- جلسه اول: نماز جلوهاى از معرفت خدا
- جلسه دوم: راهكار درك عظمت خداوند
- جلسه سوم: جستارى در بحث توحيد
- جلسه چهارم: جستارى در بحث نبوت
- جلسه پنجم: جايگاه و ويژگى هاى نماز
- جلسه ششم: راهكار توجه قلبى به خدا در نماز
- جلسه هفتم: جستارى در مراتب نيت و عبادت خدا
- جلسه هشتم: سازوكارهاى تحصيل اخلاص و قصد قربت در نماز
- جلسه نهم: جايگاه قرآن در نماز
- جلسه دهم: قلمروشناسى معرفت خداوند
- جلسه يازدهم: مقام حمد و ستايش خداوند
- جلسه دوازدهم: ربوبيت الهى و تدبير جهان
- جلسه سيزدهم: تجلى رحمت الهى در آفرينش و تدبير جهان
- جلسه چهاردهم: تجلّى عبوديت در نماز (1)
- جلسه پانزدهم: تجلّى عبوديت در نماز (2)
- جلسه شانزدهم: جايگاه هدايت در نماز (1)
- جلسه هفدهم: جايگاه هدايت در نماز (2)
- جلسه هجدهم: جايگاه هدايت در نماز (3)
- جلسه نوزدهم: جايگاه هدايت در نماز (4)
- جلسه بيستم: جايگاه نعمت الهى در نماز
- جلسه بيست و يكم: رهيافتى به حقايق و معارف سوره توحيد (1)
- جلسه بيست و دوم: رهيافتى به حقايق و معارف سوره توحيد (2)
- جلسه بيست و سوم: رهيافتى به حقايق و معارف سوره توحيد (3)
- معرفی
جلسه نهم
جايگاه قرآن در نماز
حكمت خواندن قرآن در نماز
پس از گفتن تكبيرة الاحرام، واجب است نمازگزار سوره حمد و سورهاى ديگر از قرآن را بخواند. البته به اعتقاد شيعيان، نمازگزار نمىتواند سوره هايى را كه سجده واجب دارند در نماز بخواند. در اينجا دو سؤال مطرح مىشود: سؤال اول اينكه چرا واجب است مردم در نماز قرآن بخوانند؟ سؤال دوم اينكه چرا قرائت قرآن در نماز با سوره حمد آغاز مىشود؟ اتفاقاً برخى اين دو سؤال را در محضر امام رضا(عليه السلام) مطرح كردند و آن حضرت در پاسخ سؤال اول فرمودند: «حكمت خواندن قرآن در نماز اين است كه مردم قرآن را كنار ننهند و ضايع نسازند، بلكه ارتباط مردم با قرآن حفظ شود و مردم از آن درس بياموزند تا در نتيجه قرآن مهجور نماند»1. يعنى آنان هر روز بخشى از قرآن را بخوانند و بدانند كه به دليل اهميت ارتباط با قرآن و حفظ پيام و رسالت آن، خداوند واجب كرده كه نمازگزاران روزانه ده بار در نماز قرآن بخوانند.
اگر جز اين مىبود و خواندن قرآن در نماز واجب نمىشد، چه بسا ارتباط بسيارى از مسلمانان با قرآن كه بهترين تحفه و نعمت خداوند براى انسان ها و عالى ترين راه رسيدن به سعادت دنيا و آخرت است قطع مىگرديد. پس مسلمانان با اختلاف مراتبى كه دارند، ناگزيرند ارتباط ثابتى با قرآن داشته باشند. طبيعى است كه وقتى ارتباط با قرآن برقرار گرديد، كم كم با زبان و قرائت قرآن آشنا مىشوند و همچنين زمينه درك مفاهيم قرآن در آنها پديد
1. شيخ صدوق، علل الشرايع، ج 1، ص 260.
مى آيد و مسير عمل به قرآن نيز هموار مىگردد؛ اما اگر خواندن قرآن در نماز واجب نمىشد و خواندن آن تنها مستحب بود، بسيارى از افراد انگيزهاى براى خواندن قرآن نداشتند و با مسدود شدن اين راه، عملا حكمت نزول قرآن كه هدايت انسان هاست، تحقق نمىيافت.
