قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
قسمت اول3.02 مگابایت
قسمت دوم3.01 مگابایت

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم

آن‌چه پيش رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت ‌الله مصباح يزدي (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 12/06/89 همزمان با شب بيست و چهارم ماه مبارک رمضان 1431 قمري ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

کتاب خدا

... ثُمَّ الْتَفَتَتْ إِلَى أَهْلِ الْمَجْلِسِ، وَ قَالَتْ أَنْتُمْ عِبَادَ اللَّهِ نُصُبُ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ، وَ حَمَلَةُ دِينِهِ وَ وَحْيِهِ، وَ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَى أَنْفُسِكُمْ، وَ بُلَغَاؤُهُ إِلَى الْأُمَم حَوْلَکُمْ وَ زَعِيمُ حَقٍّ له فِيكُمْ وَ عَهْدٌ قَدَّمَهُ إِلَيْكُمْ، وَ بَقِيَّةٌ اسْتَخْلَفَهَا عَلَيْكُمْ، كِتَابُ اللَّهِ النَّاطِقُ، وَ الْقُرْآنُ الصَّادِقُ، وَ النُّورُ السَّاطِعُ، وَ الضِّيَاءُ اللَّامِعُ، بَيِّنَةٌ بَصَائِرُهُ، مُنْكَشِفَةٌ سَرَائِرُهُ، مُتَجَلِّيَةٌ ظَوَاهِرُهُ، مُغْتَبِطَةٌ بِهِ أَشْيَاعُه؛
خطبه مبارک حضرت زهرا سلام‌الله‌عليها به چند بخش کلي قابل تقسيم است. بخش اول آن، حمد و سپاس الهي و شهادت به رسالت پيغمبر اکرم صلي‌الله‌عليه‌وآله و ضمنا بيان نقش پيغمبر اکرم در هدايت انسان‌ها بود که توضيح آن تمام شد. بعد حضرت مردم را مخاطب قرار مي‌دهند و در ضمن بيان مسئوليتي که به عهده ايشان است اوصافي از قرآن و شمه‌اي از اسرار کلي قرآن را بيان مي‌کنند. اين فرمايشات مجموعاً بخش دوم از اين خطبه را تشکيل مي‌دهند.

