قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
قسمت اول2.17 مگابایت
قسمت دوم2.15 مگابایت

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم

آن چه پيش ‌رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت ‌الله مصباح ‌يزدي ( دامت ‌بركاته ) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 04/03/90 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

دفاع از ولايت در بستر بيماري

خدا را شکر مي‌کنيم که توفيق عنايت فرمود تا در طي جلساتي خطبه فدکيه حضرت زهرا سلام‌الله‌عليها را مورد گفت‌وگو قرار داديم. حضرت زهرا سلام‌الله‌عليها خطبه کوتاه ديگري دارند که معمولا در کنار خطبه فدکيه ذکر مي‌شود. اگر خدا توفيق دهد قصد داريم چند جلسه‌‌اي به توضيح اين خطبه بپردازيم.

انگيزه فاطمه سلام­ الله­ عليها از به صحنه آمدن

حضرت بعد از فارغ شدن از آن مسجد و از آن خطبه، با نارضايتي از مردم جدا شدند و به منزل تشريف بردند. بعد از آن ماجرا بيماري حضرت شدت يافت و بعد از چند روز همان کسالت به وفاتشان منتهي شد. وقتي بيماري حضرت شدت پيدا کرد زنان مهاجرين و انصار براي عيادت ايشان به خدمتشان مشرف شدند. حضرت اين فرصت را هم غنيمت شمردند و سخناني ايراد کردند که حاصل آن همين خطبه دوم شد. قبل از پرداختن به عبارات اين خطبه بايد به اين نکته توجه داشته باشيم که حضرت با آن بيماري‌ شديدشان سعي کردند از اين فرصتي که با اجتماع زنان مهاجر و انصار حاصل شده بود استفاده کنند و مطالبي را بيان کنند که جاي ديگر امکان بيان آن­ها به اين شکل نبود. در اين جا ديگر صحبت از فدک و غصب اموال مطرح نيست، بلکه تکيه اصلي روي مسأله امامت اميرالمؤمنين سلام‌الله‌عليه و تغيير مسير امامت و ولايت است. در واقع مي‌توان گفت: اين فرمايش، بهترين، کامل‌ترين و مؤثرترين دفاعي است که حضرت از مسأله ولايت و امامت کردند و حضرت در همين عبارات نسبتا کوتاه – پيداست که حال حضرت هم اقتضاي بيان طولاني نداشته است – مطالب بسيار عميق، عبرت‌آموز، کوبنده و هشداردهنده­اي را بيان کردند که دل­هاي آماده را تکان مي­دهد. بنابراين ايشان قصد داشتند در آخرين روزهاي حياتشان بار ديگر از مسأله ولايت و امامت دفاع کنند و در حد ممکن حقايق را براي مردم بيان کنند تا بفهمند چه کار خطرناکي انجام گرفته و چه آثار شومي به دنبال خواهد داشت. اقدام حضرت لايه عميق‌تري هم دارد و آن اين است که دفاع حضرت از مسأله امامت و اميرالمؤمنين سلام‌الله‌عليه به عنوان يک امر عاطفي خانوادگي و روي علاقه شخصي به همسرشان و اين­گونه مسائل نبود. البته دفاع از شوهر کار پسنديده‌اي است؛ اما مسأله دفاع حضرت زهرا سلام­الله­عليها خيلي بالاتر از مسأله دفاع از حق شوهر است. امامت، علت مبقيه اسلام است و لذا دفاع از امامت اميرالمؤمنين عليه­السلام يعني دفاع از اسلام. اگر نبود نقشي که اميرالمؤمنين عليه­السلام در کمال محدوديت و مظلوميت ايفا کردند، به جد مي­توان گفت که نامي از اسلام باقي نمي‌ماند تا چه رسد به حقانيت مذهب شيعه و معارف اهل‌بيت عليهم­السلام. پس در ارزيابي رفتار حضرت زهرا سلام­الله­عليها و انشاي اين خطبه بايد گفت اول مسأله حمايت از ولايت و امامت مطرح است، و دوم مسأله حمايت از اسلام. ولي لايه عميق‌تري هم براي اين حرکت وجود دارد. گاهي شخصي براي دفاع از اسلام در جبهه و جهاد شرکت مي‌کند اما وقتي عمق دلش را مي‌کاوي مي‌بيني ترس از جهنم يا اميد به ثواب، بهشت و حور و قصور وي را وادار به شرکت در جهاد کرده است. آيا دفاع حضرات معصومين و مخصوصا شخص حضرت زهرا سلام‌الله‌عليها از اسلام فقط به جهت انجام يک تکليف واجب بوده است يا مطلب عميق‌تري هم وجود دارد؟ حقيقت اين است که لايه زيرين اين دفاع دلسوزي براي مردم بود. حضرت مي‌ديدند اگر مردم از اسلام محروم شوند به عذاب ابدي مبتلا مي‌شوند و هم سعادت دنيا را از دست مي‌دهند و هم مبتلا به عذاب ابدي الهي مي‌شوند. حضرت مي‌خواستند تا آن جايي که ممکن است مردم را هدايت کنند. جوهر وجود کسي در وجود حضرت زهرا سلام­الله­عليها مجسم شده است که خداي متعال در وصفش مي‌فرمايد: «حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ.1 پيامبري به سوي شما آمد که بر هدايت شما حريص است و با مؤمنان رؤوف و مهربان است.» از اين روست که حضرت زهرا سلام­الله­عليها دوست دارد تا آخرين لحظه حتي اگر يک نفر هم که شده حق را بشناسد و هدايت شود و دست از گمراهي، لجاجت و دنياپرستي بردارد. پس در واقع حضرت براي بيان اين واقعيات سه انگيزه داشتند که در طول هم بودند؛ اول مسأله دفاع از امامت، دوم دفاع از اسلام و سوم دلسوزي براي مردم بود. آنقدر دلسوز مردم بود که هر فرصتي را براي هدايت آن­ها غنيمت مي‌شمرد.

