صدا/فیلم | اندازه |
---|---|
قسمت اول | 2.14 مگابایت |
قسمت دوم | 2.3 مگابایت |
بسم الله الرحمن الرحيم
انقلاب؛ پديدهاي فراموش نشدني
ديدار کاروان پيادهروي عاشقان حسيني ـ زائران خميني با حضرت آيت الله مصباح در تاريخ 13/03/89
بنده نميتوانم احساس خودم را از اين همه عواطف و وفاداري شما عزيزان به اسلام، انقلاب، رهبري و ارادت به پيشگاه حضرت زهرا سلاماللهعليها بيان کنم؛ همين قدر ميتوانم بگويم که از شادترين و پرهيجانترين ساعات و روزهاي زندگي، اين روز مبارک است. همچنين از اينکه شما عزيزان با کمال اخلاص و باروح پاک، ارادت خودتان را به صورتهاي مختلف و بهصورت يک راهپيمايي باشکوه ابراز کرديد، صميمانه تشکر ميکنم و از خداي متعال درخواست ميکنم در برابر اين همه عواطف و احساسات پاک، آنچه در خور کرم خودش است به شما عنايت فرمايد.
شناخت نعمت؛ لازمه شکرگزاري
اين حرکت نمادين، در حقيقت، نمادي است از شکر و قدرداني براي اين نعمت عظيم الهي که نصيب ما مسلمانان، به ويژه در اين عصر شده است. اين شور و هيجانها و آمادگي براي هر گونه خدمت و فداکاري، اظهار قدرداني از نعمت عظيمي است که خداي متعال به ما عطا کرده است. بديهي است که هر قدر شناخت ما از عظمت اين نعمت بيشتر باشد، ارزش شکر ما بيشتر خواهد بود و نمودهاي اين شکرگزاري در شور و هيجان، ابراز احساسات و عواطف، عميقتر و ارزندهتر خواهد بود؛ از اين روي، به عظمت اين نعمتي که خداي متعال به ما مرحمت کرده است، اشارهاي ميکنم تا قدر آن را بيشتر بدانيم و شکر آن را بهتر ادا کنيم. بنده به عنوان طلبهاي که هفتاد و چند سال از عمرم ميگذرد و بيش از شصت سال آشنايي با قرآن، حديث، تاريخ و سيره اهلبيت صلواتاللهعليهماجمعين دارم، در آنچه ميدانم از تاريخ بشر از آغاز پيدايش تاکنون، کمتر نعمتي را ميتوان با نعمتي که خداي متعال در اين عصر به برکت رهبريهاي امام و خونهاي پاک شهيدان و فداکاريهاي امثال شما عزيزان نصيب ما کرده است، مقايسه کرد.
درسهايي از تاريخ انبيا
وقتي تاريخ انبيا را که مهمترين آنها داستانهاي انبياست که در قرآن آمده و سند آن قطعي است و جاي شک و شبههاي ندارد، ملاحظه ميکنيد، درمييابيد که انبيا چه زحمتهايي کشيدند و چه خوندلهايي خوردند تا يک يا چند نفر به آنها ايمان آوردند و راه حق را شناختند و از آن پيروي کردند. وقتي داستانهاي قرآن را مينگريد، يکايک انبيا را که ذکر ميکند، در پايان آن ميفرمايد «وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ»، «؛ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِيلٌ»؛ مثل حضرت نوح که حدود هزار سال مردم را دعوت و راهنمايي کرد. خداوند در پايان ميفرمايد: «وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِيلٌ»؛ در برابر هزار سال راهنمايي و دعوت و ارشاد، تعداد اندکي به او ايمان آوردند. همينطور وقتي داستان ساير انبيا ذکر ميشود، پايانش اين است که اينها کفر و شرک ورزيدند و به عذاب استيصال مبتلا، و نابود شدند. دوران نبوت و رسالت پيامبر اسلام صلياللهعليهوآلهوسلم 23سال بود.