قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

درس بيست و پنجم

ريــا

نيت، شرط صحت عبادت

در جلسه قبل مطالبى را درباره اهميت نيت در عبادات مطرح كرديم. اشاره شد كه گرچه هر عملى را مى‌توان براى رضاى خدا انجام داد و رنگ عبادت به آن داد، اما اعمالى هستند كه حتماً بايد به قصد قربت و امتثال امر الهى انجام شوند و اگر به اين نيت، انجام نشوند نه تنها ثوابى ندارند، كه موجب عذاب و جهنم نيز مى‌گردند. در اين اعمال، كه همان عبادات به معناى خاص آن هستند، نيت شرط صحت عمل است و از اين رو در صورت صحيح نبودن نيت، آن عمل باطل مى‌شود. گرچه بحث ما در خصوص نماز بود، اما اشاره كرديم عبادات ديگرى غير از نماز هم وجود دارند كه آنها نيز متقّوم به نيت هستند و اگر به نيت «ريا» انجام گيرند باطل مى‌شوند. البته در مورد برخى عبادات مثل «خمس» و «زكات» بحث هايى بين فقها وجود دارد كه اگر كسى در آنها قصد قربت نداشته باشد آيا حتى تكليف مالى هم از او ساقط نمى‌شود، يا تكليف مالى ساقط مى‌شود ولى به سبب ريايى كه انجام داده گناه كار محسوب مى‌شود، و يا اين‌كه ريا در «خمس» و «زكات» نه مُبطِل است و نه گناه، بلكه فقط باعث مى‌شود فرد از اين كار خود ثوابى نبرد؟ اينها بحث هايى تخصصى است كه مربوط به فقها و مراجع است و از مورد بحث ما خارج است.

كارهايى را كه به صورت عبادت انجام مى‌شود و قصد قربت در آنها لحاظ گرديده، مى‌توان به دو دسته كلى تقسيم كرد: يك دسته آنهايى هستند كه ماهيت و عنوان اصلى آنها چيزى غير از عرض بندگى به پيشگاه خداوند نيست و هيچ وجه ديگرى در آنها لحاظ نشده است؛ مثل نماز، روزه و حج. دسته دوم اعمالى هستند كه قصد و غرض اصلى در آنها عرض بندگى به پيشگاه خداوند نيست، اما در عين حال قصد قربت در آنها شرط شده است؛ مثلاً

غرض اصلى در دادن و تشريع زكات، كمك به فقرا و ساير مصارفى است كه براى زكات تعيين گرديده، اما قصد قربت هم در انجام آن لحاظ شده است. حضرت امام(رحمهم الله) ، رهبر كبير انقلاب، از اين افعال به «افعال قربى» تعبير مى‌كردند.

در مواردى كه خود ماهيت كار، عرض بندگى به پيشگاه خدا است، عمل بايد خالص به قصد قربت انجام گيرد و هيچ قصد و نيت ديگرى در آن دخيل نباشد. اگر كسى كه نماز مى‌خواند، هم براى امتثال امر الهى باشد و هم براى «ريا» و اين‌كه مردم از او تعريف كنند، نه تنها نماز باطل است و ثوابى ندارد، بلكه گناه هم كرده است. اما مواردى مثل انفاق كه ماهيت عمل، عرض بندگى نيست، اگر به قصد قربت انجام ندهد ظاهراً اثرش فقط در اين حد است كه آن عمل نفعى برايش نخواهد داشت، ولى عذاب و عقابى در پى ندارد؛ مثلاً در انفاق، مثل اين است كه پولش را به دريا ريخته باشد. مفيد و مؤثر بودن اين گونه اعمال به اين است كه با قصد قربت انجام شوند؛ يعنى قصد قربت، مقوّم عمل است و بدون آن اصلاً عمل، شكل نمى‌گيرد تا بخواهد اثر داشته باشد. به تعبير قرآن بايد «يُرِيدُونَ وَجْهَهُ»1 و «ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الاَْعْلى»2 باشد.

ريا و نشانه هاى آن

به هر حال اگر بخواهيم كارى به صورت «عبادت» واقع شود حتماً بايد با نيت خالص و به قصد قربت انجام گيرد. در جلسه قبل به برخى از آيات و روايات در اين زمينه اشاره كرديم. براى تكميل بحث، در اين جلسه نيز به چند روايت ديگر اشاره مى‌كنيم.