شکوه از نامردمي­ها

لما مرضت فاطمة سلام ­الله­ عليها المرضة التي توفيت فيها دخلت عليها نساء المهاجرين والأنصار يعدنها؛ هنگامي که حضرت زهرا سلام‌الله‌عليها مريض شدند همان مرضي که با آن مرض وفات يافتند زنان مهاجر و انصار به عيادتشان آمدند. فقلن لها كيف أصبحت من علتك يا ابنة رسول الله؛ گفتند: از بيماريتان چه خبر؟ حالتان بهتر شده است؟ حضرت مي‌توانستند جواب مختصري بدهند و مطلب را تمام کنند؛ اما فرصت را غنميت شمردند و در جواب احوال­پرسي شروع به سخنراني کردند. فحمدت الله و صلت على أبيها؛ حضرت همچون همه سخنراني­هاي اسلامي خطبه خود را با حمد الهي و صلوات بر پدرشان شروع کردند. ثم قالت أصبحت و الله عائفة لدنياكن قالية لرجالكن؛ سپس فرمودند: صبح کردم در حالي که به خدا قسم نسبت به دنياي شما بسيار منزجر و متنفرم و نسبت به مردان شما بسيار خشمگين و ناراحتم (طبعا مسئوليت‌ وقايعي که اتفاق افتاده بود به عهده مردان بود و زنان مستقيما مسئول آن کارها نبودند). لفظتهم بعد أن عجمتهم؛ (اين فرمايش حضرت، همچون ساير سخنانشان تعبيراتي بسيار اديبانه است که معمولا ما از بيان زيبايي­ها و اداي حق آن­ها عاجزيم.) معمولا عرب‌ها وقتي مي‌خواهند خرمايي را بخورند که به سلامت آن شک دارند ابتدا آن را زير دندانشان فشار مي‌دهند تا معلوم شود خرماي سالمي است يا نه. به اين کار «عجمه» مي‌گويند. حضرت مي‌فرمايند: مردان شما را آزمايش کردم تا ببينم چگونه­اند؛ در همان امتحان اول فهميدم که اين­ها افراد فاسد و خرابي هستند. بعد آن­ها را به بيرون پرت کردم. «لفظة» يعني بيرون انداختن. لفظ را لفظ مي‌گويند چون هوايي است که انسان از دهان بيرون مي‌اندازد. و سئمتهم بعد أن سبرتهم؛ گاهي انسان در هنگام خريد جنس، فقط ظاهر آن را نگاه مي‌کند و گاهي بادقت زير و روي آن را بررسي مي­کند تا به کيفيت آن پي ببرد. وارسي اعماق يک چيز را «سبره» مي‌گويند. حضرت مي‌فرمايند: بعد از اين‌که با دقت مردان شما را آزمودم و آن­ها را شناختم از آن­ها خيلي متنفر و ملول شدم.
در هر زبان براي بيان تنفر از کسي يا چيزي تعبيراتي وجود دارد. در زبان عربي تعبيراتي ادبي براي اين مقام وجود دارد که حضرت براي بيان نفرت خود از مردان آن­ها از آن تعبيرات استفاده مي­کنند که بعضا در قرآن هم آمده است. مثلا خداوند کلمه «بُعداً» را درباره قوم عاد و ثمود بکار برده است (أَلاَ بُعْدًا لِّعَادٍ قَوْمِ هُودٍ؛2 أَلا بُعْداً لِثَمُودَ3). اين تعبير مانند «لعن» است. وقتي بر کسي لعن فرستاده مي­شود يعني از رحمت خدا به دور باد. «بُعدا» هم يعني دور باد. گاهي در چنين مقامي تعبيرات ديگري هم بکار مي­رود. در اين‌جا حضرت شبيه به اين تعبيرات را مي‌فرمايند: فقبحا لفلول الحد؛ زشت باد کُند شدن شمشير بعد از تيز بودنش (چه قدر زشت است شمشيري که براي جهاد بايد از آن استفاده شود وقتي مي­خواهيم از آن استفاده کنيم مي‌بينيم کند شده و نمي‌برد). و اللعب بعد الجد؛ و