اين 23سال در مقايسه با هزار سال حضرت نوح يا صدها سالي که ساير انبيا ابلاغ رسالت کردند، مدت بسيار کوتاهي است؛ اما در همين مدت کوتاه ـ به حسب روايتي که از خود ايشان نقل شده است ـ فرمودند: «ما اوذي نبي مثل ما اوذيت؛؛ هيچ پيامبري مثل من اذيت نشد». اذيتهاي که در حق پيغمبر اکرم صلياللهعليهوآله روا داشتند، اذيتهاي کمّي مانند زندان، کتک زدن و شلاق نبود، بلکه اذيتهاي کيفي بود. گاه برخي حرکتهاي کوچک آن قدر سوزنده و کشنده است که سالها زجر و شکنجه آن قدر اذيتکننده نيست. به هر حال، خود اين داستاني است که پيغمبر اکرم چه اذيتهايي از دست مردم کشيدند تا بالاخره در همين فرصت کوتاه، کشور اسلامي را پايهگذاري کردند و شالوده يک امت پايدار را که قرنها بايد بماند و نهايتا در همه جهان پيروز شود، در همين مدت بنيان نهادند؛ اما همين مردم که از چنين نعمتي بهرهمند شدند ـ نعمتي که قابل مقايسه با نعمت ساير انبيا نبود و بالاترين رحمتي بود که خداي متعال بر انسانها ارزاني داشته بود ـ در عينحال، هنوز جنازه پيغمبر روي زمين بود که همين امت با فرمان او مخالفت کردند.
انقلاب اسلامي؛ پديدهاي به يادماندني
خداي متعال در طول هزار و چند صد سال تحولاتي براي امت اسلامي پيش آورد که مجموع تاريخ کشورهاي اسلامي را تشکيل ميدهد. در اين دوران، در همه کشورهاي اسلامي، شما نميتوانيد پديدهاي را شناسايي کنيد که قابل مقايسه با انقلاب اسلامي ايران باشد. در اين اختلافاتي که بين کشورهاي بزرگ دنيا پيش آمده است و گاهي به جنگهاي طولاني مثل جنگ اول و دوم جهاني انجاميده، در نهايت جز ويراني، پراکندگي، از همپاشيدگي امتها و خانوادهها، نتيجهاي نداشته است؛ اما در برابر حرکتي که امام در اين کشور شروع کردند، تقريباً همه نيروهاي عالم ايستادند. آنها کمکهاي خودشان را به همسايه نادان ما دادند و او را وادار کردند تا هشت سال تمام با ما بجنگد؛ در حالي که هنوز اين انقلاب شکل نگرفته بود و در آغاز کار بود؛ نيروي آزمودهاي نداشت و ارتش نيز پراکنده و گسيخته بود؛ نيروهاي ديگر هنوز تربيت نشده بودند؛ اوضاع داخلي کشور نابسامان بود؛ ترورها، داعيههاي تجزيه طلب، پانعربيسم، پان ترکيسم، خلق عرب، خلق کرد، خلق ترکمن از گوشه و کنار سر برآورده بودند و هر کدام ميخواستند کشور را تجزيه کنند. در چنين شرايطي، هشت سال جنگ بر ما تحميل شد؛ در حالي که ما قدرت تأمين سادهترين نيازمنديهاي جنگي را از خارج نداشتيم؛ يعني در محاصره شديد اقتصادي بوديم. همانطور که همه شما ميدانيد و بارها سرداران نظامي بيان کردند، حتي سيم خاردار به ما نميفروختند. در چنين شرايطي، خداي متعال آنچنان اين مردم را ياري کرد که پديدهاي عظيم و به يادماندني و فراموش نشدني در تاريخ به وجود آورد به نام نظام جمهوري اسلامي ايران؛ پديدهاي که همه قدرتهاي جهاني را مبهوت کرد. آنها فکر ميکردند در مدت کوتاهي بتوانند اين پديده را نابود، و اين حرکت را سرکوب کنند؛ اما روز به روز بر قدرت، شوکت و عظمت اين نظام افزوده شد.