در حديثى قدسى اين گونه آمده است: اَنَا خَيْرُ شَريك فَمَنْ عَمِلَ لى وَلِغَيْرى فَهُوَ لِمَنْ عَمِلَ لَهُ غَيْرى.3 كسانى كه در كارى مشاركت مى‌كنند هر كدام سهمى معيّن از سود و درآمد حاصل از آن مى‌برند. خداى متعال مى‌فرمايد، من بهترين شريك هستم؛ چرا كه از تمامى سهم خودم هرچه هم زياد باشد صرف نظر مى‌كنم و آن را به شريكم مى‌دهم. اگر شما نمازى خوانديد كه 99 درصد آن براى من و فقط يك درصدش براى مردم بود، من از 99 درصد سهم خودم


1. ليل (92)، 20.

2. انعام (6)، 52.

3. اصول كافى، ج 2، ص 259.

صرف نظر مى‌كنم و آن را به مردم مى‌دهم؛ همه نماز شما از آنِ مردم باشد! هر عبادتى كه اندك سهمى براى غير خدا در آن باشد به همين سرنوشت دچار مى‌شود و خداوند همه آن را رد خواهد كرد. رد كردن هم گاهى فقط به اين است كه عمل باطل است و ثوابى ندارد، گاهى نيز بالاتر است و علاوه بر آن، عذاب و جهنم را نيز در پى دارد.

بايد توجه داشت كه نيت هم چيزى نيست كه خلق الساعه درست شود، بلكه نياز به مقدماتى دارد. اين طور نيست كه انسان هر كارى را هر وقت به هر نيّتى كه بخواهد، بتواند انجام دهد. براى نيت خالص داشتن، انسان بايد از قبل، مقدماتى را فراهم كرده باشد. مقدماتى از قبيل معرفت، ايمان و توجه.

براى تشخيص اين‌كه در انجام عملى، نيت انسان خالص بوده است يا نه، راه هاى مختلفى وجود دارد. نشانه هايى هست كه اگر انسان در آنها دقت كند كاملاً براى خودش معلوم مى‌شود كه آيا نيتش خالص بوده يا خير. اگر كسى مثلاً بيمارستانى ساخته، بايد ببيند اگر به جاى اسم او، اسم ديگرى را بر سر در بيمارستان بنويسند برايش اهميت دارد و ناراحت مى‌شود يا نه؟ اگر كار براى خدا باشد، نبايد براى او هيچ تفاوتى داشته باشد كه اسم او را بنويسند يا ننويسند؛ اگر مى‌بيند تفاوت دارد، نشانه آن است كه عملش خالص نبوده است، گاهى ريايى بودن عمل حتى بر خود انسان مخفى است و خودش هم خيال مى‌كند عملش خالص است، در حالى كه در واقع اين گونه نيست. يكى از كارهاى علماى اخلاق اين است كه سعى كنند فرد را به انگيزه هاى مخفى و ناپيدايى كه در عمل هست و خود انسان هم متوجه نيست، توجه دهند. مثلاً اگر نمازى را در مسجد و در حضور ديگران خوانديد، ببينيد اگر ديگران هم نبودند و خودتان تنها در مسجد بوديد همين طور نماز مى‌خوانديد؟ اگر پاسخ منفى است، بدانيد ريا در نمازتان راه پيدا كرده است. اگر تاريك بود و ديگران نمى‌توانستند حالت ايستادن و چهره و ساير حركات شما را در حين نماز ببينند آيا همين‌گونه كه الآن چراغ روشن است و ديگران حركات شما را مى‌بينند رفتار مى‌كرديد؟ اگر پاسخ منفى است نشانه ريايى بودن عمل است. اگر هميشه در جايى معيّن از مسجد نماز مى‌خوانده ايد، آيا چنانچه روزى نتوانيد در آن مكان مشخص نماز بخوانيد ناراحت نمى‌شويد؟ اگر ناراحت مى‌شويد، نشانه اين است كه عمل خالص نيست، بلكه «كجا» بودن عمل هم در كار شما تأثير دارد! در خصوص همين مسأله مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى رضوان الله عليه در كتاب «اسرار الصلوة» اين قضيه را نقل كرده‌اند كه:

يكى از بزرگان سال ها در نماز جماعت يكى از علماى بزرگ شركت مى‌كرد و هميشه در صف اول در جايى خاص مى‌ايستاد. يك روز هنگامى به نماز رسيد كه صف اول پر شده بود و ديگر در آن صف و در آن مكان خاص، جايى براى او نبود. به ناچار در جايى ديگر ايستاد. در حين نماز احساس كرد از اين‌كه در اين صف و در اين مكان نماز مى‌خواند خجالت مى‌كشد؛ چرا كه مردم هميشه او را در صف اول مى‌ديدند و امروز، مثلاً، در صف دوم مى‌بينند و اين، به قول معروف، براى او افت دارد. از اين رو پيش خودش مى‌ديد كه خجالت مى‌كشد! مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى نقل كرده كه بعد از اين قضيه، آن مرد بزرگ سى سال نمازش را اعاده كرد و گفته بود، تا امروز نمى‌دانستم نمازم را به اين قصد خوانده‌ام كه مردم مرا در صف اول ببينند! امروز ديدم از ايستادن در صف دوم خجالت مى‌كشم، فهميدم كه نيتم خالص نبوده و غير خدا هم در آن دخيل بوده است. اگر خالص براى خدا بود، نبايد صف اول و دوم هيچ تفاوتى براى من داشته باشد. خداى صف دوم همان خداى صف اول است و هيچ فرقى نمى‌كند!

اگر مثلاً كسى امام جماعت است و در نماز اشتباهى كرد و ديد در اثر اين اشتباه خجالت كشيده و عرق شرم بر پيشانى‌اش نشسته، علامت آن است كه حضور و عدم حضور مردم برايش مهم است. اگر مردم نبودند از اشتباهش خجالت نمى‌كشيد، اما حالا كه مردم هستند خجالت مى‌كشد؛ و اين مرتبه‌اى از مراتب ريا است. اگر انسان هر روز با دوستش به مسجد مى‌رفته و امروز دوستش كار دارد و نمى‌آيد، و او هم چون دوستش نمى‌آيد امروز به مسجد نرود، معلوم مى‌شود روزهاى قبل هم قصدش خالص نبوده، بلكه آمدن دوستش نيز دخالت داشته است.

قضيه ديگرى را باز مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى در «اسرار الصلوة» به اين صورت نقل كرده‌اند كه: شخصى در ايام محرم، كه مجالس عزادارى متعدد برپا مى‌شود، هميشه مايل بود كه در مجلسى خاص شركت كند. يك روز به خودش آمد مثل اين‌كه آن مجلس خاص برايش اهميت پيدا كرده است. با خودش فكر كرد اگر من براى گريه بر امام حسين(عليه السلام) و اقامه عزاى سيدالشهدا(عليه السلام) به روضه مى‌روم، روضه ها از اين جهت با هم تفاوت ندارند؛ پس چرا من هميشه مايلم به آن مجلس خاص بروم. مدت ها فكر كرد تا بالاخره با

زحمت متوجه شد كه آن مجلس چه خصوصيتى برايش دارد كه موجب مى‌شود آن را ترجيح دهد. پس از آن، با خودش بنا گذاشت جاهايى روضه برود كه هيچ خصوصيتى برايش نداشته باشد.

رياى ناپيدا

عبادت اگر خالص باشد آن چنان ارزش‌مند مى‌شود كه حتى گاهى فرشتگان نيز نمى‌توانند قيمت آن را تعيين كنند و فقط خود خداى متعال مى‌تواند آن را ارزش‌گذارى كند. اما اگر نيت عمل خالص نباشد، مانند جنس بدلى خواهد بود كه ارزشى ندارد، يا مانند غذاى مسموم مى‌شود كه نه تنها ارزشى ندارد، كه كشنده و مضر نيز هست. از نظر احكام اسلامى اگر در ظرفى بسيار بزرگ از شربت يا غذايى كه مايع است به اندازه سر سوزنى خون بيفتد تمام آن شربت و غذا نجس مى‌شود و بايد با همه زحمت هايى كه براى آن كشيده شده و پول هايى كه هزينه شده، آن را به دور ريخت. گاهى اعمال عبادى انسان نيز همين طور است. ممكن است عبادتى را با هزار زحمت و مشقت انجام دهيم، اما چون به اندازه بسيار كمى قصد غير الهى و غير خدايى در آن داشته ايم، تمام آن عمل را از بين ببريم. بر حسب روايات چنين عملى را خداى متعال به ملايكه مى‌فرمايد به صورت صاحبش بزنيد!1

از اين رو بايد علاوه بر اين‌كه به ظاهر عبادت توجه مى‌كنيم كه مسايل شرعى آن رعايت شود و به درستى انجام گيرد، بايد به «نيت» خود نيز توجه داشته باشيم تا نكند خداى ناكرده پس از سال ها عبادت بفهميم قصدمان خالص نبوده و يك عمر عبادتمان هيچ ثمرى برايمان ندارد.