بندگي خدا؛ اولين حق خدا بر ما

أَنْتُمْ عِبَادَ اللَّهِ نُصُبُ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ؛ حضرت مي‌توانست به جاي «عبادالله» بفرمايند أيها المؤمنون يا أيها المهاجر و الانصار؛ اما انتخاب «عبادالله» ممکن است نکته‌اش اين باشد که مي‌خواهند از همين ابتدا آ‌ن‌ها را متوجه مسئوليت بندگي‌شان کنند و بگويند: بنده بايد مطيع و گوش به فرمان مولا باشد. اين طور نيست که شما مستقل‌ايد و هر طور دلتان بخواهد مي‌توانيد عمل کنيد و هر کسي را خواستيد مي‌توانيد سر کار آوريد؛ بلکه بايد ببينيد تکليفتان چيست.
نُصُب جمع نُصب است به معناي چيزي که جلوي چشم برجسته باشد. نصب علامت هم از همين ريشه است که اهداف مختلفي مي‌تواند داشته باشد؛ گاهي مثل علائم راهنمايي و رانندگي براي راهنمايي در جاده‌ها و خيابان‌هاست و گاهي در مسابقات براي نشان دادن نقطه پايان است. در قرآن هم به اين معنا به کار رفته است آن‌جا که مي‌فرمايد: كَأَنَّهُمْ إِلَى نُصُبٍ يُوفِضُونَ؛1 مردم در روز قيامت آن چنان منتشر مي‌شوند و با سرعت حرکت مي‌کنند که گويا به طرف هدف مسابقه حرکت مي‌کنند.
به دو اعتبار مي‌توان گفت حضرت مردم را نُصُب خطاب فرموده‌اند؛ يکي اين‌که همان‌طور که هدف مسابقه مورد توجه است و افراد به طرف آن هجوم مي‌آورند، امر و نهي الهي به طرف شما سرازير شده است و گويا شما خط پاياني براي اين امر و نهي‌هاي الهي هستيد. قرآن مي‌فرمايد: «لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا؛2 ما قرآن را بر تو نازل کرديم تا شهر مکه و اطرافش را انذار کني»؛ يعني ايشان مخاطبان اول قرآن هستند. وقتي حضرت مي‌فرمايند: شما نُصُب امر و نهي‌ها هستيد، يعني شما اولين مخاطباني هستيد که امر و نهي‌ها متوجه شماست. احتمال ديگر اين است که نُصُب به معناي تابلوهاي راهنما باشد؛ يعني شما تابلوهاي امر و نهي‌هاي خدا هستيد؛ يعني شما بايد امر و نهي‌هاي الهي را به مردم ديگر نشان دهيد؛ اما احتمال اول قوي‌تر به نظر مي‌رسد.
حَمَلَةُ دِينِهِ وَ وَحْيِهِ
؛ شما حاملان دين و وحي الهي هستيد. وحي به پيغمبر اکرم نازل شد؛ اما پيامبر محتواي آن را در اختيار شما قرار داد. شما حاملان دين هستيد و وظيفه داريد که اين امانت را حفظ کنيد.
وَ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَى أَنْفُسِكُمْ، وَ بُلَغَاؤُهُ إِلَى الْأُمَم حَوْلَکُمْ
؛ در برابر اين ديني که در اختيار شما قرار گرفته است وظيفه داريد که اولاً آن را بين خودتان حفظ و نگهداري کنيد؛ يعني احکام اسلامي را در جامعه اسلامي‌ خودتان اجرا کنيد و حافظ ارزش‌هاي الهي باشيد و ثانياً بايد آن را به امت‌هاي ديگري هم که اطراف شما هستند برسانيد.
بعد مي‌فرمايند: در ميان شما يک وديعه الهي قرار داده شده و پيغمبر اکرم آن را به عنوان ميراثي در ميان شما قرار داده است و آن قرآن است. بايد بدانيد که براي شناخت امر و نهي خدا، براي تشخيص وظيفه‌تان و چگونگي عمل به دين و ابلاغ آن بايد به قرآن کريم مراجعه کنيد.

