل بيت خيلي علاقمندند. گفت: چه ميگويي؟ علاقمنديم! «نحن مفتُونون بأهل البيت»، ما شيفته اهل بيت هستيم! در جلسهاي، عالمي سني قصيدهاي خواند كه بنده و جناب آقاي مسعودي - توليت آستانه حضرت معصومه(س) - بياختيار به گريه افتاديم. ملاحظه کنيد فردي سني در كشوري سني مذهب، چگونه مدح اهل بيت ميخواند كه دو تا آخوند گريه ميكنند! اعتقاداتي كه اهل سنت درباره اقطابشان دارند و احترامي كه براي آنها قائلند، گاه از احترام ما به ائمه معصومين (ع) بيشتر است. اما ميبينيم وهابيها آنها را همانند شيعه مؤاخذه نميکنند؛ بلکه با هم ميسازند! حتي در بين شيوخ ازهر، مفتيان بزرگي كه گرايش به وهابيت دارند هستند و در مواردي هم تحت تأثير عربستان سعودي بودند. چرا با اين روحيهاي كه در ميان اهل سنت وجود دارد، وهابيت با آنها احساس دشمني و خصومتي ندارد؛ بلکه لبة تيز مبارزاتشان بر ضد شيعه است؟ آيا اين دشمني فقط برخاسته از همان مسأله شناخت است؛ يعني چون آنها بعضي چيزهايي را که ما انجام ميدهيم بدعت ميدانند، اين منشأ دشمنيها ميشود؟ وقتي بررسي ميكنيم، ميبينيم که اينگونه نيست. اگر چنين بود، بايد نسبت به ساير اهل تسنن هم، به خصوص نسبت به كساني كه گرايشهاي تصوف دارند، چنين دشمنىاي وجود داشته باشد. اين دشمني تنها به خاطر اختلاف در تشخيص نيست؛ بلكه عوامل ديگري هم دخالت دارد. بخشي از اين عوامل، سياسي است و منشأ آن خارج از مرزهاي كشورهاي اسلامي است. بخشي ديگر، تعصبات قومي و نژادي است. مظهر شيعه، ايران است و ايران عجم است، و وهابيها علاوه بر تعصبات عقيدتي و فكري، در برابر عجم نيز تعصب دارند. آنها معتقدند عجمها ملك عرب را از بين بردند و به همين دليل، در مواجهه با ايرانيان براي خود حق انتقام قائلند. متأسفانه در مقابل نيز، گاه شبيه اين گرايش در بعضي از كشورهاي عجم ديده ميشود. قبل از پيروزي انقلاب، كتابها و مقالاتي با عنوان «بازگشت به خويشتن»؛ و تعريف از گذشته ايرانيان و زردشتيان و هجوم عرب و تازيان مطرح بود و ميگفتند: اعراب آمدند و تمدن ما را از بين بردند و ما بايد به خويشتن خويش كه زردشتي است برگرديم. البته اين تعصب در ميان آنها خيلي بيشتر و عميقتر وجود دارد و مربوط به تعصب عرب و حميّت جاهليت و عوامل ديگري است كه نيازمند تحقيقات روانشناسي، جامعهشناسي و مردمشناسي است.
ما براي برخورد با اين تفكر و مبارزه با آن، بايد سلسلهاي از اصول را در نظر بگيريم و به اصطلاح، استراتژي و راهبردمان را تعيين كنيم تا به فتنههايي بدتر و ضررهايي بيشتر مبتلا نشويم و به قول معروف، براي آنكه ابرويش را درست كنيم، چشمش را كور نكنيم. انحرافات بسياري وجود دارد كه انسان ميداند بايد با آنها مبارزه كرد. اما مسأله مهم اين است كه چگونه، با چه زباني، با چه ابزاري، با چه لحني، و با چه شيوهاي بايد مبارزه كرد؟ چه بسا کاري كه خير است و با نيت خير انجام ميگيرد، اما شيوه انجام آن سنجيده نيست و ضررهايي را در پي دارد. ما در زماني زندگي ميكنيم که ويژگيهاي خاص خود را دارد؛ نيروهايي براي ريشه كن كردن تشيع، يعني همان اسلام حقيقي، بسيج شدهاند. نبايد كاري كنيم كه سوژهاي به دست دشمن بدهيم و آب به آسياب دشمن بريزيم، يعني با اين قصد که جايي را اصلاح كنيم، در جايي ديگر خرابي بيشتري به بار بياوريم. بنابراين، بايد اصولي علمي و سنجيده را براساس ارزشهاي اصيل اسلامي در مبارزه با شياطين تدوين كنيم تا در جريان كار، دچار اشتباههايي نشويم كه خود آنها احتياج به ترميم داشته باشد و چه بسا موفق به ترميم آنها نشويم.