روايتى، هم در كتب شيعه و هم كتب اهل سنّت نقل شده كه در آن پس از آن‌كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) «ريا» را نوعى «شرك» مى‌دانند، مى‌فرمايند: اِنَّ الشِّرْكَ اَخْفى مِنْ دَبيبِ النَّمْلِ عَلى صَفاة سَوْداء فِى لَيْلَة ظَلْماء؛2 همانا شرك مخفى‌تر است از حركت مورچه‌اى بر سنگى صاف و سياه در دل شبى تاريك. مورچه حشره‌اى بسيار كوچك است. دست و پاى بلندى هم ندارد. سنگ هم صاف است. بنابراين حركت مورچه بر سنگ صاف، هيچ اصطكاكى و سر و صدايى


1. ر. ك: فلاح السائل، ص 121.

2. وسايل الشيعه، ج 16، ص 254.

ايجاد نمى‌كند كه انسان متوجه آن شود. از اين رو اگر اين حركت در شب تاريك انجام شود آن چنان ناپيدا و نامحسوس است كه انسان هيچ راهى براى پى بردن به آن ندارد و اين حركت كاملاً از او مخفى خواهد ماند. پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى‌فرمايد نفوذ شرك در دل انسان از اين حركت، مخفى‌تر و ناپيداتر است. از اين رو ريا هم كه نوعى شرك است، مى‌تواند اين‌چنين ناپيدا و نامحسوس باشد. شايد اين آيه نيز اشاره به همين‌گونه شرك ها داشته باشد: وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ؛1 و بيشترشان به خدا ايمان نمى‌آورند جز اين‌كه [با او چيزى را]شريك مى‌گيرند. البته شرك، مصاديق و مراتب مختلفى دارد و انسان بايد از خداى متعال بخواهد و خود نيز سعى كند، عباداتش به دور از هرگونه شرك و ريا و داخل كردن غير خدا انجام شود.

هدايت و تبليغ ريايى!

در برخى عبادات، تشخيص ريا از غير ريا آسان‌تر است و نشانه هاى آشكارترى وجود دارد. تبليغ كردن و منبر رفتن كه كار ما طلبه ها است از جمله اين موارد است. شكى نيست كه هدايت و ارشاد مردم و ترويج دين خدا و بيان احكام و معارف اسلام از بزرگ ترين عبادات است. در روايتى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) خطاب به اميرالمؤمنين على(عليه السلام) چنين آمده است: لاََنْ يَهْدِى اللّهُ بِكَ رَجُلا واحِداً خَيْرٌ لَكَ مِمّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ؛2 اگر خدا يك نفر را به دست تو هدايت كند برايت بهتر است از آنچه آفتاب بر آن مى‌تابد. بنابراين هدايت مردم فضيلتى وصف ناشدنى و ثوابى فوق حد تصور دارد. اما همين كارى كه اين همه ثواب دارد اگر براى خدا نباشد ارزشى نخواهد داشت. اين ثواب ها مربوط به كسى است كه تبليغ و منبرش براى خدا باشد و فقط و فقط براى جلب خشنودى خداوند اين كار را انجام دهد. اما از كجا بفهميم كه تبليغ و منبرمان براى خدا بوده يا نه؟ يك راهش اين است كه انسان ببيند اگر مبلّغ و واعظ ديگرى هم اين سخنرانى را كرده بود و باعث هدايت يك نفر گرديده بود آيا واقعاً همين قدر خوشحال مى‌شد؟ يا الآن چون اين كار به دست او و با منبر او انجام شده راضى و خوشحال


1. يوسف (12)، 106.

2. بحار الانوار، ج 32، باب 12، روايت 394.

است؟ اگر فقط هدايت انسان ها منظور نظر شما بوده باشد، نبايد بين اين دو حالت تفاوتى وجود داشته باشد. اگر بحث هدايت مطرح باشد نبايد براى شما فرقى بكند كه شما منبر برويد يا كس ديگرى اين كار را انجام دهد. اگر مى‌بينيد برايتان مهم است كه حتماً شما منبر برويد و از اين‌كه ديگرى را به جاى شما بالاى منبر بفرستند ناراحت مى‌شويد، در اخلاص خودتان ترديد كنيد. مثل بيمارستانى كه اگر شما آن را بنا كنيد و مردم در آن مداوا شوند و به فقراى بيمار كمك شود؛ ثواب آن به شما خواهد رسيد گرچه اسم كس ديگرى را روى بيمارستان گذاشته باشند. از اين رو اگر واقعاً هدف، جلب رضايت الهى باشد بدون اسم هم حاصل است؛ اما اگر كسى اصرار دارد كه حتماً بايد اسم خودش روى بيمارستان باشد ترديدى نبايد كرد كه در نيتش اخلاص ندارد.

