قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
قسمت اول2.66 مگابایت
قسمت دوم2.12 مگابایت

 

بسم الله الرحمن الرحيم‏

مبغوض‌‏ترين انسان‏ها نزد خداوند متعال«4»

روند تسلط شيطان بر انسان

آن چه پيش رو داريد گزيده‏اي از سخنان حضرت آية اللّه مصباح يزدي(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 29/01/86 ايراد فرموده‏اند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

در جلسات قبل ضمن توضيح فرازهايي از خطبه هفدهم نهج‌البلاغه گفتيم كه از جمله مبغوض‏ترين بندگان خدا از ديدگاه امير مؤمنان(ع) كساني هستند كه كار خوب برايشان ناشناخته است و با آن ارتباطي ندارند، اما كار بد را دوست دارند بشناسند و آن را تحسين مي‏كنند. بخش ديگري از اوصاف اين گروه در خطبه هفتم ذكر شده كه به گفته بعضي از شارحين نهج‌البلاغه ادامه همان فرمايشات است. حضرت امير(ع) در اين فراز مي‌فرمايد:«؛ اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاكاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاكاً فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِكَهُ الشَّيْطَانُ فِي سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَي لِسَانِه»1؛ اين گروه كساني هستند كه «اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاكاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاكا»؛ تكيه گاه خود را شيطان قرار داده‏اند. «فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِم»؛ اين تعبير يك تعبير كنايي است. وقتي مي‏خواهند بگويند: كسي در جايي ثابت مانده، بيرون نمي‏رود مي‌گويند همانند پرنده است كه جايي لانه كرده و تخم گذاشته است تا جوجه‏هايش درآيد، و از تعبير «بَاضَ وَ فَرَّخ»؛ استفاده مي‏كنند. اين جمله كنايه از اين است كه شيطان در سينه‏هاي اين‏ها لانه و جا خوش كرده است.
«وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِم»: وقتي بچه در دامن پدر و مادرش كم كم بزرگ مي‏شود و جنب و جوش پيدا مي‏كند، مي‏گويند: «دَبَّ وَ دَرَج»، حضرت مي‏فرمايد: اين‏ها كساني هستند كه بچه‏هاي شيطان در دامن اين‏ها پرورش پيدا مي‏كنند. اجمالاً شيطان دار و دسته‏اي دارد، اما اين كه زاد و ولدش به چه صورت است، آيا نظامي كه در تناسل و توالد جنّي‏ها حاكم است چگونه است، و آيا همان درباره ابليس نيز حاكم است يا نه، بحثي است كه ما در اين جا در صدد پرداختن به آن نيستم.
«فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِم»؛ شيطان با چشم اين‏ها نگاه مي‏كند و به زبان اين‏ها سخن مي‏گويد. وقتي اين‏ها حرف مي‏زنند، شما خيال مي‏كنيد كه خودشان حرف مي‏زنند. اين طور نيست و در واقع شيطان است كه از زبان اين‏ها سخن مي‏گويد. «فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَل»؛ آن قدر شيطان در آن‏ها نفوذ مي‏كند كه دست و زبانشان را تسخير مي‏كند و آن‏ها را به لغزش وامي دارد. «وَ زَيَّنَ لَهُمُ الْخَطَل»؛ گناهان بزرگ و زشت را براي آن‏ها جلوه مي‏دهد و زينت مي‏كند تا بدان علاقه‏مند شوند و سراغش بروند. اين كار كسي است كه شيطان او را در قلمرو قدرت خود شريك كرده است و آن نقشي را كه بايد خودش ايفا كند به عهده اين‏ها مي‏گذارد. شايد تعبير «شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِن»2؛ در روايات بر همين معنا منطبق شود. «شَياطِينَ الْإِنْس»؛ آن‏هايي هستند كه كار شيطان را انجام مي‏دهند گر چه آدميزاد هستند. «وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَي لِسَانِه»؛ شيطان اين‏ها را شريك خود قرار داده است و به زبان آن‏ها سخنان باطل را جاري مي‏سازد.