در نهايت، بايد توجه داشته باشيم که پيدايش افكار انحرافي، اختصاص به پيدايش وهابيت در عالم اسلام ندارد. فرقههاي ديگري هم به وجود آمدهاند که آنها نيز ضررهاي زيادي دارند. كشور خودمان نيز خاستگاه بعضي از فرقهها بوده كه ما با آنها درگير هستيم و مشكلات زيادي به وجود آوردهاند. بايد بدانيم دنيا تمام نشده و شيطان هم نمرده است و اگر يكي از راههاي او بسته شود، از راهي ديگر و با عناويني ديگر خواهد آمد.
فراموش نكنيم كه وهابيت به عنوان حمايت از اسلام اصيل به وجود آمد. وهابيان ديگران را منحرف از اسلام ميدانستند و ميگفتند: ما ميخواهيم اسلام واقعي داشته باشيم؛ اما نتيجهاش تيشه زدن به ريشه اسلام، و ترويج افكار انحرافي و كفرآميز شد. آنان اعتقادات تجسم و تشبيه را كه لازمه افكار وهابيت است، يا افكار نامعقول ديگري را كه هيچ مبناي عقلاني ندارد، ترويج ميكنند. مثلاً ميگويند بوسيدن جايي به عنوان احترام، شرك است. وقتي از آنان ميپرسيد: چطور است که بوسيدن حجرالاسود از نظر شما اشكالي ندارد، ميگويند: چون آن اجازه داده شده است! آيا اگر عملي شرك باشد، با اجازه، توحيد ميشود؟ اگر شرك است، بوسيدن حجر الاسود هم شرك است، و با اجازه و روايت، شركْ توحيد نميشود. به علاوه، آنان چون رواياتي را كه ما معتبر ميدانيم قبول ندارند، ميگويند كار شما روايت ندارد. يعني اگر درباه كاري از نظر آنها روايتي هست، آن كار شرك نيست، اما اگر کارهاي ما از نظر آنها روايتي نداشته باشد، آن را شرك ميدانند؛ اگرچه ده تا روايت معتبر داشته باشيم!
آن داستان معروف را ميدانيد که ابن تيميه در مسجد اموي دمشق، به اصطلاح درباره مسأله توحيد بحث ميكرد و اين روايت را خواند كه شبهاي جمعه خدا از آسمان نازل ميشود و بركتش را بر مردم نازل ميكند؛ سپس از پلههاي منبر پايين آمد و گفت: همينگونه كه من از پلهها پايين ميآيم، خدا نيز از عرش پايين ميآيد! ترويج چنين افكاري كه لازمهاش تجسم و كفر، انحراف از اصل توحيد و خداپرستي است از نظر آنها عيبي ندارد، بلکه ترويج توحيد ناب به شمار ميآيد؛ اما اگر از اولياي خدا درخواست شود كه براي من دعا كنيد، شرك ميشود! دليل آن هم اين است که چون آنان براي استشفاع روايت ندارند!
انحرافاتي هم در رفتارهاي وهابيان وجود دارد؛ آدمكشيهايي دارند كه كمتر انسان باعاطفهاي تاب ديدن و شنيدن آن را دارد. همچنين رفتار و برخورد آنان با كساني كه تمام قرآن و احكام اسلام، و تمام مسائل فقهي مسلّم بين فِرَق اهل تسنن را قبول دارند بسيار ناپسند است. ميگويند: شما از بتپرستها و از يهود بدتر هستيد، براي اينكه زيارت اهل قبور ميكنيد، و از پيغمبر و اهل بيت شفاعت ميخواهيد!!