حالا شما حکومت شاه به عنوان يکي از بزرگترين قدرتهاي نظامي دنيا را مقايسه کنيد با روزي که انقلاب پيروز شد و به فرمايش امام يک مشت مردم پابرهنه توانستند دشمنان اسلام و کشور را بيرون کنند و خودشان بر سرنوشتشان حاکم شوند. در اين دوران هشت سال دفاع مقدس رزمندگان ما تقريباً هر روز امدادهاي الهي را مشاهده ميکردند، به خصوص در مواقع عمليات که با چشم بصيرتشان ميديدند که خداي متعال چگونه اين مردم را که تقريباً دست خالي بودند، بر دشمن تا دندان مسلح پيروز کرد. آن قدر داستانهاي امدادهاي الهي در دوران دفاع مقدس زياد است که بسياري از آنها را نوشتهاند و کتابهايي نيز در اينباره گردآوردهاند.
دشمن داخلي؛ آفت مورد غفلت
همه اين خطرهايي که خداي متعال در طول دفاع مقدس از کشور ما دفع کرد و دشمن ما را سرنگون کرد يک طرف؛ خطرهاي داخلي که ميتوانست اين جامعه را از درون متلاشي کند يک طرف ديگر؛ خطرهاي بسيار بزرگي که هنوز ما آن طور که بايد و شايد به اهميت آن پي نبردهايم. شما يک مثال کوچکي را در نظر بگيريد؛ خانوادهاي در مکاني زندگي ميکنند؛ همسايهاي به اين خانواده حمله ميکند و ميخواهد آنها را اذيت کند. اين خانواده با هم متحد ميشوند تا اين دشمن بيروني را دفع کنند؛ چون براي همه آنها ضرر دارد؛ اما اگر در درون خانواده يک نفر فاسد پيدا شود که بخواهد خانواده را از درون متلاشي کند، مانند اينکه کسي بخواهد در درون خانواده يک بمب منفجر کند، آيا اين خطرش بيشتر است يا خطر همسايه؟ اين نکتهاي است که کمتر بدان توجه شده است. همه ما امدادهاي غيبي را در دوران پيروزي انقلاب اسلامي و دوران جنگ تحميلي کمابيش شنيده و اهميت آن را درک کردهايم؛ اما کمتر به اين مسئله توجه داشتهايم که خطرهايي از درون جامعه ما اين نظام مقدس اسلامي را تهديد ميکرد و هنوز هم بقايايش وجود دارد؛ نمونه؛ آن همين داستان فتنه اخير بود که قصد ندارم آن را توضيح بدهم و آلام و رنجهاي شما را دوباره تجديد کنم؛ اما براي درک عظمت نعمت خداوند، ناچاريم به ضعفها و مشکلات اشاره کنيم. ما وقتي قدر نعمت سلامتي را ميدانيم که اندکي بيمار شده باشيم. آن وقت ميفهميم سلامتي چيست. اگر کسي بيماري سختي پيدا بکند و يک دفعه شفا پيدا کند، آنگاه ميفهمد شفا يافتن يعنيچه و چه شيرينياي دارد.
اگر در داخل کشور يکي از اقليتها شورش ميکردند، خيلي عجيب نبود و سرکوب آنها هم چندان مشکل نبود. البته الحمدلله ما با اقليتهاي مذهبي که در داخل کشورمان زندگي ميکنند، هيچ مشکلي نداريم؛ خيلي دوستانه با آنها زندگي کرده و ميکنيم؛ اما به فرض اگر اقليتي، شورشي در داخل کشور ميکردند، خيلي راحت ميشد اين شورش را سرکوب کرد. نظير اين مسئله کمابيش در زمان رژيم شاه اتفاق افتاده است. بعضي اطرافيان شاه گوشه و کنار شهر حرکتهايي شروع کردند ؛ ولي اينها خيلي راحت سرکوب شدند؛ اما امروز در داخل کشور با کساني مواجه ميشويم که روزي عاليترين مسئوليتها را در کشور داشتند و گاهي حکمي از امام دريافت کرده بودند و به يک معنا سالها سرنوشت مردم را در دست داشتند و در مقام يار امام، سردمدار انقلاب، رئيس حکومت بودهاند و طبعا در گوشه و کنار اين کشور ياران، دوستان و همکاراني داشتهاند؛ چه آنهايي که از مقاصدشان آگاه بودند و چه کساني که فريب همين عناوينشان را خورده بودند. بنابراين، گاه انسان با حرکتي مواجه ميشود که در رأس آن چنين شخصيتهايي قرار دارند؛ در اطراف شان احزابي است که احزاب رسمي کشور هستند و بعضي از اين احزاب، هشت سال سرنوشت کشور را در دست داشتند. يک چنين جرياني اتفاق بيفتد و در کنار آن از سالها پيش ارتباطاتي با دشمنان انقلاب برقرار شده باشد. دقيقاً ما نميتوانيم بگوييم از چه سالي اين برنامه طراحي شده بود؛ اما قرائني وجود دارد که نشان ميدهد از سالها پيش مقدمات اين ارتباطات فراهم شده بود. آنها حتي به طور رسمي، هم کمک مالي و تبليغاتي و هم کمک سياسي دريافت کرده بودند و هم وعدههايي گرفته بودند که بعدها اگر پيروز شديد ما چه کمکهايي به شما خواهيم کرد. اينها کاملاً مطمئن شدند که به قول خودشان ميتوانند يک تحول بنيادي در کشور به وجود بياورند و به يک معنا کودتا کنند و بالاخره اين نظام را براندازند.