دو مطلب در اين‏جا قابل بررسي است: يكي اين كه شيطان چگونه با انسان ارتباط برقرار مي‏كند و چطور بر او تأثير مي‏گذارد؟ رابطه شيطان با آدميزاد چه طور است؟ شيطان ناگهان سوار كسي نمي‏شود و افسارش را در دست نمي‏گيرد. اين كار نظام و سير خاصي دارد. ما درست نمي‏دانيم كه شيطان چگونه با انسان رابطه برقرار مي‏كند و چه اندازه مي‏تواند بر او تسلط پيدا كند. براي شناخت اين معنا بايد گفت: انسان‏ها چند دسته هستند: يك دسته معصومين‏عليهم‏السلام كه «عِبادَ اللَّهِ الُْمخْلَصِين»3؛ هستند و شيطان از اول هم طمعي در گمراه كردن آن‏ها نداشته است. وجود آنان دربست مال خدا است و شيطان هيچ طمعي در آن‏ها ندارد،با آن‏ها هم نمي‏تواند كاري داشته باشد و به همين جهت، معصوم هستند. همان طور كه بعضي چيزها براي ما آن قدر زشتي‏اش روشن است كه هيچ وقت فكر هم نمي‏كنيم كه آن را انجام دهيم. حضرات معصومين‏عليهم‏السلام هم آن قدر زشتي گناه برايشان روشن است كه اصلاً فكر گناه را هم نمي‏كنند.
پيروان ائمه‏عليهم‏السلام داراي مراتبي هستند. در يك مرتبه كساني هستند كه در دستگاه انبيا تربيت شده‏اند، دستورات آن‏ها را درست عمل مي‏كنند و مي‏خواهند زندگيشان شبيه معصومين‏عليهم‏السلام باشد. اين‏ها در لسان قرآن «متقين»؛ نام دارند. شيطان در اين‏ها طمع دارد، ولي اين طور نيست كه شيطان بر آن‏ها مسلط باشد و همه كارهايشان را تحت نظر داشته باشد و بتواند در آن‏ها دخالت كند. تعبير قرآن درباره اينان اين است كه شيطان‏هاي دوره‏گردي هر از گاهي با آن‏ها تماس پيدا مي‏كنند. «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تذكّروا»4؛ اين‏ها شيطان‏؛ ثابت ندارند و شياطيني كه دوره‏گرد هستند و اين طرف و آن طرف مي‏گردند تا طعمه‏اي پيدا كنند، گاهي ممكن است به «متقين»؛ هم برخورد پيدا كنند و بخواهند آن‏ها را گمراه كنند. ولي «متقين»؛ فوراً متوجه آن‏ها مي‏شوند، به خدا پناه مي‏برند و خدا آنان را نجات مي‏دهد. البته تقوا هم مراتبي دارد. اين طور نيست با تقوايان همه مثل سلمان و ابوذر باشند.
دسته ديگر كساني هستند كه لغزش‏هاي كوچكي پيدا مي‏كنند و اين‏ها كم كم ادامه پيدا مي‏كند و حالت نسبتاً ثابتي در آن‏ها پيدا مي‏كند كه باعث مي‏شود تمايل به گناه پيدا كنند و كما بيش مبتلا مي‏شوند. اين‏ها شيطان ثابت دارند. «وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِين»5؛ در جاي ديگر قرآن مي‏فرمايد «وَ قَيَّضْنا لَهُمْ‏؛ قُرَناء»6؛ واژه قُرَناءَ جمع قرين است، يعني كسي كه از ياد خدا رو بگرداند ما يك شيطاني را قرين او قرار مي‏دهيم. اين طور نيست كه شيطان گتره‏اي و تصادفي يقه كسي را بگيرد و بگويد: تو نوكر من هستي. آن چه باعث مي‏شود شيطان بتواند ارتباط پيدا كند و با انسان رفيق شود، فراموشي خدا است. خدا اين دستگاه را قرار داده كه شيطان بتواند با اهل فسق و فجور رفيق شود. اين‏ها ذكر و فكرشان همان تمايلات شيطاني است. اين حالت وقتي شدّت پيدا