در پاسخ به سؤال دوم كه چرا خداوند واجب كرده كه هر روز ده بار سوره «فاتحة الكتاب» را در نمازهايمان بخوانيم، حضرت فرمودند: «چون در هيچ سورهاى از قرآن به اندازه سوره حمد سخنان حكمت آموز و نيك جمع نشده است»1.
از فرمايش آن حضرتْ هم اهميت ارتباط با خداوند استفاده مىشود و هم اين نكته كه ارتباط ضرورى با قرآن، از رحمت و لطف الهى در حق ما سرچشمه مىگيرد تا بدين وسيله از معارف و حقايق بى كران قرآن در جهت سعادت و نيل به كمال بهره گيريم. چه بسا اگر خداوند اجازه مىداد كه در نماز تنها دعا بخوانيم، از بركات قرآن محروم مىمانديم؛ اما ما به عنوان مسلمان با خداوند پيمان بستهايم كه در جهت كسب رضا و خواست او حركت كنيم و راه او را براى رسيدن به سعادت خويش برگزينيم؛ و خداوند تنها راه ارتباط با خود را قرآن قرار داده تا در پرتو استفاده و عمل به اين كتاب آسمانى، به مقام قرب او دست يابيم.
كسانى كه به اين حقيقت توجه داشته باشند، هيچگاه قرآن را از مقام و عظمتى كه دارد، تنزل نمىدهند و آن را نقدپذير نمىدانند. امروزه كسانى داعيه مسلمانى دارند؛ اما قرآن را در رديف كلام عادى بشر قرار مىدهند و مىگويند بخشى از آموزه هاى قرآن صحيح نيست و بايد به نقّادى آن پرداخت. آنان مىگويند: بايد آموزه هاى قرآنى را با دستاوردهاى علوم بشرى
1. همان.
سنجيد و هر بخش از قرآن را كه هماهنگ با آنهاست، پذيرفت و آن بخش از قرآن را كه با علم و دستاوردهاى علوم بشرى هماهنگ نيست، رد كرد و معتقد شد كه زمان آن آموزه ها سر آمده است! اگر ارزش، از آنِ علم است و قرآن فروتر از علم به حساب مىآيد و براى تشخيص درستى و نادرستى آن بايد آموزه هاى آن را با علم تطبيق داد، چه ضرورتى دارد كه ما سراغ قرآن برويم و آن را فرا گيريم؟ از ابتدا سراغ علم مىرويم؛ همان طور كه ديگران دين را كنار نهادند و تنها به سراغ علم رفتند. اساساً چرا ما مسلمان باشيم و زحمت بكشيم كه قرآن را نقادى كنيم تا دريابيم چه بخشى از آن درست و چه بخشى نادرست است، بلكه قرآن و مسلمانى را كنار مىگذاريم و با همه وجود تسليم علم و دستاوردهاى بشرى مىشويم!
عظمت قرآن و تفاوت افراد در بهره بردارى از آن
اگر ما معتقد شويم كه بايد با قرآن كه كلام خداست ارتباط داشته باشيم و به آن عمل كنيم و بدون ارتباط با قرآن، راه ديگرى به سوى سعادت دنيا و آخرت نداريم، متوجه مىشويم كه لطف خداوند باعث گرديده تا خواندن بخشى از قرآن در نماز واجب شود. البته ارتباط افراد با قرآن، متفاوت است: برخى در نماز سوره حمد و سوره ديگرى از قرآن را مىخوانند؛ اما معناى آن را نمىفهمند و به خواندن لفظ قرآن اكتفا مىكنند؛ اما برخى علاوه بر لفظ، معناى آيات را نيز مىفهمند. برخى علاوه بر فهم آيات، به آنها نيز توجه دارند. برخى علاوه بر فهم آيات و توجه به آنها، بدانها عمل مىكنند. بالاتر از آنچه گفتيم، برخى قلب و دلشان با قرآن هماهنگ است و نور قرآن دلشان را كاملا تسخير مىكند.