زشت باد شوخي گرفتن امر مهم بعد از تصميم جدي. يعني شما اسلامي را که عامل حيات و سعادت دنيا و آخرت شماست و بايد با جديت با آن برخورد کنيد به بازي گرفته­ايد. و قرع الصفاة؛ براي باز شدن در، بايد حلقه در را کوبيد. اگر انسان به جاي حلقه در، صخره‌اي را بکوبد کار احمقانه­اي انجام داده است. مقصود حضرت اين است که خداوند دري از رحمت خود به روي شما باز کرده بود و شما بايد آن در را مي­کوبيديد تا رحمت الهي به روي شما سرازير شود. اما شما به جاي کوبيدن در رحمت الهي به سراغ صخره‌اي رفته­ايد و آن را مي‌کوبيد که هيچ نفعي براي شما نخواهد داشت. به جاي اين‌که باب علم، باب رحمت، و باب سعادت را بکوبيد، سراغ کسي که به سنگي مي‌ماند رفته­ايد که هرچه در بزنيد جوابي نمي‌شنويد. و صدع القناة؛ آن نيزه‌اي که تيز کرده بوديد و اکنون بايد از آن استفاده کنيد کارآيي‌اش را از دست ‌داده است. و ختل الآراء و زلل الأهواء؛ رأي و نظر‌هايتان همه به خطا رفته و هوس‌هايتان گل کرده است. به جاي اين‌که دنبال حق برويد دنبال هوس مي‌رويد و به جاي اين‌که رأي صائب داشته باشيد نظرهاي خطا و اشتباه ابراز مي‌کنيد. ديگر من چه اميدي به شما داشته باشم؟ بعد به آيه هشتادم سوره مبارک مائده اقتباس مي‌کنند و مي­فرمايند: بئس ما قدمت لهم أنفسهم أن سخط الله عليهم و في العذاب هم خالدون؛ آياتي که حضرت انتخاب مي‌کنند و در لابه‌لاي سخنراني‌هايشان به آن استشهاد مي‌کنند آيات بسيار کوبنده‌اي است که حاکي از بينش حضرت نسبت به جرياني است که در سقيفه شکل گرفت و بعد ادامه پيدا کرد. استشهادهاي حضرت بيانگر اين است که اين حرکت اگر بالفعل کفر نباشد به گونه­اي است که به کفر منتهي خواهد شد. اين‌جا هم مي‌گويند: با اين کاري که مردهاي شما کردند چه ذخيره نامبارکي را براي خودشان پيش فرستادند، ذخيره­اي که موجب غضب الهي به آن­ها شد، به گونه­اي که در عذاب جاودانه بمانند. عذاب جاودانه براي کافر است و مؤمن اگر عذاب هم داشته باشد عذابش موقت است؛ يعني حضرت با ذکر اين آيه مي­خواهند بگويند: کساني که مرتکب اين کار شدند از دين خارج شدند يا دست­کم به راهي رفتند که به کفر منتهي مي‌شود.
لا جرم لقد قلدتهم ربقتها؛
با اين رفتاري که اينان کردند من هم ريسمان خلافت را به گردن اين شتر انداختم. و حملتهم أوقتها؛ و بار سنگينش را بر دوش اين مردم گذاشتم. و شننت عليهم غاراتها؛ و با آن­ها به ستيزه برخاستم. فجدعا و عقرا و بعدا للقوم الظالمين؛ در اين­جا هم حضرت تعبيراتي بکار مي­برند که در مقام نفرين به کار برده مي‌شود. البته برخي از اين تعبيرات با ادبيات ما خيلي آشنا نيست. در بين عرب‌ها مرسوم است وقتي مي‌خواهند کسي را نفرين کنند مي‌گويند بيني‌اش بريده باد! «جدعا» يعني بيني‌اش بريده باد و «عقرا» يعني شتري را پي کنند و دست و پايش را با شمشير بزنند. يعني اين قوم مردمي ستمگرند. اين­ها از رحمت خدا دور باشند و خداوند نهايت ذلت را بر ايشان مسلط کند.