اينكه چطور آدميزاد به چنين انحرافاتي مبتلا ميشود و شيطان براي ايجاد افكار انحرافي، به خصوص در زمينه دين، از چه چيزهايي سوءاستفاده ميكند، نيازمند بررسي است. اما بايد توجه داشت كه اينگونه نيست که هر دشمني در هر جايي موفقيتي به دست ميآورد سرتاپايش باطل محض باشد. هيچوقت هيچ باطلي كه سرتاپا باطل است پيشرفتي نميكند و دوامي ندارد. هر جا حركت باطلي رواج پيدا كند، عنصر حقي در آن بوده است: «يؤخذ من هذا ضغثٌ و من هذا ضغثٌ فيمزجان». در واقع آن حرکت، به بركت همان عنصر حق پيشرفت کرده، به طوري که باطلش در آن گم شده؛ است.
متقابلاً ما هم كه در طرف حق هستيم، ممکن است در افكار، رفتار و در كارهايمان مرتکب اشتباههايي شويم. در كتابهاي ما نيز چيزهايي وجود دارد كه طبق نظر بزرگان و متخصصان صحيح نيست. براي نمونه، مسأله تحريف قرآن كه در بعضي از روايات ما آمده و در كتابهاي ما هم وجود دارد، دستاويزي براي دشمنان اسلام است. البته مسأله تحريف قرآن هم در روايات اهل تسنن و هم در روايات ما مطرح شده و پيداست كه دست دشمن واحدي اينها را درست كرده است؛ ولي اينکه در پاسخ بگوييم: اگر اين مسأله در روايات ما هست، در روايات شما هم وجود دارد، در مقام جدل است. ما بايد يك راه صحيح و منطقي داشته باشيم، بايد از اين گونه مسائل پند بگيريم، بايد براي پيشرفت در مسير درست، راه صحيحي پيشنهاد كنيم، نبايد سوژهاي به دست دشمنان بدهيم تا آنها دوباره با استفاده از اشتباههاي ما يك مذهب جديد يا انحراف جديدي درست كنند. برخورد، استدلال و مبارزات فكري ما بايد بر اساسي استوار باشد كه هم پيش خدا سرفراز باشيم و هم دشمن نتواند سوءاستفاده كند.
آب را از سرچشمه بايد تميز كرد و نگذاشت گلآلود شود. اگر با تفكر انحرافي و با كساني كه به تبع آن، گرايشهاي انحرافي پيدا كردند، با مسامحه برخورد شود، كمكم آن تفکر به پيش ميرود و در آينده به صورت فرقه يا گروهي خطرناك در ميآيد و آفت بزرگي براي عالم اسلام ميشود. بايد خوب دقت کنيم. نقطههاي انحرافي را كه ميتواند منشأ فسادهاي بزرگي در جامعه شود بايد از همان ابتدا مهار کرد. اگر زماني كه همين افكار انحرافي وهابيت در عالم تشيع مطرح ميشد، برخوردي جامع، حساب شده و دقيق انجام ميگرفت، ما امروز در داخل اين كشور شيعه، در ميان عاشورائيان، و در اين كشور امام زمان (عج) و تشيع، ديگر شاهد گرايشهاي انحرافي نبوديم. هماينک در بسياري از شهرها، حتي در قم، زمينههايي براي رشد افكار انحرافي وجود دارد؛ افکاري که در اثر مسامحاتي كه ميشود، كم كم زمينه رشد پيدا مىکنند و بعد خطري بزرگ ايجاد ميكنند كه ريشه كن كردنش مشكل ميشود.
اين وظيفه فرهيختگان و علماي حوزه است كه هوشيارانه متوجه نقطههاي انحراف باشند و از ابتدا آنها را در نطفه خفه كنند؛ در غير اين صورت، وقتي آن تفکر انحرافي رشد كرد، مبارزه با آن كار آساني نخواهد بود. اميد است که بتوانيم با يك فكر اساسي و كار حساب شده، سنجيده و برنامهريزي شده براي مبارزه با وهابيت و ساير انحرافات تلاش کنيم. اميدواريم خداي متعال به بركت سيدالشهداء(ع) و به بركت نيتهاي خالصانه شما، اين احساس را در ما تقويت كرده و دست ما را در دنيا و آخرت از دامان اهل بيت پاک پيامبر(ص) كوتاه نفرمايد.
والسلام عليكم و رحمة الله
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org