در حالات امام سجاد(عليه السلام) آمده است كه در هنگام خواندن سوره حمد آن قدر آيه «مالك يوم الدّين» را تكرار مىكردند كه نزديك بود جان دهند.1 همچنين در احوالات امام صادق(عليه السلام) آمده است كه آن حضرت در نماز مشغول خواندن قرآن بودند و ناگهان از هوش رفتند، وقتى به هوش آمدند، اطرافيان سؤال كردند: چه چيز باعث گرديد كه حال شما دگرگون شود؟ حضرت فرمودند: «من پيوسته آيات قرآن را تكرار مىكردم تا اينكه حالتى به من دست داد كه احساس كردم گويا آن آيات را از خود خداوند مىشنوم»2.
قرآن در قالب وحى، تنها بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) نازل شد؛ اما ممكن است هنگام خواندن قرآن، به اولياى خدا ـ به خصوص اولياى معصوم او ـ حالتى از وجد، جذبه به حضرت حق، محو و فناى در معشوق دست دهد كه احساس كنند مخاطب مستقيم قرآن هستند. مسلماً اين حالت با وحى متفاوت بوده و حاكى از درك حضورى و شهود معارف قرآنى است. كسى كه چنين حالتى دارد، چنان لذتى از كلام خدا مىبرد كه از تكرار آيات قرآن خسته نمىشود و پى درپى جان خود را با زمزم كلام خدا سيراب مىكند. در اين حالت، چنان غرق در توجه به معبود مىشود كه از آنچه پيرامونش مىگذرد غافل مىماند و حتى خود را نيز فراموش مىكند. نبايد تصور كنيم كه قرآن را صرفاً بر پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)و امام معصوم(عليه السلام) كه در عصمت با رسول خدا شركت دارد، چنين تأثير عميقى مىگذارد و ممكن نيست قرآن بر ديگران نيز چنين تأثيرى داشته باشد؛ چنين تصورى ما را از درك حقايق و معارف قرآنى و لذت بردن از آنها محروم مىكند، بلكه هر كس به استعداد خود مىتواند از قرآن بهره ببرد؛ چون درك و
1. محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 46، باب 5، حديث 101، ص 107.
2. همان، ج 84، باب 16، حديث 39، ص 247.
فهم معارف قرآن داراى مراتب است. به عنوان مثال اگر كسى نمىتواند به مرتبه هزارم اين كمال برسد؛ اما مىتواند به مرتبه صدم آن دست يابد؛ از اين رو نبايد با اين توجيه كه نيل به مرتبه هزارم براى او ميسور نيست، براى رسيدن به مرتبهاى كه از او ساخته است نيز تلاش نكند.
از طرف ديگر، كلام خدا وقتى روى كاغذى نوشته مىشود، آن نوشته از حرمت و ارزشى برخوردار مىگردد كه ديگر نمىتوان دست بىوضو بدان زد و آن را سوزاند، و هر نوع بى احترامى به آن حرام است. با اينكه كاغذ و مركّبى كه از آن استفاده شده با ساير كاغذها و مركّب ها تفاوتى ندارد؛ اما به دليل نسبتى كه با كلام خدا پيدا كرده از چنين حرمت، قداست و عظمتى برخوردار شده است. حال، وقتى كاغذ و مركبى كه فهم و درك ندارد به دليل انتساب به كلام خدا از چنين ارزش والايى برخوردار شده، آيا ارزش زبان انسان با درك و شعورى كه از روى آگاهى، فهم و توجه كلام خدا را قرائت مىكند، كمتر از ارزش آن كاغذ و مركب است؟ مسلماً ارزش كاغذى كه قرآن بر آن نوشته شده، با ارزش زبان مسلمانى كه كلام خدا بر آن جارى گشته قابل مقايسه نيست.
اكنون بنگريد كه خداوند چه سعادت و افتخارى نصيب ما كرده كه اجازه داده كلامش كه جلوه علم و نور اوست بر زبان آلوده ما جارى گردد و زبانمان بدان نورانى شود. روا بود كه خداوند به كسى كه زبانش به دروغ، غيبت و آزار مؤمن آلوده و متعفن شده، اجازه نمىداد كه قرآن بخواند؛ اما او از فضل و كرم خود، اين اجازه را به انسان گنه كار نيز داد كه كلام خدا را بر زبان خويش جارى كند. بايد خداوند را به پاس اين نعمت بزرگ شكر گزاريم و نيك بنگريم كه خداوند به پاس اين توفيق عالى و بزرگ كه نصيب ما ساخت و اجازه داد نام و كلامش را بر زبان جارى سازيم، منّت بزرگى بر ما دارد. مگر انسان آلوده به
انجام دادن هر كار نيكى موفق مىگردد؟ قدرى درنگ كنيم و بنگريم كه ما دوست مىداريم كارهاى خوبى را انجام دهيم؛ اما توفيق انجام دادن آنها از ما سلب شده است، با اين وصف خداوند اين توفيق را داده كه كلامش را بر زبان خود جارى كنيم. بايد قدر اين فرصت و موقعيت را بشناسيم و درصدد بهره بردارى از آن برآييم و از اين گذر تا آنجا كه مىتوانيم تكامل بيابيم تا علاوه بر بخشودگى گناهانمان، حجاب هاى تيرگى از دلمان برداشته شود و به حريم عالم نور خدا داخل شويم و در نهايت، توفيق نيل به قرب الهى را به دست بياوريم.