تبليغ دين در سراسر عالم؛ واجب کفايي

ما موظف‌ايم اسلام را بپذيريم و به آن عمل کنيم؛ اما اسلام يعني‌چه؟ اسلام يعني تصديق و ايمان به حقانيت آنچه که پيغمبر صلي‌الله‌عليه‌وآله آورده است. وظيفه ما اين است که به آموزه‌هاي اعتقادي اسلام معتقد شويم و به دستورات عملي آن عمل کنيم. اما بعد از 1400سال و بعد از زحماتي که پيغمبراکرم و ائمه اطهار سلام‌الله‌عليهم‌أجمعين و علماي بزرگ در طول چهارده قرن کشيده‌اند، هنوز ما همه وظايف اجتماعي خودمان را نمي‌شناسيم. اکثراً گمان مي‌کنيم که اگر احکام فردي را ياد گرفتيم و عمل کرديم ديگر تکليفي نداريم. اين طرز فکر باعث مي‌شود که جامعه ما حالت رخوت پيدا کند. در حالي‌که غير از تکاليف فردي، تکليف امر به معروف و نهي از منکر به عهده ماست. ما غير از اين‌که خودمان بايد عمل کنيم بايد مواظب ديگران هم باشيم. امر به معروف و نهي از منکر يکي از ضروريات دين و يکي از فروع دين است. اگر کسي در وجوب امر به معروف و نهي از منکر شک کند مثل اين است که در اصل اسلام شک کرده است، و اگر آن را انکار کند يکي از ضروريات دين را انکار کرده و اين موجب ارتداد است. در قرآن کريم و در روايات درباره اين فريضه تأکيدات فراواني شده است و از آن به عنوان بزرگ‌ترين فرائض دين نام برده شده است. امام باقر عليه‌السلام مي‌فرمايند: إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِهَا تُقَامُ‏الْفَرَائِض؛3 بقاي ساير فرائض به اين واجب بستگي دارد. اين اولين وظيفه‌اي است که ما نسبت به ديگران داريم؛ اما وظايف ما به همين جا ختم نمي‌شود. وظيفه دوم ما اين است که اين امانت يعني اسلام را به اهلش برسانيم؛ «إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا؛4 خدا امر مي‌کند که امانات را به اهلش برسانيد.» اهل اين امانت همه کساني هستند که به اسلام نياز دارند. اسلام براي همه جهانيان است (لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ)5. اين رحمتي است که خدا نازل فرموده تا همه انسان‌ها از آن بهره‌مند شوند.
اين وظيفه سلسله مراتبي دارد. پيغمبر اکرم اسلام را به معاصرينشان ابلاغ فرمودند و اهالي مکه و حوالي آن، آن را ياد مي‌گرفتند و به شهرهاي ديگر ابلاغ مي‌کردند. بعد ائمه اطهار رسالت پيغمبر را ادامه دادند و بالاخره اين وظيفه به عهده علماء و ساير مردم گذاشته شد. حال ايشان وظيفه دارند که اين امانت را به همه انسان‌ها برسانند. اگر اين امانت را به اهلش نرسانند در رد امانت الهي کوتاهي و خيانت کرده‌اند.
ما توجه نداريم که چنين مسئوليتي به عهده ماست؛ البته اين مسئوليت هم مثل امر به معروف و نهي از منکر داراي مراتب است. مردم وظيفه تبليغ دين را متوجه علماء مي‌دانند؛ اما اين طور نيست که عده‌ معيني براي تبليغ دين مشخص شده باشند و تکليف از ديگران ساقط شده باشد؛ بلکه علماء داوطلبانه اين مسئوليت را پذيرفته‌اند و عمرشان را صرف اين کار مي‌کنند؛ اما اگر اين مقدار کفايت نکرد ديگران هم مسئول‌اند. تبليغ دين نظير جهاد است؛ اگر افرادي به اندازه حاجت، اين مسئوليت را پذيرفتند از ديگران ساقط مي‌شود، وگرنه همه مسئول‌اند.
من از روحانيان سؤال مي‌کنم: ما چه‌قدر به اين موضوع فکر کرده‌ايم که آيا وظيفه‌اي داريم که براي معرفي اسلام به آفريقا، آمريکاي جنوبي و ... سفر کنيم؟ ميلياردها انسان در روي زمين طالب حقيقت‌اند. همه که دشمن اسلام، استعمارگر و صهيونيست نيستند. کساني هستند که با آغوش باز از دعوت صحيح استقبال مي‌کنند. من شهادت مي‌دهم در سفرهاي زيادي که به حدود چهل کشور دنيا رفتم، اين حقيقت را لمس کردم که مردم عطشي براي شاختن حقيقت دارند. علاقه آن‌ها تکليف ما را سنگين‌تر مي‌کند و ما بايد پاسخگو باشيم. آقاي سيد مجتبي موسوي لاري حفظه‌الله‌تعالي ‌و کثّرالله‌أمثاله بيش از سي سال است که با وجود بيماري و بدون هيچ پشتوانه مالي، با بيش از صد کشور دنيا ارتباط دارد و با بيش از چهل زبان با آن‌ها مکاتبه دارد. اين حجت خدا بر ماست. ما متأسفانه در اين جهت کوتاهي کرده‌ايم. برادران عزيز جوان ما که با دل پاک مشغول تحصيل علم‌اند توجه داشته باشند که وظيفه ما فقط درست کردن حمد وسوره يک روستايي نيست؛ اين هم وظيفه است؛‌ اما وظايف سنگين‌تري هم داريم. بايد زبان‌هاي مختلف را آموخت و معارف اسلامي محکم و مستدل ـ نه مطالب سليقه‌اي و ظنيات و بعضاً سست ـ را با زبان قابل فهم و با در نظر گرفتن جو فرهنگي مخاطب ـ نه صرفاً ترجمه ـ براي آن‌ها بيان کرد. حضرت زهرا سلام‌الله‌عليها در همين جمله کوتاه مي‌فرمايند: شما، هم بايد نسبت به خودتان امانت خدا را پاسداري کنيد و ضعيف نشويد و هم بايد در بيرون از مرز‌هايتان پيام‌آور اسلام باشيد.