البته رسيدن به چنين مراتبى از نيت، كار آسانى نيست و قطعاً تلاش و زحمت مى‌خواهد، اما اين كارى است كه به زحمتش مى‌ارزد. تفاوت عملى كه نيتش خالص باشد با عملى كه نيتش خالص نيست از زمين تا آسمان است. بسيار تفاوت است بين كارى كه خالص براى خدا انجام مى‌گيرد با كارى كه براى غير خدا، يا هم براى خدا و هم براى غير خدا انجام مى‌شود. يك عمل بسيار كوچك اما خالص مى‌تواند سبب نجات انسان شود، اما صدها سال نماز و روزه و انفاق همراه با ريا و ناخالصى سر سوزنى ارزش ندارد.

حكايتى درباره ريا و اخلاص

در همين زمينه قضيه‌اى را درباره علامه مجلسى نقل مى‌كنند كه نمى‌دانم تا چه حد صحت دارد، ولى به هر حال، پيام اين داستان واقعيت دارد، گرچه اين داستان هم به اين شكل اتفاق نيفتاده باشد. مرحوم مجلسى، خدمات بسيار بزرگى به اسلام و تشيع كرده و حقّاً احيا كننده تشيع در قرون اخير است. نقل مى‌كنند پس از رحلت مرحوم علامه مجلسى ايشان را در خواب ديدند و سؤال كردند چه چيزى موجب نجات شما شد؟ اين همه خدماتى كه انجام داده ايد، كتاب هايى كه تأليف كرده ايد، تدريس هايى كه داشته ايد، كدام براى شما نافع‌تر بود؟ طبق اين نقل ايشان فرمودند، هيچ كدام از كارهايى كه انجام دادم آن اثرى را كه انتظار داشتم به همراه نياورد و در اين جا وقتى پاى حساب آمديم، هر كدام نقص و ايرادى داشت. سؤال كردند پس چه چيزى دست شما را گرفت؟ فرموده بود، روزى از كوچه‌اى رد مى‌شدم و سيبى در دستم

بود. در اين حال زنى هم (كه گويا يهودى بوده) در حالى كه بچه‌اى در بغل داشت از آن جا عبور مى‌كرد. كودك نگاهش به سيبى كه در دست من بود افتاد و من از حركات او فهميدم تلاش دارد سيب را از دست من بگيرد. مادرش كه متوجه شد او را منع كرد و دستش را كشيد. من براى شاد كردن آن كودك، جلو رفتم و آن سيب را به او دادم. در اين جا به من گفتند كار صد در صد خالص تو همين يك كار بود و هيچ شائبه‌اى از غير خدا در آن نبود! ثوابى كه براى اين كار به من دادند از ثواب همه كارهاى ديگرم بيشتر بود! حداقل شائبه‌اى كه در تأليفات و كتاب هايم وجود داشت اين بود كه اسم من روى آن كتاب ها بود و مردم با ديدن آنها تحسين مى‌كردند كه مجلسى عجب كار بزرگى كرده است! اما در دادن سيب به آن كودك يهودى هيچ شائبه‌اى از تملق سلطان، شهرت، و فضل علمى خود را به رخ ديگران كشيدن و...نبود! آن سيب را فقط براى رضاى خدا دادم تا دل آن كودك شاد شود!

به هر حال آنچه در پيشگاه خدا اهميت دارد، خلوص و پاكى است. خدا دوست دارد بندگانش با او رو راست باشند و وقتى با خدا معامله مى‌كنند بى غل و غش باشد. خدا فقط كارى را قبول مى‌كند كه صد در صد براى او باشد، وگرنه مى‌فرمايد، من شريك خوبى هستم و همه سهمم را به آن كسى مى‌دهم كه شما او را هم با من در كارتان شريك كرده ايد!1 خدا به حجم كار و بزرگى و كوچكى ظاهر آن نگاه نمى‌كند، آنچه براى خدا مهم است نيتى است كه در پشت آن عمل وجود دارد. روح عمل نيت است. ما بايد معرفت و محبت خود را به خدا به حدى برسانيم كه خود به خود از آن، پاكى و خلوص برخيزد. نبايد دلمان را خوش كنيم كه خدا را عبادت مى‌كنيم و گناه نمى‌كنيم؛ چرا كه شايد در اين عبادت كردن و گناه نكردن، غير خدا را مد نظر داشته باشيم؛ مثلاً مى‌خواهيم مردم از ما تعريف كنند، يا به زهد و تقوا مشهور شويم و يا...! اگر كار براى خدا نباشد حسابش هم با همان هايى است كه كار را براى آنها انجام داده ايم. خدا را به حق اوليايش مى‌خوانيم كه خلوص نيت به همه ما عنايت فرمايد.


1. بحار الانوار، ج 72، باب 116، روايت 32.

 

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org