قرآن كريم نقشى اساسى در تكامل نورانيت ما دارد؛ اما كسانى مىكوشند از راه هاى گوناگون مردم را از قرآن جدا كنند و با نقدپذير معرفى كردن و قداست زدايى از قرآن، آن را بى اعتبار و آميخته با اشتباه و خطا نشان دهند. اينان چه خيانت و جنايت بزرگى در حق قرآن و بشر مرتكب مىشوند! اين دسته، گاهى مىگويند كه فهم قرآن براى ما ميسّر نيست؛ گاهى مىگويند همه آموزه هاى قرآن صحيح نيست و قرآن نقدپذير است؛ و گاهى مىگويند قرآن براى دوران خاصى نازل شده و تاريخ مصرف آن به سر آمده است و ديگر اعتبار ندارد. جالب اين است كه اين دسته با چنين سخنان كفرآميز و حقيقت سوز، خود را طلب كار اسلام مىدانند و ادعا مىكنند با تفسيرى كه آنان از اسلام و قرآن ارائه مىدهند، مردم جذب اسلام مىشوند و كافر نمىگردند!
نكاتى درباره درك مقام قرآن و انس با خدا
خلاصه سخن اين است كه در حد ايمان و معرفت خود و با توجه به توفيقى كه خداوند به ما عنايت كرده، بكوشيم بيشترين استفاده را از نماز ببريم. وقتى
سوره حمد را مىخوانيم، به عظمت و محتواى غنى و ارزشمند آن توجه داشته باشيم و به آن ساده ننگريم. كلام خدا چونان ذات وى عظمت و ارزش بى نهايت دارد و اگر پرتو اندكى از قرآن و كلام خدا بر دل ما بتابد و آن را نورانى كند، ارزشش از همه دارايى ها و ارزش هاى دنيا بيشتر است؛ پس نبايد خواندن سوره حمد در نماز تنها لقلقه زبان ما باشد، بلكه بايد با تعمق، توجه و تمركز حواس آن را بخوانيم و به محتواى غنى آن توجه داشته باشيم.
نكته ديگر آنكه وقتى قرآن مىخوانيم، بايد توجه داشته باشيم كه در برابر خداييم و براى او قرآن مىخوانيم. شاگرد وقتى مىخواهد درسى را كه از معلّم خود فرا گرفته باز گويد، با رعايت ادب و احترام در برابر معلم خويش مىايستد و با توجه كامل درس را بازمى گويد تا اشتباه نكند. ما نيز وقتى در برابر خداوند مىايستيم، بايد محضر او را درك كنيم و با رعايت نهايت ادب و احترام نماز بخوانيم.