قرآن؛ مدعي حق خدا

بعد حضرت به نقش قرآن در ميان جامعه اسلامي اشاره مي‌فرمايند. اگر از اول مي‌فرمودند که: به سراغ اميرالمؤمنين عليه‌السلام‌ و امام معصوم برويد، قبول نمي‌کردند. همه اين مقدمات و احتجاجات براي اين است که به ايشان بفهمانند که شما راه خطا رفتيد که علي را کنار گذاشتيد. اول چيزي که مي‌تواند زمينه احتجاج را فراهم کند و آن‌ها را هدايت کند، قرآن است. اما حضرت اين معنا را به سبک بسيار جالب و زيبايي بيان کرده‌اند. مي‌توانستند قرآن را مبتدا قرار دهند و بگويند: قرآن چنين صفاتي دارد. اما مي‌فرمايند: خداوند بر شما حقي دارد که طلب‌کننده‌اي در ميان شما آن حق را از شما مطالبه مي‌کند. کلام را از اين‌جا شروع مي‌کند: زعيم حق له فيكم؛ يعني اولا خدا بر شما حقي دارد و ثانيا آن حق مطالبه‌کننده‌اي دارد. نمي‌توانيد بگوييد: ما حق خدا را نمي‌دانستيم. خدا بر شما حق ربوبيت دارد و شما به خاطر اين‌که بنده‌ايد در مقابل او مسئول‌ايد. اين اولين حق و روشن‌ترين حقي است که انسان درک مي‌کند. من مال خودم نيستم و هر چه دارم از آنِ‌ ديگري است. او رب من است و من بايد مطيع او باشم.
وَ عَهْدٌ قَدَّمَهُ إِلَيْكُمْ
؛ کلمه عهد استعمالات مختلفي دارد. يک معناي عهد تعهد و التزام است؛ اما تعبير «عهد إليه» تعبير خاصي است. هر حرف اضافه‌اي معناي دقيقي را افاده مي‌کند. «عهد إليه» با «عهد له» يا «عهد في کذا» تفاوت دارد. «عهدنا إلي آدم» در آيه شريف وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا،6 معناي قرارداد متقابل بين دو نفر نيست. نزديک‌ترين معنا در فارسي به اين، معناي «فرمان» است. عهد اميرالمؤمنين الي مالک الاشتر، يعني فرمان علي به مالک اشتر. حضرت زهرا سلام‌الله‌عليها مي‌فرمايند: خداي متعال حقي دارد که اين حق يک متصدي در ميان شما دارد و فرماني براي شما صادر کرده است.
وَ بَقِيَّةٌ اسْتَخْلَفَهَا عَلَيْكُمْ
؛ کلمه «بقية» در قرآن هم به کار رفته است: (بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ)7. يکي از القاب حضرت ولي‌عصر عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف هم «بقية‌الله» است؛ يعني ساير ائمه از دنيا رفته‌اند و امامي که براي شما باقي گذاشته شده وجود مقدس ولي‌عصر ارواحنافداه است. حضرت زهرا مي‌فرمايند: گرچه پيغمبر از دنيا رفت، اما چيزي برايتان باقي گذاشته است. اين صفاتي که براي قرآن ذکر مي‌فرمايند در حکم خبر براي مبتداي متأخر است.
کِتَابُ اللَّهِ النَّاطِقُ