دفاع صريح از ولايت

بعد مي‌فرمايند: ويحهم أنى زعزعوها عن رواسي الرسالة و قواعد النبوة و الدلالة و مهبط الروح الأمين و الطبين بأمور الدنيا و الدين؛ واي بر آن­ها! آن­ها بار خلافت را از جايگاه و مسير خودش منحرف کردند و به جايي بردند که هيچ امنيت و صلاحيت مستقر شدن ندارد. اين تعبيرات شاهدي براي اين نکته است که يکي از اهداف حضرت از سخنان قبلي­شان هم اثبات عدم صلاحيت متصديان امر حکومت بود. حضرت مي­خواست به مردم بفهماند آن­ها به هيچ وجه صلاحيت جانشيني رسول اکرم را ندارند و اگر به فرض هم حق مردم بود که خود، امام را انتخاب کنند بد انتخابي کرده­اند.
حضرت مقام رسالت و شؤون آن را به کوه‌هاي بلند تشبيه مي‌کنند و مي‌گويند: جايگاه جانشيني پيامبر اکرم کوه‌هاي بلند رسالت بود؛ اما آن­ها آن را به ته دره هولناکي پرت کردند. اين مقام شايسته کساني است که بهترين مصالح دين و دنياي مردم را بدانند. ألا ذلك هو الخسران المبين؛ اين زيان بسيار آشکاري است. خداي متعال چنين نعمت عظيمي را در جايگاه مناسب و رفيعي قرار داده بود تا شما براي هميشه از آن استفاده کنيد و هم دنيا و هم آخرتتان آباد شود. اما با اين کاري که کرديد هم دنيا را از دست داديد و هم آخرت را. آيا زياني بالاتر از اين وجود دارد؟
ان شاءالله بقيه خطبه را در جلسات بعد پي مي­گيريم.

وصلّى الله على محمد و آله الطاهرين.


1 . توبه، 128. 

2 . هود، 60. 

3 . هود، 68. 

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org