دشمن داخلي؛ خطرناکتر از دشمن خارجي
اين خطر را با خطر صدام يا خطرهاي ديگر نميتوان مقايسه کرد. در حمله صدام وقتي امام ميفرمود جبههها را پر کنيد، مردم سر از پا نميشناختند؛ به گونهاي که امکان تجهيز کساني که در جبههها شرکت ميکردند نبود. همه ميدانستند که دشمن مشترکي دارند که شناخته شده است؛ حتي اقليتهاي مذهبي از اين مسئله آگاه بودند. ما کشتههاي فراواني از اقليتهاي مذهبي، به ويژه از ارمنيها و زرتشتيها در جنگ داريم. اينکه همه در برابر دشمن خارجي بسيج شوند، طبيعي بود؛ اما در داخل کشور فتنهاي ايجاد شد، آن هم به دست کساني که انتظار ميرود از وفادارترين عناصر به اسلام، انقلاب و امام باشند و بسياري از مردم آنها را با همين عنوان ميشناختند و آرايي که به آنها دادند نيز به دليل آن سابقهاي بود که در زمان امام داشتند؛ اما يکباره مواجه شديم با صحنههايي که ديديد چه فجايعي به بار آورد. آيا کسي باور ميکرد روزي در جمهوري اسلامي در روز عزاداري سيدالشهدا عليهالسلام به عزاداران آن حضرت حمله کنند و عدهاي از آنها را به شهادت برسانند و رسماً به امام حسين عليهالسلام جسارت کنند؟ به گمان بنده اين فتنه به مراتب بارها از خطر صدام و صداميان مهمتر بود؛ به ويژه آنکه اينها در تلاش بودند در مدت کوتاهي غائله را ختم کنند و نظام را براندازند.
در چنين جرياني، مردم ـ بياطلاع از توطئههاي شيطاني پشتپرده ـ فکر ميکردند اين اختلافات درباره کانديداهاي رياست جمهوري است؛ ولي در واقع همه در يک خط و در نقطه مقابل خط ولايت قرار داشتند. در چنين شرايطي چه کسي ميتوانست اين کشتي طوفاني را به ساحل برساند؟ من با توجه به تجربهاي که در طول بيش از شصت سال طلبگي کسب کردهام و از نزديک نيز در بيشتر مسائل اجتماعي حضور داشتهام، صادقانه بگويم که به گمان بنده اين فتنه به مراتب از فتنه صدام و امثال او سختتر، خطرناکتر و ويرانگرتر بود. شرايطي که همه را گيج و مبهوت کرده بود ـ علاوه بر گروههايي که کمابيش به يکي از اين کانديداها دلبستگي داشتند و کم هم نبودند، از شخصيتهاي معروف هم زياد بودند کساني که آنها هم گيج و مبهوت بودند و خودشان نيز به يک معنا يکي از عوامل فتنه به شمار ميآمدند. براي ما ثابت شد که همه اين برکات وخاموش کردن اين فتنه و رساندن اين کشتي به ساحل نجات به برکت وجود يک نفر است،؛ يعني رهبر معظم انقلاب، حضرت آيت الله خامنهاي اداماللهظله. حالا در مقابل او چه بايد بکنيم؟ به خدا قسم اگر در برابر او صدها جان فدا بشود، ارزش دارد.