؛ قرآن کتابي است که براي شما حرف مي‌زند. البته نسبت نطق به قرآن به اعتبارات مختلف متفاوت مي‌شود. از اين جهت مي‌گويند ناطق است که وقتي انسان قرآن را مي‌خواند از آن مطلب مي‌فهمد و گويا خدا با او سخن مي‌گويد. از طرف ديگر، قرآن خودش حرف نمي‌زند و براي بيان بعضي مطالب احتياج به مبين دارد. از اين جهت اميرالمؤمنين مي‌فرمايند: هَذَا كِتَابُ اللَّهِ الصَّامِتُ وَ أَنَا كِتَابُ اللَّهِ النَّاطِقُ.8 اين دو اعتبار نبايد با هم خلط شود. حضرت مي‌فرمايند: خداي متعال در ميان شما کتابي قرار داده است که سخن مي‌گويد و حق خدا را از شما مطالبه مي‌کند. اگر به قرآن گوش دهيد مي‌فهميد که از شما چه مي‌خواهد. قرآن مي‌گويد: أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ.
وَ الْقُرْآنُ الصَّادِقُ، وَ النُّورُ السَّاطِعُ وَ الضِّيَاءُ اللَّامِعُ
؛ قرآن صادق نور تابان، پرفروغ و درخشان است.
همه اين فرمايشات مقدمه‌اي است براي فراهم کردن زمينه براي استدلال به قرآن.
بينة بصائره
؛ بصيرت‌ها و بينش‌هايي که قرآن به شما اعطا مي‌کند خيلي روشن است.
منكشفة سرائره؛
درست است که مطالبي در قرآن پنهان است، اما اين سراير باز شده و پرده از روي آن‌ها برداشته شده است و شما مي‌توانيد آن حقايق را بي‌پرده ببينيد و استفاده کنيد.
متجلية ظواهره؛
ظاهر آن جلوه‌گري مي‌کند.
مغتبطة به أشياعه؛
کساني که از قرآن پيروي کنند و پا جاي پاي او بگذارند به آن مسرورند.
قائدا إلى الرضوان اتباعه؛
کسي که دنباله‌روي قرآن باشد، قرآن او را به سوي رضوان الهي رهبري مي‌کند.
مؤد إلى النجاة استماعه؛
حتي گوش دادن به قرآن شما را به راه نجات مي‌کشاند.
به تنال حجج الله المنورة و عزائمه المفسرة و محارمه المحذرة
؛ به وسيله قرآن است که حجت‌هاي الهي به شما مي‌رسد و عزيمت‌هاي قرآن (چيزهايي که خداي متعال بر شما واجب کرده است) براي شما تفسير مي‌شود و در مقابل، شما را از حرام‌هاي الهي بر حذر مي‌دارد.
و بيناته الجالية
و براهينه الكافية؛ دلايل روشن و برهان‌هاي کافي همه در قرآن بيان شده است.
خلاصه بيانات حضرت در اين بخش اين است که بايد اول توجه داشته باشيد به اين‌که شما مسئول‌ايد، و اين مسئوليت شما منحصر به مسايل فردي نيست. بايد اين مسئوليت‌تان را به وسيله قرآن بشناسيد و قرآن حجت را بر شما تمام کرده است.
ان‌شاءالله خدا توفيق استفاده از قرآن و اهل‌بيت عليهم‌السلام را به همه ما مرحمت کند.


1 . معارج، 43.

2 . شوري، 7.

3 . كافي، ج5 ص56.

4 . نساء، 58.

5 . انعام، 19.

6 . طه، 115.

7 . هود، 86.

8 . وسائل‌الشيعه، ج27 ص34.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org