مي‏كند، نه تنها شيطان رفيق و قرين انسان مي‏شود، بلكه كم كم بر او مسلط مي‏شود و گويا شخص مطيع شيطان مي‏شود. شدت گناه به جايي مي‏رسد كه خداي متعال انسان را به اين صورت مجازات مي‏كند كه ديگر اصلاً ميلي به شنيدن حرف خوب و عمل كردن به آن پيدا نمي‏كند: «خَتَمَ اللَّهُ عَلي‏؛ قُلُوبِهِم»7. چيزي كه مانع مي‏شود شيطان بر انسان تسلط پيدا كند، ايمان و توكل است: «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَي الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلي‏؛ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَي الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُون»8. اگر انسان ايمانش را حفظ كند و بر خدا توكل داشته باشد،شيطان بر او تسلط پيدا نمي‏كند. ممكن است شيطان گاهي با او تماس بگيرد برخوردي كند و هجومي داشته باشد، اما بر او تسلط پيدا نمي‏كند. بعضي از اين گروه‏هاي سياسي منحرف در ولايت‏پذيري از شيطان به جايي رسيدند كه مي‏گفتند: اگر ما نخواهيم بهشت برويم بايد چه كسي را ببينيم؟! ما مي‏گوييم: هيچ كس را نمي‏خواهد ببينيد. شما همان ولايت شيطان را كه پذيرفتيد، كافي است. با اين پذيرش كارتان به جايي مي‏رسد كه گاهي شنيدن اسم خدا برايتان سخت است: «وَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ‏بِالْآخِرَة»؛ اگر انسان با اختيار خودش سراغ شيطان رفت و ولايت شيطان را پذيرفت، به حكم قانون الهي شيطان بر او مسلط مي‏شود و نجات پيدا كردن از دست شيطان برايش خيلي مشكل مي‏شود. اين يك جريان تكاملي دارد. از يك نقطه‏اي شروع مي‏شود و به يك نقطه‏اي ختم مي‏شود. در نقطه اول هيچ تسلطي براي شيطان نيست. انسان به فطرت خود خدا، سعادت، راست گويي، درست كرداري را دوست دارد و اهل خيانت، دروغ و كلك نيست، اما كم كم، بر اثر معاشرت با رفيق بد، به بعضي از خلاف‏ها تمايل پيدا مي‏كند تا آنجايي كه شيطان همنشين دائمي انسان مي‏شود و كارش به جايي مي‏رسد كه شيطان بر او تسلط پيدا مي‏كند.
نه تنها شيطان با آن‏ها رفيق مي‏شود، بلكه به زبان آن‏ها حرف مي‏زند! روايتي است كه شيخ بهايي در كتاب اربعين خود شرح داده است كه خداوند مي‏فرمايد: «لايزال العبد يتقرّب الي بالنوافل و العبادات حتي احبّه فاذا احببته كنت سمعه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر به و يده التي يبطش بها و رجله التي يمشي بها»9: بنده وقتي در مقام بندگي‏؛ بر مي‏آيد، به واجبات اكتفا نمي‏كند و سعي مي‏كند هر چه مي‏تواند مستحبات را نيز انجام دهد، و آن قدر به من نزديك مي‏شود كه من چشم، گوش، و دست و پاي او مي‏شوم. در مقابل نيز انسان خطاكار به جايي مي‏رسد كه شيطان گوش، چشم و دست انسان مي‏شود. «فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِم»؛ «وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِم»؛ شيطان مي‏بيند و سخن مي‏گويد، اما به زبان و چشم اين‏ها! اين هم يك دسته از انسان‏ها هستند كه دربست در خدمت شيطان هستند.


1. نهج البلاغه(صبحي صالح)، خطبه 7، ص 53.

2. كافي، ج‏4، ص 402.

3. اشاره به آيات 39 و 40 از سوره فجر.

4. اعراف، 201.

5. زخرف، 36.

6. فصلت، 25.

7. بقره، 7.

8. نحل 99 –؛ 100.

9. عوالي اللآلي، ج‏4، ص‏؛ 103.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org