شناخت نعمت؛ لازمه قدرداني از نعمت
آنچه را بيان کردم براي اين بود که قدر نعمتهاي خدا را بدانيم تا وظيفة خود را در برابر آنها بشناسيم و بفهميم که چگونه بايد شکر آن را بهجا بياوريم. در آن شرايط بسيار سخت که نگرانيهايي که همه ما داشتيم، متراکم و انباشتهاش براي رهبري بود. تکتک ما هر چه از اين موضوع نگران بوديم، همه اينها که انباشته ميشد، برابر با نگراني رهبر ميشد. در چنين شرايطي، چه کسي ميتواند اعصابش را کنترل کند و درست فکر کند که چه بايد کرد؟ آن هم در برابر کساني که بعضيهايشان ادعاي دوستي و ارادت به ايشان هم داشتند. بالاخره در برابر انبوه نيروهايي که فريب خورده بودند و فرصتي نبود تا برايشان توضيح داده شود که شما اشتباه کرديد و فريب خورديد، چه بايد کرد؟ مگر به آساني ميشود هر حقيقتي را توضيح داد؟! مگر مي توان با يک سخنراني، فکر کسي را که مدتها دل به کسي بسته است، تغيير داد؟!
نگرانيهاي داخل از يک طرف، و خطر دشمنان خارجي که به دليل وجود اين فتنه در داخل، فرصت را غنيمت ميشمارند از سوي ديگر، اين نگراني را مضاعف ميکند. وقتي انسان ميبيند دوستان و يارانش پراکنده شدند، بر نگرانيهاي او افزوده ميشود. چه قدرتي نياز است تا انسان در يک چنين موقعيتي بفهمد چه بايد کرد؟ به گمان بنده جز تضرع در پيشگاه الهي، هيچ چيز چارهساز اين مشکل نبود. تضرعهاي اين بنده شايسته خدا (حضرت آيتالله خامنهاي) در پيشگاه الهي باعث شد که خدا امدادهاي خودش را نازل کند و در مدت کوتاهي همه اين فتنهها خنثي، و توطئهگران رسوا بشوند و اگر آبرويي هم به برکت انقلاب در طول دهها سال کسب کرده بودند از بين برود و حقانيت، قدرت، سلامت، صفا و عشق به اسلام در مقام معظم رهبري و ياران و طرفدارانشان آشکارتر بشود.
اين امداد الهي به هيچ وجه کمتر از امدادهاي الهي در هشت سال دفاع مقدس نيست و ما براي اين نعمت عظيم الهي بايد سر به آستان ربوبي بگذاريم و خدا را شکر کنيم که چنين رهبر فرزانه و حکيم، با تدبير، داراي سعه صدر، صبور، مقاوم، شجاع، متکي به خدا و متوسل به وجود مقدس وليعصر ارواحنافداه به ما عطا کرد تا جامعه ما را از بزرگترين خطر نجات بدهد. هنگامي که انسان اين نعمتها را ميبيند، آن گاه به وجد ميآيد تا پياده از راههاي دور بيايد و اظهار ارادت کند. زماني در حضور خود ايشان که دانشجويان بسيجي حضور داشتند چنين احساسي داشتم و خدمت ايشان عرض کردم که اگر اين دانشجويان ميدانستند که اگر از شهر خودشان به پهلو بغلتند و به طرف شما بيايند، ميتوانند شما را زيارت ميکنند، ابا نداشتند. من امروز در چهره شما و امثال شما اين حقيقت را ميبينم که عشق به امام، رهبري و؛ عشق به اسلام و وجود مقدس حضرت وليعصر ارواحنافداه و اهلبيت عليهم السلام چنين اقتضايي را دارد.
از خداي متعال درخواست ميکنيم که باز هم بر معرفت و بصيرت ما بيفزايد و ما را از غفلتها و فريبخوردگيها محفوظ بدارد. همچنين با تمام وجودمان از خداي متعال ميخواهيم سايه مقام معظم رهبري را تا ظهور حضرت وليعصر ارواحنا فداه بر سر ما مستدام بدارد.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org