نكته ديگر آنكه وقتى كسى گوهر گران بهايى دارد، با تمام وجود از آن محافظت مىكند و اجازه نمىدهد دزد و دشمن آن را بربايد. حال وقتى خداوند به جهت لطف و عنايت ويژهاى كه به هدايت ما دارد، گوهر گران بهاى قرآن را در اختيار ما نهاده ـ گوهرى كه ارزش وجودى آن قابل سنجش با همه ثروت هاى دنيا نيست ـ آيا نبايد آن را از راه زنان و دزدان حفظ كنيم؟ خداوند نعمت نماز و قرآن را در اختيار ما نهاده و هنگامى كه ما آن را با توجه و حضور قلب مىخوانيم، ارزش آن براى ما از همه نعمت هاى دنيايى بيشتر است و سرمايهاى كه در پرتو همين نماز و قرآن عايد ما مىشود، بى پايان است؛ اما بايد متوجه باشيم كه دشمن غدار و حيله گرى چون شيطان داريم كه پيوسته با شگردها و حيله هاى گوناگون و متفاوت مىكوشد تا آن گوهر گران قدر را از ما
بربايد. او با تجربه هاى فراوانى كه در عمر طولانى خود فراگرفته، براى هر يك از مؤمنان نقشهاى دارد و به فراخور حال و انگيزه و نگرش هر يك از آنان، راهكارى براى نفوذ و تأثيرگذارى برمى گزيند. او آن قدر در كار خود مهارت دارد كه توانست حضرت آدم و حوا را فريب دهد و مسلماً پس از آن، تجربه هاى او افزونتر و گستردهتر شده و براى وى فريب دادن ما بسيار راحت است.
كسى كه در برابر دشمن توانمندى ايستاده كه نمىتواند با او مقابله كند و كسى نيز از او حمايت نمىكند، نااميدانه شكست را مىپذيرد؛ اما وقتى مؤمنان در برابر شيطان و دزدان عقيده قرار دارند، بايد به خداوند اتكا داشته باشند و بدانند كه خداوند آنان را كمك مىكند و از شر شيطان ها و مفسدان نجاتشان مىدهد؛ از اين رو سفارش شده هنگام نماز خواندن براى اينكه شيطان گوهر ارتباط با خدا را از ما نگيرد، از شرّ او به خداوند پناهنده شويم و قبل از خواندن سوره حمد، «اعوذ بالله من الشّيطان الرّجيم» بگوييم. خداوند نيز مىفرمايد: «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ؛1 پس چون قرآن مىخوانى از شيطان رانده شده به خدا پناه ببر».
شيطان پيوسته مىكوشد ايشان را از مسير حق منحرف كند و درگير دنيا زدگى و شهوت پرستى نمايد. او تلاش مىكند كه ما را به مراكز شيطانى و سياست بازان دين فروش و فرهنگ سوز جذب كند. همچنين او اگر نتواند ما را از اصل نماز بازدارد، وقتى مشغول نماز مىشويم، ذهنمان را متوجه امور دنيوى مىكند و چه بسا امورى را كه قبل از نماز از آنها غافل بوديم، در نماز به يادمان مىآيد. او بدين وسيله مىخواهد ما را از سعادت درك حضور الهى و ارتباط با خدا بازدارد؛ اما در مقابل، ما نبايد توفيق بزرگ ارتباط با خدا را ارزان
1. نحل (16)، 98.
از كف بدهيم و هنگام نماز از صميم دل از خداوند بخواهيم كه ما را در پناه خود گيرد و از وسوسه هاى شيطانى حفظ كند.
تصور كنيد كسى را كه فرصتى يافته با معشوق خود خلوت كند و از گفتوگوى با وى لذت برد. او اين فرصت را مغتنم مىشمارد و با كسى كه مانع تداوم گفتوگوى او با معشوقش شود، مقابله مىكند؛ او حتى عاجزانه و با التماس از معشوقش مىخواهد كه به گفتوگوى با او ادامه دهد و از لذّت لقايش محروم نكند. كسى كه عاشق خداست، مىداند كه سخن گفتن با خدا چه لذتى دارد؛ لذتى كه قابل مقايسه با لذت هاى دنيايى نيست و درد حرمان از آن التيام ناپذير است. اين انس از آن رو كه از گفتوگوى ظاهرى فراتر رفته و با شهود و عرفان محبوب و بلكه با جذبه معشوق همراه شده، لذتى بى نهايت و وصف ناشدنى براى عاشق در پى دارد. عاشق بايد با تمام توان بكوشد كه از انس گفتوگوى با معشوق محروم نشود. در اين جهت، خداوند در قرآن مكرر از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)مى خواهد كه از شرّ وسوسه ها و جاذبه هاى شيطانى به خدا پناه برد؛ از جمله مىفرمايد: «وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطِينِ وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ؛1 و بگو: پروردگارا از وسوسه هاى شيطان ها به تو پناه مىبرم. و پروردگارا از اينكه [آنها] به پيش من حاضر شوند به تو پناه مىبرم».
1. مؤمنون (23)، 97 ـ 98.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org